یکشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۴

جوانان استان دنبال میز کار یا میدان کار؟

از نسل جدید گله مندم. روزگاری نه‌چندان دور، تابستان برای جوان‌ها فصل کار و تجربه بود، نه خواب طولانی و سرگرمی‌های بی‌پایان. مردان و زنان آن دوران، بچه‌های خود را سه ماه تعطیلی مدرسه در خانه نگه نمی‌داشتند. پدرها پسر را دم در مغازه شاگردی می‌گذاشتند تا روش نان درآوردن را یاد بگیرد، و مادرها دختر را به خیاطی و گلدوزی می‌فرستادند تا صبح‌اش با مهارت پیوند بخورد. نتیجه آن نسل، نسلی شد که کار را بلد بود، شرم نان نداشت و در بیست‌سالگی، دستش پر بود از هنر و تجربه. اما حالا چه؟ سال‌هاست که به اسم حمایت از کودکان گفتند «زیر سن قانونی کار نکنند». گفتند «اجازه ندهید بچه‌ها سختی بکشند.» گفتند و گفتند تا خانواده‌ها دیگر جرأت نکردند فرزندشان را به محل کار یا کارگاه بفرستند. حالا همان کودک پانزده‌ساله، در بیست‌وسه‌سالگی هنوز منتظر استخدام دولتی است، بی‌هیچ تخصصی، بی‌هیچ مهارتی، بی‌هیچ خاطره‌ای از عرق ریختن برای نان حلال. این همه بیکاری از زمین و زمان نیست؛ از ذهن خودمان است. جوان امروز، پیش از آن‌که بگوید «کار نیست»، باید از خودش بپرسد من چه بلدم؟ گوشی هوشمند جای آچار، قلم، ماشین‌نویسی و گلدوزی را گرفته است. ساعت‌هایی که باید صرف یادگیری می‌شد، حالا در بازی‌های مجازی و شبکه‌های اجتماعی دود می‌شود. ما نسلی ساختیم که کار بلد نیست و بدتر از آن، از یاد گرفتنش هم خسته است. در این کشور، کار فراوان است؛ استاد، کارگاه، مزرعه، معدن، بازار، پروژه، همه هست. اما اهل کار کم است. جوان دنبال میز است، نه میدان. دنبال پست است، نه پیشرفت. دنبال درآمد آنی است، نه یادگیری ماندگار. آموزش فنی‌وحرفه‌ای با تمام رشته‌ها و امکانات رایگانش بی‌دختر و بی‌پسر مانده است. اگر امروز از جوانی بپرسی چرا بیکار است، می‌گوید کار نیست؛ اما اگر بگویی برو فنی‌وحرفه‌ای یاد بگیر، با تعجب می‌پرسد فنی‌وحرفه‌ای چی هست؟ این یعنی بی‌خبری، بی‌تفاوتی و در عمق ماجرا، بریدن از کار. جامعه‌ای که جوانش دنبال راحتی باشد، پیر می‌شود پیش از پیری. کشوری که یادگیریِ کار را از سبد تربیت حذف کند، هرچقدر دانشگاه بسازد، باز هم کارگر متخصص کم دارد. این خطا، تنها خطای خانواده‌ها یا دولت نیست؛ خطای جمعی است، از پدر و مادر تا مدرسه و رسانه. ما از فرزندانمان قهرمان کتاب ساختیم اما نه صنعت. به او یاد دادیم نمره مهم‌تر از مهارت است و حالا نسلی داریم که با مدرک فوق‌لیسانس از کار ساده فنی می‌ترسد. اگر امروز می‌خواهیم اقتصاد روی پای خود بایستد، باید فرهنگ کار را احیا کنیم. باید خجالت از کار یدی از ذهن جامعه پاک شود. باید خانه‌هایمان دوباره بوی ابزار و تلاش بگیرد. باید پسرانمان بفهمند که هیچ شأنی در دنیا بالاتر از زحمت نیست و دخترانمان بدانند استقلال یعنی بلد بودن، نه منتظر بودن و شما که مسئولید، لطفاً تا دیر نشده فکری کنید. آموزش فنی‌وحرفه‌ای را از حاشیه بیرون بیاورید، تبلیغش کنید، قدرش را بدانید. جوان اگر کار بلد باشد، کار خودش سراغش می‌آید. بیکاری علاج بیرونی ندارد؛ درمانش در اراده درونی است اکنون مملکت پر است از فرصت، از معدن تا مرز، از زمین تا صنعت. منتها کار می‌خواهد و اهل کار. و تا این معادله برنگردد، ما هر روز آگهی استخدام می‌زنیم، و هر روز جوانی می‌گوید کار نیست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

در آیین قدردانی از دست‌اندرکاران نمایشگاه فرصت‌های مشترک ایران و افغانستان، نماینده نهبندان و سربیشه

بیشتر

حاجی – به عنوان یکی از هموطنان و هم‌استانی‌هایی کهسال‌هاست به دور از زادگاه، در

بیشتر

رمضانی – با میزبانی دانشگاه ملی مهارت واحد خراسان جنوبی، دومین رویداد ملی «خشت اول»

بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فرم

فرم گزارش اشکال در سایت