من یک شهروند معلول هستم؛ کسی که از کودکی با محدودیتهایی زندگی کرده که انتخاب خودش نبوده است. اما این محدودیتها تنها بخشی از چالشهای زندگی من است. چیزی که بیشتر از همه باعث میشود احساس کنم صدایم شنیده نمیشود، بیتوجهی مسئولان به افزایش نرخ معلولیت در استان ماست؛ استانی که نرخ معلولیت در آن از نرم کشوری بالاتر است و این وضعیت، زندگی را برای خانوادههایی مانند ما دشوارتر کرده است.هر چه بیشتر فکر میکنم، دلایل این آمار بالای معلولیت را نمیتوان جدا از مشکلات عمیقی دانست که با زندگی ما مردم گره خورده است. سوءتغذیه و فقر، که از مشکلات اساسی در استان ما هستند، نقش مستقیمی در بروز معلولیت دارند. مادرانی که به دلیل تغذیه نامناسب در دوران بارداری از سلامت اولیه برخوردار نیستند، کودکانی به دنیا میآورند که شاید فقط روزهای اول سالم به نظر برسند، اما با گذشت زمان، ناتوانیهای جسمی یا ذهنی خود را نشان میدهد. از سوی دیگر، مشکلات روانیِ فراگیر در استان، بهخصوص میان جوانان، بحران دیگری است که بر این موضوع سایه افکنده است. استرس، افسردگی، و نبود آموزشهای مناسب گاهی باعث بروز معلولیتهای ذهنی در میان افراد یا تشدید مشکلات کسانی مثل من میشود. به نظر من، وقتی این مسائل همهجانبه حل نشود، هر حرفی درباره کمک به ما معلولان فقط شعاری است که به گوش ما دیگر نمیرسد. من از مسئولان میخواهم اگر واقعا دغدغهای برای مردم استان دارند، درباره این شرایط فکر کنند. چرا در قرن بیستویکم، آسیبهای سادهای مثل سوءتغذیه هنوز بتواند زندگی دهها کودک و خانواده را تغییر دهد؟ چرا دستگاههایی که مسئول سلامت روان جامعه هستند، اقدامی جدی و عملی انجام نمیدهند؟ ما معلولان نمیخواهیم شهروند درجه دو باشیم، بلکه انتظار داریم مسئولان، این آسیبها را جدی بگیرند و برای کاهش نرخ معلولیت قدم بردارند. این یادداشت از دل یک نفر است، اما صدای کسانی است که ممکن است خیلی از شما حتی آنها را هم نبینید. تفکر و توجه به این مسائل، شاید بتواند جامعهای بسازد که در آن هر کس بتواند سهم خود از زندگی را داشته باشد.

بصیرت – رئیس فرودگاه شهدای طبس گفت: بنا بر اعلام شرکت هواپیمایی پارس ایر، پرواز