مهدی آبادی- چند سالی است که شبکههای اجتماعی تبدیل شدهاند به ویترینِ رنگارنگی از وعده، قیمت و ادعا؛ بازاری که در ظاهر همهچیز دارد، از “لمینیت ارزان و فوری” تا “تزریق بوتاکس طبیعی با تخفیف ویژه”، اما در واقع بخشی از آن پر از فریب و خطر است. امروز در صفحات مجازی، هر کسی میتواند ادعا کند «دکتر»، «استاد»، یا «کارشناس حرفهای» است و در کنار نام خود، قیمتهای وسوسهبرانگیز بنویسد تا چشم مردم را بگیرد؛ اما پشت این قیمتها، نه تخصص واقعی وجود دارد و نه ضمانت کیفیت. نمونههای این فریب فراواناند. دندانپزشکیهایی که لمینیت را با قیمت پایین تبلیغ میکنند، درحالیکه کار را افراد فاقد صلاحیت در مطب اجارهای انجام میدهند. سالنهایی که تزریق ژل یا بوتاکس را با مواد بیکیفیت انجام میدهند و چند روز بعد چهرهی بیمار را تباه میسازند. تعمیرکارانی که در فضای مجازی خود را “کارشناس رسمی” معرفی میکنند، اما بعد از گرفتن پول، با قطعهی تقلبی دستگاه را از کار میاندازند. حتی در عرصهی آموزش آنلاین، کسانی پیدا شدهاند که با وعده “مدرک بینالمللی قابل استعلام” از دانشگاههای خارجی، صرفاً فتوشاپی از لوگوی دانشگاه را میفروشند. همه اینها فقط یک هدف دارند: جذب مشتری و کسب سود سریع، بدون اخلاق حرفهای و بدون پاسخگویی. آسیب این وضعیت، فقط مالی نیست. وقتی مردم در آگهیهای فضای مجازی مدام با وعدهی “ارزان ولی عالی” روبهرو میشوند، اعتمادشان به هر نوع تبلیغ از بین میرود. در واقع، بازار مجازی دارد سرمایهی اصلی جامعه یعنی اعتماد عمومی را میسوزاند. مردمی که بارها فریب خوردهاند، حتی نسبت به تبلیغهای درست هم بدبین میشوند و همین بیاعتمادی، فضای اقتصادی و روانی جامعه را مختل میکند. از طرف دیگر، نبود نظارت مؤثر بر تبلیغات اینترنتی یعنی رهاکردن مردم در برابر انبوهی از ادعاهای بیپشتوانه. وزارت بهداشت بارها اعلام کرده هرگونه خدمات پزشکی و زیبایی باید مجوز داشته باشد، اما در عمل بازدارندگی کافی وجود ندارد. شرکتهای پلتفرمی هم معمولاً خود را “فقط بستری برای نمایش تبلیغ” معرفی میکنند و مسئولیت محتوای آن را نمیپذیرند. نتیجه این فرار از مسئولیت، گسترش میدان دروغ است؛ جایی که هر کس میتواند با یک گوشی و چند عکس از دندان یا چهرهی مدل، خود را متخصص معرفی کند و قربانی بعدی را فریب دهد. در حوزههای غیرپزشکی هم همین الگو تکرار میشود؛ از تعمیرکار سیار گرفته تا فروشندگان کالاهای فلهای با عنوان “اورجینال”. نبود نظام اعتبارسنجی واقعی، باعث شده صفحههای شخصی عملاً جای مجوز رسمی را بگیرند. بسیاری از مردم وقتی تیک آبی یا دنبالکنندهی زیاد میبینند، گمان میکنند صاحب صفحه معتبر است، درحالیکه هیچ مرجع قانونی آن را تأیید نکرده. برای آسیبشناسی، باید دو ریشه را دید: نخست، فقر اعتماد و سادگی مالی مردم که در فشار اقتصادی، هر قیمت پایین را فرصت تلقی میکنند؛ دوم، خلأ نظارت دولتی و رسانهای که هنوز تعریف روشنی دربارهی مسئولیت تبلیغات در فضای مجازی ندارد. اکنون شبکههای اجتماعی عملاً کارکرد بازاری غیرقانونی پیدا کردهاند، چون میلیونها تراکنش بدون مجوز در آن انجام میشود. حتی فعالان رسمی و متخصصانی که مجوز دارند، در این سیل دروغها گم میشوند؛ حرفهایها نه میتوانند با قیمتهای جعلی رقابت کنند، نه توان اثبات اعتبارشان به مخاطب عام را دارند. برای بازگشت صداقت به بازار تبلیغات، تنها ممنوعیت کافی نیست. باید سامانههای اعتبارسنجی شفاف راهاندازی شود تا هر حساب تبلیغاتی، پس از احراز تخصص، بتواند خدمات خود را عرضه کند. رسانهها هم باید به جای تکرار آگهی، وارد میدان افشاگری شوند؛ هر جا فریب دیده شد، باید بهصورت رسمی گزارش شود، نه با سکوت و بیتفاوتی. تبلیغ دروغین فقط یک رفتار غیراخلاقی نیست؛ ضربهای است به اقتصاد سالم و امنیت روانی جامعه. مردمی که اعتمادشان را از دست بدهند، دیگر به هیچ قیمت و هیچ وعدهای دل نمیدهند، و این یعنی مرگ بازار مشروع، مرگ حرفهمندی، و تداوم فریب.

حاجی – به عنوان یکی از هموطنان و هماستانیهایی کهسالهاست به دور از زادگاه، در

