بهروزی فر- عصر شنبه ۳۰ اردیبهشت ماه خبری تلخ، مردم ایران و جهان را در شوکی بزرگ فرو برد؛ خبری که ابتدا و با ملاحظه! با تیتر “فرود سخت بالگرد رئیسجمهور” منتشر شد، چون هیچ کس دلش نمی خواست حتی برای لحظه ای به این فکر کند که این چرخ بال دچار حادثه شده، به کوهی برخورد کرده یا… چه رسد به اینکه به زبان بیاورد که سرنشینان این پرنده آهنی، راه آخرت را در پیش گرفته اند. همین تیترِ درِ گوشی هم با واکنش های جهانی مواجه شد و یک دنیا، پیگیر سرنوشت رئیسجمهور ایران شدند. پیام هایی که از کشورهای ایتالیا، روسیه، عربستان، ترکیه، امارات، عراق، لبنان، یمن، هند، قطر، ونزوئلا، افغانستان، پاکستان، کویت و حتی شورای اروپا رسید، همه نشان داد خیلی ها باری به هر جهت از وضعیت پیش آمده نگران بودند. وقتی خارجی ها در مواجهه با این خبر، چنین واکنشی نشان می دهند، تصور حال و روز مردم ایران که از نزدیک ابراهیم رئیسی را دیده اند و ابراز همدردی هایش را لمس کرده اند و دغدغه هایش را درک نموده اند و تهدید و خط و نشان هایش را هم برای رفع گرفتاری ها و مشکلات مردم بارها شنیده اند و… کار سختی نیست. یک ملت ، یکشنبه شب را دعاگوی رئیسجمهور و هیئت همراه او شدند، تصاویر مخابره شده از حرم های مطهر امام رضا علیه السلام، حضرت معصومه سلام الله علیها، مساجد و تکایا و… در همه استان ها حکایت از دردی داشت که وجود مردم را چنگ می زد، دست های زیادی در شب میلاد هشتمین ستاره سپهر امامت و ولایت، رو به آسمان بلند شده و با ذکر دعای توسل، به دامان ائمه اطهار متوسل گشته بودند تا سلامت هشتمین رئیس جمهور خود را تمنا کنند واز مسافران بی نشان، خبر سلامتی بشنوند. رسانه ها هم بی وقفه در حال رصد شرایط بودند تا از قافله اطلاع رسانی عقب نمانند و شاید در رساندن خبر خوش سلامت خادمان ملت به آنها بر دیگران پیشی بگیرند، و گاه در این میان با خبرهایی از منابع معتبر و حتی ناموثق، اخباری را منتشر میکردند که برخی چراغ امید را در دل مردم روشن می کرد و بعضی ها هم آتش وجودشان را شعله ورتر می ساخت.هنرمندان و شاعرها هم بیکار ننشستند، طراحان و نقاشان و… تصویر رئیس دولت سیزدهم را در حالت های مختلف مثلاً در آغوش سردار دل ها منتشر می کردند و گاه زمزمه های عارفانه و عاشقانه اش را در لباس خادمی ثامن الحجج علیه السلام دست به دست می گرداندند. شاعران هم از دل برآمده ها را واگویه می کردند؛ “ای مرد، در میانه میدان چه می کنی؟! / در لابلای جنگل و باران چه می کنی؟ میز ریاست تو چه کم داشت از رفاه؟! / در ورزقان و در مه و بوران چه می کنی دل کنده از اوامر و دستور و پایتخت/در نقطه های مرزی ایران چه می کنی؟! ای هفت روز هفته، به فکر ضعیف ها/همشانه فقیر و ضعیفان چه می کنی؟! تهران اگر که شهر و مقرّ ریاست است؟! /پس در میان ایل و دهستان چه می کنی؟! “بازار دلنوشته ها هم داغ شد؛ ” خداحافظ جمعههایِ بیخواب/ خداحافظ «ماشین رو نگه دارید، مگه نمیبینید مردم وایستادن»/ خداحافظ مایهٔ غرورِ ایرانی/خداحافظ سفرهای پیدرپیِ استانی/ خداحافظ دعای کارگرهای کارخانههایِ احیایی/خداحافظ استقبالهایِ چشمگیر مردمی/ خداحافظ عبا و قبایِ خاکی بین سیل و زلزلهها… “دعاها و مناجات ها و تسکین دردها اما به یک خبر ختم شد؛” انا لله و انا الیه راجعون…” و تقدیر چنین بود که به لطف نیت های پاک و دل های صاف و اراده های پولادین، خادمان مردم راه آسمان را در پیش گرفتند و برای همیشه از بین ما رفتند.آیت الله رئیسی رئیس جمهور که بی دلیل سید محرومان نام نگرفته بود، امیر عبداللهیان وزیر امور خارجه که به اذعان مطلعین طی این مدت کارهایی کرده بود کارستان، دکتر مالک رحمتی استاندار جوان آذربایجان شرقی که در همین مدت کوتاه توانسته بود رضایت مردم را جلب کند، آیت الله آل هاشم نماینده ولی فقیه در آذربایجان شرقی که وصف نیکی هایش در هر کوی برزنی شنیده شده، همو که بی هیچ محافظ و همراهی کارهای روزانه اش را خود انجام می داد و برای رسیدن به همه مقصدهایش از مترو و اتوبوس واحد استفاده می کرد، مردمی بود و با شهادتش داغی بزرگ بر دل هم استانی هایش گذاشت. آنها رفتند و جای شان برای همیشه در بین ما خالی شد و خالی هم خواهد ماند، باشد که از این مسلک درس بگیریم و این سلوک را پیشه کنیم.
(لطفاً نظرات و پیشنهادات خود درباره این سرمقاله را از طریق ۰۹۹۲۲۱۳۴۲۸۷ اعلام یا ارسال بفرمایید)
دادرس مقدم – پیرمرد بشرویه ایی با بخشش فیش حج خود به جبهه مقاومت از