یکشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۴

مهاجرت نیروهای نخبه را جدی بگیریم

آوای عزیز. چند روز پیش خبری خواندم که گروهی از پرستاران کشور، از پایین بودن حقوق و کارانه و اضافه‌کار خود گلایه‌مند بودند. این گلایه‌ها تازه نیست، اما آنچه موجب تأمل می‌شود این است که در فاصله نه‌چندان دور از ما، برخی کشورهای حوزه خلیج فارس، پزشکان و کادر درمان را با درآمدهای بالا، مزایای رفاهی چشمگیر و شرایط کاری ایده‌آل جذب می‌کنند. تضاد این دو تصویر، فقط یک مقایسه ساده نیست؛ بلکه پنجره‌ای است به بررسی یک مسئله عمیق‌تر: رابطه حقوق‌های پایین با دلسردی و حتی خروج نخبگان. از منظر علمی و نظریه‌های توسعه منابع انسانی، یک اصل پایه‌ای تأکید دارد که رضایت شغلی نه فقط در انگیزه فردی، که در تثبیت نیروی متخصص و جلوگیری از فرار سرمایه انسانی نقش اساسی دارد. وقتی حقوق یک پزشک، پرستار، استاد دانشگاه یا مهندس به‌گونه‌ای باشد که نتواند نیازهای حداقلی زندگی او را پوشش دهد، دو راه بیشتر پیش رویش نیست: یا کشور و محیط کاری‌اش را ترک کند و در جایی که ارزش مادی و معنوی کارش بیشتر درک می‌شود فعالیت کند، یا بماند و با مرور زمان، دچار دلسردی، افت بهره‌وری و بی‌انگیزگی شود. این وضعیت متأسفانه فقط مخصوص حوزه بهداشت و درمان نیست. در بسیاری از بخش‌های علمی، آموزشی، پژوهشی و حتی فنی-مهندسی کشور، نمونه‌های مشابه دیده می‌شود. و از همه نگران‌کننده‌تر اینکه اگر این روند ادامه پیدا کند، احتمال کشیده‌شدن آن به استان‌هایی که همواره با محدودیت نیروی متخصص روبه‌رو بوده‌اند از جمله استان ما اصلاً دور از ذهن نیست. خراسان جنوبی سال‌هاست برای ماندگاری نخبگانش تلاش می‌کند و کوچک‌ترین بی‌توجهی به معیشت آن‌ها می‌تواند این تلاش‌ها را بر باد دهد. اما ماجرا لایه دیگری هم دارد که کمتر به آن پرداخته شده: بروکراسی اداری و ساختار پرداخت یکسان. این ساختار در بسیاری از سازمان‌ها به شکلی است که فردی که ساعت‌ها، با تعهد و دلسوزی کار می‌کند، در نهایت دریافتی‌ای تقریباً برابر با فردی دارد که حداقل توان یا کمترین تلاش را صرف می‌کند. این عدم تناسب در پاداش به تلاش یک معضل انگیزشی بزرگ است. علم مدیریت رفتار سازمانی به‌روشنی می‌گوید: وقتی سازمان پاداش را بر اساس عملکرد توزیع نکند، نیروهای پرتلاش یا مهاجرت می‌کنند، یا عملکردشان را با حداقل‌های سیستم هماهنگ می‌سازند. نتیجه، همان چیزی می‌شود که امروز در بسیاری از دستگاه‌ها می‌بینیم: بی‌انگیزگی فراگیر. ترکیب این دو عامل حقوق پایین و پرداخت غیرتفکیکی در عمل، به هدررفت نیروی انسانی ماهر منجر می‌شود. خروج فیزیکی، وقتی فرد از کشور یا استان می‌رود؛ و خروج روانی، وقتی فرد حضور فیزیکی دارد اما دل و انرژی‌اش جای دیگری است. هر دو نوع خروج، به یک اندازه خطرناک‌اند، حتی شاید خروج روانی خطرناک‌تر هم باشد، چون پنهان‌تر است و دیرتر شناسایی می‌شود. واقعیت این است که سرمایه انسانی، باارزش‌ترین سرمایه هر کشوری است. اگر با حقوق پایین، مزایای ناکافی و بروکراسی فرساینده، این سرمایه را فراری دهیم یا بی‌انگیزه کنیم، هیچ پروژه عمرانی یا طرح اقتصادی نمی‌تواند جای خالی آن را پر کند. باید باور کنیم که اصلاح نظام پرداخت حقوق، بهبود کارانه‌ها، ایجاد تفاوت معنادار بین عملکرد بالا و پایین، و فراهم کردن مشوق‌های ماندگاری، چیزی فراتر از رفاه کارمندان است؛ این‌ها زیربنای امنیت اجتماعی و توسعه پایدارند. امروز وقت آن رسیده تا تصمیم‌گیران کشور، این بحران خاموش را جدی بگیرند، پیش از آنکه استان‌هایی مانند ما هم با موج گسترده دلسردی و مهاجرت نخبگان روبه‌رو شوند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

در آیین قدردانی از دست‌اندرکاران نمایشگاه فرصت‌های مشترک ایران و افغانستان، نماینده نهبندان و سربیشه

بیشتر

حاجی – به عنوان یکی از هموطنان و هم‌استانی‌هایی کهسال‌هاست به دور از زادگاه، در

بیشتر

رمضانی – با میزبانی دانشگاه ملی مهارت واحد خراسان جنوبی، دومین رویداد ملی «خشت اول»

بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فرم

فرم گزارش اشکال در سایت