سلام. یادش بخیر همین چند سال پیش بود که بوی خاص بخاری نفتی، صدای فریاد برف پاروکنها تو کوچه، سرمای شدید، کوچه های پر از برف و لغزنده و پدر و مادران و بچه ها در کنار آن بخاری نفتی تلوزیون می دیدند. یادش بخیر در ان زمان آرزو میکردیم به خاطر برف مدارس تعطیل شه و با دوستان خودمون تو کوچه بریم و برف بازی. سال های خوشی بود، سرد بود اما گرما خاصی در بین خانواده بود. همه خوشحال بودند اما الان چی؟ مدتهاست حال و هوای برفی ویژه ای را تجربه نکردیم. دی هم گذشت و بهمن رسید. بعضی وقت ها اگر برفی هم میامد، برف سبکی بود زود آب می شد. امسال همان هم نیامد. خلاصه مدتهاست که برف هم مثل باران نایاب شده، اما مشکل فراتر از خشکسالی است. من که امیدوار بودم امسال هم حداقل یک برف و سرمای کوچکی بیاد تا یک روز بدور از هیچ دغدغه ای به خارج از بیرجند بروم و آدم برفی درست کنم دلم لکزده برای یک برف سنگین، برای صبحی که ناغافل پرده خانه را کنار بزنیم و ببینیم همهجا از برف، سپید شده. من حتی دلم برای سرخوردن روی برف یخزده تنگ شده و چشممان به آسمان است. اما خب به قول قدیمی ها خدا قهرش آمده و امسال تا الان که خبری نبود. اما چشممان به رحمت خداست. آوای عزیز انشالله که دل شما و همه شهروندان استان گرم گرم باشه. دعا کنیم تا اخر سال خدا به ما نظری کنه و مارا مهمان برف های سپید و سرد زمستانی قرار بده .

بهروزی فر – “آب، زیر پوستش افتاده”، یک اصطلاح پرکاربرد است که معمولاً زمانی استفاده