افراد موفق به دنبال عمل هستند!
تلاش کنیم که واقعا کاری انجام بدهیم.
این ویژگی به خصوص برای موفقیت در زمینه های مادی بسیار اهمیت دارد. در واقع این توانایی است که کارها را انجام دهیم و سعی کنیم آن ها را هر چه سریعتر به پایان برسانیم. از طرفی هم پروراندن حس ضرورت و تعصب برای انجام کار بسیار مهم است. سعی کنید کارها را عقب نیندازید. ترس هایتان را کنار بگذارید و با تمام توانتان به سمت هدف هایتان حرکت کنید. ترکیبی از تلاش برای هدف محوری، نتیجه محوری و عمل محوری خودش تضمینی برای رسیدن به موفقیت می شود.
زنان شریک زندگی اند
در مقابل مردان ضعیف و بی اراده، مردانی هستند مستبد و با طرز فکرهای قجری! زنهای اینها مجبور نیستند هم زن باشند هم مرد، بلکه باید فقط بچه باشند. اینکه می گوییم مرد باید وظایف خودش را با اقتدار و توانایی کامل به عهده بگیرد به این معنا نیست که زن را بی خبر بگذارد و او را از حق نظر و انتخاب محروم سازد. مرد موظف است وظایف و مسئولیتهای خودش را به دوش بگیرد اما حق ندارد زن را بی خبر بگذارد و با او مثل یک کودک رفتار کند. زن شریک زندگی است و شرکاء باید از کارهای هم مطلع و راضی باشند. اما این اطلاع و رضایت، مانع تقسیم وظایف نیست. مردانی که همسرانشان را به حساب نمی آورند، همسرانشان را به سمت مصرف گرایی، ولخرجی و قدرناشناسی سوق می دهند. معمولا پر مصرفترین زنان زنانی هستند که جیب خودشان را از جیب همسرشان جدا می دانند. لذا وقتی پولی از همسر به چنگ می آورند ، دلیلی نمی بینند در خرج آن ملاحظه کنند. این پول مثل پول مفتی است که از یک غریبه به دست آمده است.سرسختی های زنان وقتی اوج می گیرد که خودشان را در زندگی دارای نقش نمی بینند و احساس می کنند نظرشان اهمیتی ندارد. مردانی که خیلی خودسرانه عمل می کنند ناگزیرند همواره نق زدن زنان را تحمل کنند هرچند عملکردشان همیشه به سود خانواده باشد. مردها باید به زنان حق بدهند که مثل یک شریک دلسوز در انتخابها و تصمیم گیریها دخالت داشته باشند.
راههایی که شما را به هدف میرساند
برنامه ریزی یکی از اصول فراموشنشدنی کار است. خوب فرض میکنیم که شما افکار مثبتی دارید. اما همانطور که گفتیم چون ذهنمان تشخیص نمیدهد ما مثبت فکر میکنیم یا منفی و فقط کلمات و احساسات مربوط به آنها را دریافت میکند، باید بدانیم چگونه و درباره به چه موضوعاتی فکر کنیم. نکته مهم این است که برای هر هدفی باید چند نمونه برنامه کارامد داشته باشید. میدانم این یکی از سختترین کارهای دنیاست اما برای رسیدن به هدفتان باید بین تمام موارد هماهنگی ایجاد کنید و انجامشان دهید. اگر واقعا این هدف مد نظر شماست، باید اول ببینید دقیقا چه میخواهید و چه برنامهای برای تحققش دارید، اگر واقعا بخواهید راهش را هم پیدا میکنید. مگر اینکه نخواهید هدفی داشته باشید که از آن انگیزهای به وجود بیاید. به قول قدیمیها پلهها را یکییکی بالا بروید. اگر یک لیست بلندبالا از اهداف داشته باشید، تنها اتفاقی که میافتد این است: استرس میگیرید، بیخیال همهشان میشوید، دچار رفتار اجتنابی میشوید و رسیدن به هدف را به بعد موکول میکنید. اما اگر قدم به قدم و یکی یکی به اهدافتان فکر کنید شدنیتر خواهند بود. میتوانید روی یکی تمرکز کنید، به آن برسید و سراغ بعدی بروید. اگر نتوانید روی یک هدف خاص تمرکز کنید، نمیتوانید روی خودتان متمرکز شوید پس انگیزهای در کار نخواهد بود. اهدافتان را به اهداف کوچکتر و کوتاهمدت تقسیم کنید تا امکان رسیدن به آنها بیشتر شود. سعی کنید یک برنامه بریزید و کمکم به هدفتان نزدیک شوید. یکی از راههای مطالعه درباره انگیزهتان، شنیدن داستانهای موفقیت دیگران است که مغز شما را وادار به تفکر میکند.