انگار قرار نیست قصهی تلخ معادن استان تموم بشه. هنوز پرونده انفجار معدن زغالسنگ طبس در شهریور پارسال که پر تلفاتترین حادثه معدنی ایران بود، کامل بسته نشده، که باز خبر رسید در کارگاه یک شرکت معدنی سقف ریزش کرده و یه کارگر بیگناه جونش رو از دست داده. یه کارگر، یعنی یه پدر، یه همسر، یه نانآور. برای ما شاید یه خبر چند خطی باشه، ولی برای خانوادهاش آخر دنیا. سؤال اینجاست: تا کی باید معدنچیها قربانی گودالهایی بشن که قرار بوده برای کشور ثروت بیارن؟ تا کی باید ایمنی معادن فقط توی کاغذ جدی گرفته بشه؟ معدن، یعنی اعماق زمین، یعنی کار سخت و خطر دائم، یعنی جایی که یه اشتباه میتونه به قیمت جون تموم بشه. اون وقت همین کارگرها بعضی وقتها با کمترین حقوق و بدون بیمه درست و حسابی کار میکنن. انصافه؟ بعد از هر حادثه، مسئولان میان میگن در حال بررسی علت حادثه هستیم. بعدش هم یا پرونده توی بایگانی خاک میخوره، یا گزارش میدن که خطای انسانی بوده. اما هیچکس نمیپرسه چرا همون خطاها مدام تکرار میشن؟ چرا بازرسی ایمنی ناقصه؟ چرا شرکتها تا مرز حادثهسازی پیش میرن ولی کسی ازشون پاسخ نمیخواد؟ طبس قلب معدنی خراسان جنوبی و یکی از مهمترین مناطق زغالی کشوره. یعنی ثروت، یعنی شغل. ولی این ثروت اگه با خون کارگر بهدست بیاد، دیگه اسمش توسعه نیست، اسمش بیرحمیه. زمان اون رسیده که بهجای وعده، پای نظارت بایستن. نهادهای دولتی باید اعلام کنن چند تا از معادن استان پرونده ایمنی بهروز دارن؟ چند تا کارگر آموزش دیده ایمنی دیدن؟ چند بار از این کارگاهها بازرسی واقعی شده؟ حادثه معدن طبس فقط درد خانوادهها نیست، آیینهایه از وضعیت کاری آدمهایی که در عمق زمین نفس میکشن تا شهرها روشن بمونن. قدر این جانها رو باید بیشتر دونست. مرگ یک معدنچی نباید فقط تیتر امروز باشه؛ باید زنگ خطرِ فردا باشه.
در آیین قدردانی از دستاندرکاران نمایشگاه فرصتهای مشترک ایران و افغانستان، نماینده نهبندان و سربیشه

