از یکی از روستاهای شهرستان پیام میدهم و معمولاً از طریق اینستاگرام روزنامه مطالبتان را دنبال میکنم. یک درخواست دارم. مسولانی که هی از خدمات رسانی به روستاها صحبت می کنند، زندگی خودشان را به روستاها منتقل کنند. شاید کمی هم طعم واقعی «محرومیت» را بچشند و کاری برای روستاییان بکنند. بازگشت به روستا ایده بدی نیست؛ آبوهوای پاک، صمیمیت روابط اجتماعی و آرامش محیط، همه مزیتهای زندگی روستاییاند. اما آیا از معایبش هم خبر دارید؟ نبودِ حداقل امکانات رفاهی یکی از بارزترین آنهاست. افتخار بزرگ برخی روستاها دو تاب، یک سرسره و یک سوپرمارکت است؛ همین و بس. اینترنت ضعیف است و گاهی باید بروید بالای تپه تا آنتن بگیرید و کارتان را انجام دهید. بسیاری از خانهها حتی آنتن موبایل ندارند، چه برسد به اینترنت پایدار. راستش زندگی در روستا امروز بیشتر رنجآور است تا لذتبخش. میدانم در گذشته حتی برخی فرمانداران هم خانوادههایشان را به روستا نمیآوردند و در رفتوآمد بودند، چون امکانات کافی حتی در مرکز شهرستانها وجود نداشت، چه برسد به روستاها. من خودم چرا آمدم؟ اعتراف میکنم که گول همین شعارها را خوردم، با این خیال که کسبوکاری راه بیندازم و ماندگار شوم. اما حالا پشیمانم. فهمیدم زندگی بدون امکانات پایدار نمیچرخد؛ اینجا دیگر دهه ۶۰ نیست که با یک سوپرمارکت و شبکه دیجیتال، مردم را به روستا جذب کنید. به نظر من این طرحها، پیش از آنکه برای مردم تبلیغ شوند، باید برای مسئولان الزامی باشد، تا خودشان ببینند اجرای واقعی چنین طرحهایی چقدر دشوار و گاه غیرممکن است. بازگشت به روستا، پیش از هر چیز، به زیرساخت قوی مخصوصا شرایط ارتباطاتی نیاز دارد. در غیر این صورت، فقط وقت و سرمایه هدر میرود. همین که یکسوم جمعیت استان در بیرجند متمرکز است، بهترین شاهد بر ناکارآمدی این سیاستهاست.
در آیین قدردانی از دستاندرکاران نمایشگاه فرصتهای مشترک ایران و افغانستان، نماینده نهبندان و سربیشه

