مهدی آبادی – در نیمهی مهر، درست همانوقتی که بوی پاییز باید در کوچههای استان بپیچد و بوی خاکتر نمخورده، هوای مردمان خراسان جنوبی را تازه کند، خبرها سردتر از نسیم پاییزیاند: «کاهش بارش نسبت به نرمال، از مهر تا آذر». این جمله برای کشاورزان، دامداران و هرکسی که با خاک و آسمان زندگی میکند، یعنی اضطرابِ نان و خستگیِ دشتهای بیرمق. خشکسالی دیگر واژهای نیست که در ادبیات اقلیمشناسان محصور باشد؛ تبدیل به واقعیتِ اجتماعی، اقتصادی و حتی فرهنگی مردم ما شده است.در روستاهای حاشیهی بیرجند، در دشتهای تشنهی استان، مردان کار به آسمان نگاه میکنند و زنان با دلوهای خالی از قناتها بازمیگردند. بحران آب دیگر موضوع مباحث علمی نیست، بلکه به مسئلهی زیستی و امنیتی تبدیل شده است.کاهش بارشها در چند سال اخیر نه فقط سطح سفرههای زیرزمینی را به حاشیهی مرگ کشانده، بلکه آیندهی کشاورزی استان را نیز درون یک تاریکی بلاتکلیف فرو برده است. اما در میان این همه بیرحمی اقلیم، هنوز یک سؤال بیپاسخ باقی مانده است: ما چه اندازه برای مهار این وضعیت کاری کردهایم؟ طرح بارورسازی ابرها یکی از معدود امیدهایی است که هرچند دهانبهدهان میچرخد و اغلب با تردید نگاه میشود، اما همچنان میتواند یکی از راههای تقویت تابآوری اقلیمی محسوب شود. بله، کارشناسان میگویند اثربخشی آن محدود و در بهترین حالت افزایش ۱۰ تا ۱۵ درصدی بارشهاست، اما همان چند میلیمتر اضافی میتواند برکت را به آبخوانهای خسته برگرداند. بارشِ حتی نیمباران، وقتی رودخانهها خشک و دشتها از تشنگی ترک خوردهاند، حکم معجزه دارد. نکته در باور به تکرار این طرح نیست، نکته در پایداری اجرای آن است. بارورسازی ابرها اگر موسمی، بیبرنامه و تبلیغاتی اجرا شود، فایدهای ندارد. اما اگر بهمثابه یک برنامهی اقلیمی مستمر با پشتوانهی فنی و ارزیابی علمی نظاممند پیش برود، میتواند در کنار سایر اقدامات جزیی از سیاست کلان سازگاری با کمآبی باشد. اما این تنها راه نیست. ما نمیتوانیم همه چشم انتظار آسمان باشیم و زمین را رها کنیم. سیاستگذاریهای مدیریت منابع آب باید بهجای شعار به سمت «اصلاح مصرف» برود. کشاورزی سنتی در استانهایی چون خراسان جنوبی دیگر قابل ادامه نیست؛ حتی اگر آسمان باران ببارد، بدون نظام آبیاری نوین، آن باران هم در تبخیر فرو میرود. دولتها سالهاست که از «اقتصاد مقاومتی» در بخش آب سخن میگویند، اما تا زمانی که چاههای غیرمجاز بسته نشوند، قیمت واقعی آب در تولید لحاظ نشود، و راندمان آبیاری به بالای ۶۰ درصد نرسد، هیچ مقاومتی شکل نخواهد گرفت. حقیقت این است که دشمن آب نه فقط خشکسالی، که نحوه استفاده از منابعمان هم هست. بارورسازی ابرها میتواند اقدامی مکمل باشد، نه جایگزین. در کنار آن باید ظرفیتهای زیستمحیطی احیا شوند؛ مثلاً توسعهی جنگلهای دستکاشت در اطراف بیابانها، نصب سامانههای جمعآوری آب باران در منازل و مدارس روستایی، و حتی استفاده از پساب تصفیهشده برای کشاورزی. اینها اگرچه شاید در نگاه اول کوچک به نظر برسند، اما در مقیاس محلی، میتوانند حیات تازهای به زمین بدهند. اکنون، دولت باید نگاه خود را از مدیریت بحران به مدیریت پیشگیرانه تغییر دهد. وقتی هر سال با اضطراب به آمار بارشها نگاه میکنیم و بعد دستور توزیع ذخیرهی آبی را صادر میکنیم، یعنی هنوز از بحران درس نگرفتهایم. سیاست واقعی در اقلیم نیمهخشک یعنی جلوتر از فصل خشکسالی حرکت کردن. حقیقت تلخ دیگر این است که خشکسالیهای متوالی، جغرافیای انسانی استان را هم تغییر داده است؛ مهاجرت از روستا به شهر، رها شدن زمینهای کشاورزی، و افزایش مشاغل ناپایدار شهری، نشانههایی هشداردهنده است. ما داریم سرزمین خود را از درون تهی میکنیم، چون در برابر بحران آب فقط به مدیریت واکنشی بسنده کردهایم. استانهایی مانند خراسان جنوبی باید پیشرو آمایش آبی سرزمین باشند، نه اول صف هدر رفت آن . باران نخواهد آمد اگر فقط دعا کنیم؛ همانطور که زمین زنده نخواهد ماند اگر فقط چشم به ابرهای تزریقی بدوزیم. نجات اقلیم خراسان جنوبی، نه در آسمان، که در تدبیر و تصمیمهای پیوستهی امروز است. طرح بارورسازی ابرها میتواند اولین گام از تصمیمی از جنس آسمان باشد، اما ادامهی راه بر عهدهی ماست: مردمی که باید باور کنیم دیگر فرصت آزمون و خطا باقی نمانده. آب، همان سیاست آینده است. و خشکسالی، همان فقر تمدن. (لطفاً نظرات و پیشنهادات خود درباره این سرمقاله را از طریق 09155665782 ارسال بفرمایید)

حاجی – به عنوان یکی از هموطنان و هماستانیهایی کهسالهاست به دور از زادگاه، در

