این که مردم در نظر سنجیها و دیگر برنامهها شرکت نمیکنند را ما از همان دورانی که پا به مدرسه گذاشتیم؛ یاد گرفتیم که کسی حرف ما را خریدار نیست.من خودم به شخصه شاهد بودهام که دوستان نظرات جامع و قشنگی را برای آینده شهر بیان می کنند.وقتی میگویم:« چه ایدهی قشنگی! حتما به گوش مسئولین برسانید تا اجرا کنند ؛ یا از ایده شما استفاده کنند». میگویند:« ای آقا! وخزی وخزی! که، به حرف ما مکُنه؟ که ما برم چنی چیزو گویم!» در مدرسه که اصلیترین پایهی مشارکت، در ذهنها بنیان گذاری میشود؛ هیچ وقت معلمین نشان نمیدهند که بله! حرف شما بچهها در تصمیم گیری ما تأثیر داشته و به ما در پیشبرد اهدافمان کمک کرده. الان هم، هر یک از همان بچهها که بزرگ شدهاند ؛ هیچ وقت امیدی نمیبینند که فکر خود را با مسئول محترمی در میان بگذارند.چند سالی شرکت تعاونیها در روستاها کار کرد و کم کم طبل ناامیدی بر افکار مردم کوفته شد و تعطیلی شرکت تعاونیها را شاهد بودیم.مردم از شرکتهای تولیدی حمایت میکنند.به شرط آن که پشتشان قرص باشد.مردم میان خوب و بد ، گیر کردهاند.یک روز میگویند: بورس سود خوبی دارد!. فردای آن روز پولهای مردم روانهی بازار بورس است.متاسفانه چند روز بعد غیر از ضرر چیز دیگری دستگیرشان نمیشود.لذا پول را در بانک با درصد سود کم ، نگه میدارند و جرأت برداشتن آن را هم ندارند.هر چند که گرانیهای اخیر کاش ! کاش ! را مهمان دل همهی ما کرده.اگر واقعا مسئولان میخواهند که مردم در کارهای جمعی مشارکت کنند؛ باید بستر اعتماد سازی را بیشتر کنند.
استاندار خراسان جنوبی بر جذب نیروی کار و خدمات دهی به مردم در روستاهای حاشیه