چند وقت است که وقتی به اطرافم نگاه میکنم، انگار همه چیز در تلاش است مرا به دوران کودکیام برگرداند؛ به روزهایی که همه چیز، از خوراکیها گرفته تا لحظههای کوچک خوشحالی، طعم دیگری داشت. همین حالا اگر سری به اینستاگرام بزنید، کلیپهایی میبینید که با جملههایی مثل «دوست داری خوراک بندری ستارهایها رو به سبک دهه شصت درست کنی؟» یا «اگه دلت برای کتلتهای دستپخت مادربزرگت تنگ شده بیا یاد بگیر» شروع میشوند. خیلی از کافهها و رستورانها هم وارد همین بازی شدهاند؛ دکورهای قدیمی، صندلیهای چوبی، تابلوی نوستالژیک «یخمک داریم»، همه آنها تلاشی برای به یاد آوردن دوران سادگی است. حتی تولیدکنندههای مواد غذایی دست به کار شدهاند؛ بستهبندیها حال و هوای قدیم را گرفتهاند و بعضی طعمها به همان سبک گذشته بازگشتهاند. همیشه این سؤال در ذهنم هست که چرا یک بستنی ساده مثل کیم دوقلو، اینقدر دلنشینتر از تمام بستنیهای عجیب و غریب امروزی بود؟ یادم هست یخمکهای کوچکی که بیشترشان فقط آب و رنگ بودند، توی فریزر بقالیهای دمِ کوچه یخ زده و با شادی میخریدیم. آدامسهایی که وقتی بازشان میکردیم، پشتشان عکس فوتبالیست معروف بود و کلی ذوق میکردیم. قرهقروتهای کیسهای با آن مزهای که مستقیم چشمانت را به اشک مینشاند یا آلاسکاهایی که از گاریهای چرخدار خریدیم، و به آن فکر نمیکردیم که شاید بهداشتشان چطوری باشد! حتی ساندویچ همبرگر سادهای که از اغذیهفروشی کوچک کنار خیابان میخریدیم، خیلی خوشمزهتر بود از بهترین چیزبرگرهای امروز در رستورانهای شیک. چرا طعمها اینقدر تغییر کردهاند؟ آیا فقط ما بزرگتر شدهایم یا واقعاً گذشته، طعم شیرینتری داشت؟ خیلی وقتها برایم سؤال است: واقعاً همه چیز در گذشته خوشمزهتر بود یا دلیلش چیزی دیگر است؟ آیا این حس شیرین فقط یک بازی ذهنی است که از خاطراتمان ساختهایم؟ یا شاید… گذشته همیشه بهتر به نظر میرسد چون سادهتر بود، بیتکلف، و شادتر.
فعالان حوزه بهزیستی و خدمات رسانی به اقشار آسیب پذیر جامعه حس خوبی را در