بهروزی فر – براساس یک قاعده فرضی و قریب به یقین ! با بروز هرگونه تغییر در حوزه های بالادستی یک مجموعه، احتمال جابجایی افراد در زیر دست و رده های پایین تر، دور از ذهن نیست و حتی می توان گفت بسته به شرایط، قطعی است، مثلاً با به صدر نشستن یک وزیر جدید، عزم او برای به کرسی نشاندن معاونینی همفکر و همراه بعید نیست و بدون تردید از آنجایی که “هر خواجه را رفیقی است همراه گرمابه و گلستان “!! بروز همین اتفاق در حوزه های معاونتی هم می افتد و این حرکت دومینو وار تا زیردست ها هم پیش می رود. مروری بر شرایط استان در ادوار گذشته و با حضور استانداران دولت های مختلف، سندی بر تصدیق این قاعده و بازی است. از آن جایی که هر ۱۰ استاندار ما غیربومی بوده اند، آنچه در زمان حضورشان شاهد بودیم، جز زمان آقای ملانوری که اواخر دولت دوازدهم و اوایل دولت سیزدهم، سکاندار استان بود و با همان چارت موجود، کار را پیش برد، آقایان استانداران،معاونین و مدیران و از کسانی که به آنها شناخت داشتند با خود را به همراه آوردند یا به فراخور شرایط، نیروهایی به بدنه مدیریتی استان تزریق کردند که البته از انصاف فاصله نگیریم، برخی هاشان اگرچه غیربومی!! در ادای دین خود به مسئولیتی که پذیرفته بودند، کوتاهی نکردند و چه بسا خیلی بیشتر از مدیرانی که بومی بودند اما به جهت خط فکرهای سیاسی مشترک یا سفارش های احمد و محمود! پستی را پذیرفته بودند، کار کردند و از توان و تخصص خود مایه گذاشتند. حالا و با حضور دهمین استاندار، رسیده ایم به همان مرحله برزخی!! هم برای آنها که در صدر کارند و بر کرسی دستگاهی تکیه داده اند و شأن خود را اجلّ از این فرض می کنند که بعد از مدتی کار مدیریتی، حالا در قامت یک کارشناس، ادامه راه دهند، هم آن دسته از افراد که به هر دلیل! خود را لایق حضور در بدنه مدیریتی استان می دانند. این بخش از افراد، چند گروهند، عده ای سینه چاک مدیریت هستند و انگار مدیر زاده شده اند، برای اینها فرقی نمی کند کجا و در چه حوزه ای، مرتبط با توان و تخصص شان یا کاملاً بی ربط! فقط مهم این است که به آن میز زیبا دست یابند، کمااینکه افرادی داشته ایم که مدیریت در چند دستگاه را طی چند سال متوالی تجربه کرده اند. گروهی به واسطه فعالیت در ستاد تبلیغات رئیس جمهور، خود را مستحق دریافت پست می دانند و بر استاندار فرض است که به جهت جبران زحمت هایی که کشیده اند، آنها را ببیند. . در این قائله، عده ای هم هستند که به واسطه آن فعالیت های ستادی در دوران قبل ، همین الان مسئولیت دارند و باصطلاح برچسب خورده اند اما چون خود را شایسته حضور می دانند، با دست یازیدن به هر واسطه و رابطی در حال رایزنی و اثبات خود در همراهی با دولت وقت هستند و حتی مستنداتی دال بر فعالیت در ستادهای انتخاباتی گروه فعلی هم برای خود تدارک دیده اند. گروهی هم که در اصطلاح گرما و سرما چشیده اند و به جهت سال ها کار کارشناسی، توان و تخصص لازم را دارند و حق شان این است که ارتقاء یابند و از ظرفیت شان به درستی استفاده شود، اینها هم سه بخشند، یکی آنها که خود را به حلقههای مؤثر نزدیک می کنند تا دیده شوند، دیگری آنها که رابطینی دارند که برای معرفی شان سنگ تمام می گذارند، و یکی هم آنها که گوشه ای می نشینند به این امید که خود دیده شوند، و سر همین ملاحظات، هرگز به چشم نمی آیند و در جایگاه شان فسیل می شوند و نه توان شان عرضه می شود و نه مردم از وجودشان فیض می برند. این عزل و نصب ها، طبیعی است و به قولی اگر مدیریت ها ماندنی بود، به افراد حاضر نمی رسید، حالا یکی همان روز اول حضورش، یکی دو نفر غیر همسو به لحاظ سیاسی را از پست شان برکنار می کند تا هم گربه را دم حجله کشته باشد و هم خاطرش از موش دواندن های احتمالی راحت باشد و هم جوابی برای مدعیان داشته باشد، یکی هم خیلی دست با عصا و با احتیاط جوانب امر را می سنجد و باصطلاح گاماس گاماس پیش می آید و با ملاحظه دست به تغییر می زند. حالا در این صفحه بازی تغییر و تحولات، قرعه جابجایی به نام کدام مهره بیفتد و بخت با چه کسی یار باشد را گذشت زمان مشخص می کند، اما به راستی چه راهکار منطقی و درستی وجود دارد که بتواند به مدیران به ویژه آنها که از خارج استان می آیند کمک کند که بدون اینکه به تله بادمجان دور قاب چین ها گرفتار آیند، منطقی و درست تصمیم بگیرند و افرادی را بر پست ها بگمارند که مسیر توسعه خراسانجنوبی را هموارتر سازند، نه آنها که سرعتگیر تعالی شوند، همچنانکه قبل از این نیز داشته ایم؟! (لطفاً نظرات و پیشنهادات خود درباره این سرمقاله را از طریق ۰۹۱۵۷۲۴۸۲۸۹ اعلام یا ارسال بفرمایید)
مهدی آبادی – چند روز پیش خبری در خبرگزاری منتشر شد با این موضوع که