تذکر آیین نامه ای برای این روزهای استان!!

بهروزی فر – چند وقت پیش در وبسایت” داستان های زیبا” این مطلب را خواندم که؛ “زمانی‌ که بچه بودیم باغ انار بزرگی داشتیم که تابستان ها برای فرار از گرمای طاقت فرسای شهر، چند هفته ای به این باغ خوش آب و هوا کوچ می کردیم، اکثراً فامیل های نزدیک هم برای چند روزی می آمدند و مهمان ما بودند…من ۸ – ۹ سال بیشتر نداشتم، وقت جمع کردن انارها رسیده بود و تعداد زیادی از کارگران بومی برای برداشت انار در باغ ما جمع شده بودند… بعد از نهار بود که تصمیم به بازی گرفتیم. من زیر یکی از این درختان قایم شده بودم که دیدم یکی از کارگرهای جوان تر، در حالی که کیسه سنگینی پر از انار در دست داشت، نگاهی به اطرافش انداخت و وقتی مطمئن شد کسی آنجا نیست، چاله ای کند و بعد هم کیسه انار را گذاشت و چاله را با خاک پوشاند. با خودم گفتم:انارهای ما را می دزدی؟ صبر کن بلایی سرت بیاورم که دیگر از این غلط ها نکنی… غروب که همه کارگرها جمع شده بودند تا مزدشان را از بابا بگیرند، نوبت رسید به آن کارگری که انارها را زیر خاک قایم کرده بود. پدر در حال دادن پول به این شخص بود که من با غرور زیاد با صدای بلند گفتم: بابا من دیدم علی‌ اصغر، انارها را دزدید و زیر خاک قایم کرد!.. پدر خدا بیامرز ما که هیچ‌وقت در عمرش دستش را روی کسی بلند نکرده بود، برگشت به طرف من و بدون اینکه حرفی بزند، سیلی محکمی توی صورتم زد و گفت: برو دهانت را آب بکش، من خودم به علی اصغر گفته بودم، انار ها را آنجا برای زمستان چال کند. بعد هم پیش علی اصغر رفت و گفت: شما ببخش، بچه است، اشتباه کرد. سپس پولش را با ۲۰ تومان اضافه داد و  گفت این هم بخاطر زحمت اضافه ای که کشیدی. من گریه کنان رفتم توی اطاق، کارگرها که رفتند، بابا آمد پیشم، صورتم را بوسید و گفت: می خواستم از تو عذر خواهی کنم! اما فراموش نکن، در زندگی هیچوقت با آبروی کسی بازی نکنی، علی اصغر کار بسیار ناشایستی کرده اما بردن آبروی مردی جلوی فامیل و در و همسایه، از کار او هم زشت تر است…شب که از ساختمان بیرون آمدم تا با بچه ها بازی کنم، دیدم علی اصغر  پشت در  ایستاده و در حالی که کیسه ای در دست دارد، سرش پایین است. علی اصغر کیسه را به من داد تا به پدر بدهم. آن کیسه، همانی بود که چال کرده بود، به اضافه همه پول هایی که بابا به او داده بود”. این داستان به یک بخش از فرمان بسیار جامع مولا علی علیه السلام به مالک اشتر نخعی در زمان انتصاب در امارت مصر ختم شده بود؛” ای مالک! یادت باشد که اگر شب هنگام کسی را در حال گناه دیدی، فردا به آن چشم نگاهش نکن ، شاید سحر توبه کرده باشد و تو ندانی”.این در اصطلاح تذکر آیین نامه ای! همان نکته تربیتی است که این روزها، عجیب مورد غفلت قرار گرفته، هرازگاه که بازار عزل و نصب ها داغ می شود یا اسم کسی بر زبان ها جاری می شود و این احتمال می رود که پست و سمتی بگیرد یا ارتقاء شغلی پیدا کند، نه تنها عزمی بر پوشاندن خطاهای احتمالی گذشته آن بنده خدا وجود ندارد و از نیکی ها و توانمندی هایش کمتر سخن به میان می آید، که سعی می شود با القاب و انساب مختلف و گاه دور از واقعیت و در حقیقت به عنوان برچسب هایی ناشایست، چنان او را نشان دهند که هم دستش از آن پست احتمالی کوتاه می شود و هم در اذهان عمومی از شأنیت و جایگاه دور می شود. ارتکاب و تکرار این عمل و زیاده روی در آن، از سوی آنها که به هر دلیلی رخ می دهد، خطایی است غیرقابل جبران و از ما که نابخردانه به چنین طنابی دست می یازیم و به چاه آبرو بردن از مسلمانی فرو می رویم، بسیار نابخشودنی تر!! دیگران به هر دلیل به هتک حرمت از هم قطاران و رقبای شان دست می زنند، بر ماست که علاوه بر این که حواس مان به بازی های روزگار باشد، این حدیث ارزشمند را نیز آویزه گوش خود کنیم که؛ “اگر شب هنگام کسی را در حال گناه دیدی، فردا به آن چشم نگاهش نکن ، شاید سحر توبه کرده باشد و تو ندانی”!
(لطفاً نظرات و پیشنهادات خود درباره این سرمقاله را از طریق ۰۹۹۲۲۱۳۴۲۸۷  اعلام یا ارسال بفرمایید)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


باران رحمت است و همه مردم استان دلخوش از این سخاوت آسمان اند اما غم

بیشتر

مقدم – مدیر شرکت ملی پخش فرآورده‌های نفتی منطقه خراسان جنوبی گفت: فروش مرزی فرآورده‌های

بیشتر

اصغری – پانزدهمین نمایشگاه گل و گیاه در نمایشگاه بین‌المللی بیرجند گشایش یافت.،مدیر عامل نمایشگاه

بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


فرم

فرم گزارش اشکال در سایت