کمربند همت را محکم ببندید
زندگی آنچه می دانید یا دارید نیست. زندگی نتیجه اعمال شماست. تنها با عمل کردن می توان به نتیجه رسید. چنانچه به نتیجه دلخواه نرسیدید، تغییر ایجاد کنید و تلاش بیشتری کنید.از میان تمامی مواردی که افراد دارای زندگی ناامیدانه را از افراد دارای زندگی معنادار جدا میکنند، داشتن پشتکار و عملکرد مستمر اساسیترین عامل است. دانشی که با عمل همراه نباشد چیزی جز داده خام و بیمصرف نیست. هر روز به تلاش خود ادامه دهید.به نظر شما موارد گفته شده یک طومار طولانی هستند؟ حتی اگر اینچنین باشد، آیا ارزشش را ندارد؟ این یک ویژگی دیگر افرادی است که زندگی آنها فوق العاده به نظر می رسد. آنها مشتاق یادگیری اند و حاضرند بهای آن را بپردازند. آنها به دنبال یک زندگی با ارزش هستند. آیا شما نیز چنین حسی دارید؟ پس کمربندتان را سفت کنید.
راه حلهای رفع دلتنگی
مواجهه با هیجانات و حالتهایی که باعث ایجاد فشارهای ناشی از آسیب های ذهنی، جسمی و روحی بر شخص میشود، ایجاد دلتنگی میکند؛ با وجود اینکه تجارب دلتنگی امری شخصی محسوب میشود اما در همه این تجارب مراحل دلتنگی به ترتیب شامل ضربه اولیه،ا امیدی و سرانجام پذیرش آن است که هر شخصی آن را تجربه میکند. واقعیت را بپذیرید، قبول کنید که رابطه شما تمام شده است و در فرصت دیگری میتوانید شروع تازهای داشته باشید؛ اجازه دهید کدورت ها از بین رود، ممکن است همه افراد در زندگی خود کارهای اشتباهی انجام دهند، نفرتی به طرف مقابل در دل نگه ندارید، اجازه بدهید تا این احساسات منفی از بین بروند و در عوض فرصت عشق در آینده و شادی را در آغوش بگیرید. به علاقمندیهایتان بپردازید، فرصتی را برای خود محیا کنید تا بتوانید علاقمندیهایتان را بشناسید؛ ارزشهای شخصی خود را بشناسید، شاید رابطه شما به پایان رسیده باشد اما به این دلیل بازنده محسوب نمیشوید، تمام این مراحل را پشت سر میگذارید، یک لیست از توانمندی های خود تهیه کنید و بر روی آنها تمرکز کنید. سعی کنید کارهایی انجام دهید که به شما آرامش میدهد، یک کتاب خوب بخوانید، پیاده روی کنید و یا به سایر سرگرمیهای مورد علاقه تان بپردازید، می توانید به یک موسیقی آرام بخش گوش دهید؛ یاد بگیرید چطور بهترین دوست خود باشید، با عشق و علاقه به خودتان نگاه کنید و سنگدلانه رفتار نکنید.
نگفتن چشم به خشم !
خیلی زود عصبانی میشوم و کنترلم را از دست میدهم. تلاش میکنم عصبانیتم را بروز ندهم اما نمیشود.
درجاتی از افسردگی، عدم موفقیت در کار و روابط فردی و اجتماعی، فشارها و استرسهای اجتماعی و خانوادگی، اضطراب، درگیری ذهنی و عدم آگاهی از مهارتهای حل مساله میتوانند زمینهساز بروز خشم باشند.نوع نگاه فرد به مسائل هم میتواند فرد را دچار خشم و عصبانیت کند؛ به این معنی که اگر از زاویه «بسته» به مسائل نگاه کنیم و تفسیر ناقص و اشتباهی از آنها داشته باشیم، مسائل را بزرگتر از آنچه هست، میبینیم. بزرگ شدن مسائل تحمل آنها را سخت و درنتیجه واکنش ما به آنها را شدیدتر میکند. اما اگر با دید «باز» به مسائل نگاه کنیم و تفسیر کامل و درستی از آنها داشته باشیم، مشکلات مربوط به هر مساله، به اندازه «حقیقی» آن خواهد بود. به این ترتیب تحمل آن آسانتر و واکنش ما نسبت به مسائل بهتر خواهد بود.
در بسیاری موارد افراد خشمشان را در محل کار یا در جمع دوستان و آشنایان بروز نمیدهند و این خشم فروخورده را به شکلی دیگر، مثلا پرخاش با اهل منزل یا افراد ضعیفتر از خود بروز میدهند. خشم فروخورده میتواند باعث ایجاد یا تشدید افسردگی و اضطراب شود.
خشم و پرخاشگری بیتردید آسیبهایی را به ما و دیگران وارد میکند. برای اینکه از نتایج منفی این رفتار آگاه شویم، کافی است مروری بر تبعات منفی رفتار غضبآلودمان بر خود و دیگران داشته باشیم.هر بار ابراز خشم بیدلیل ما تاثیر منفی بر روابط ما با دیگران دارد. در این شرایط نهتنها برندهای وجود ندارد بلکه این رفتار روی عمق رابطه تاثیر منفی میگذارد و باعث سردی روابط میشود.