بهروزی فر – سال ۱۴۰۱ و بعد از فاجعه ریزش متروپل، مطلبی با موضوع “استانداردهای اطلاعرسانی در بحران” به نقل از “امید علی مسعودی از اساتید علوم ارتباطات” ، توجهم را جلب کرد و به جهت اهمیت مواردی که در این مطلب مورد تأکید قرار گرفته بود، آن را ذخیره و بایگانی کردم. این روزها و با توجه به شرایط بحرانی استان و نحوه ورود رسانه ها به این جریان و حواشی متعددی که حادثه معدن و نحوه امدادرسانی ها در این واقعه به همراه داشت، سراغ آن مطلب رفتم و به جهت اهمیت موضوع، بخش هایی از آن را در ادامه قید می کنم؛ “وقتی بحران اتفاق میافتد، میگوییم حالا باید چکار کنیم؟! در صورتی که مدیریت بحران همیشه قبل از بحران ساماندهی میشود و در آن صورت روزنامهنگار میداند باید چکار کند، روابط عمومی وظایف خودش را میداند و مسوولان هم میدانند چکار کنند، اما متأسفانه چون استاندارد های ورود به بحران را نداریم، میشود مثل قضیه متروپل آبادان که مسئولان دچار ضد و نقیضگویی شده و خبرنگاران سردرگم میشوند، مردم هم مصیبتشان چند برابر میشود، به این ترتیب موضوعی که میتوانست با هزینه بسیار کمتری مدیریت شود، افکار عمومی را خیلی متشنج کرد، این مصیبت را در مورد سیل هم داریم…”. مسعودی در این مطلب بر این باور است که؛” در قضیه سیل، روزنامه ها، خبرگزاریها و صدا و سیما باید از قبل این جریان را توضیح دهند که سیل به صورت ناگهانی میآید، بنابراین در کنار رودخانه و اماکنی که احتمال سیل هست، نباید حضور داشته باشیم. اگر این اطلاع رسانی درست انجام شود، خسارت ها کمتر می شود، لذا بخشی از روزنامهنگاری بحران، قبل از وقوع رویداد است… مدیریت افکار عمومی کار بسیار مشکلی است که فقط رسانهها میتوانند از پس آن بر بیایند….ما به مردم یاد ندادیم در سیل چطور به یکدیگر کمک کنند و یکدیگر را نجات دهند”. مثال او برای تفهیم بیشتر مطلب را هم بخوانید؛” در آتشسوزی اخیری که در آمریکا اتفاق افتاد، خبرنگاران میدانند که صحنه های ناراحتکننده مثل سوختن خانهها را نباید نشان دهند تا شهروندان دچار آسیب روحی و روانی نشوند.اگر به فیلم و عکس های آتش سوزی نگاه کنید، آتش سوزی را از دور نشان میدهند. نهایتاً هواپیماهایی که پودر ضد آتش میپاشند را نشان میدهند تا در مردم ایجاد امیدواری کنند. در این کشورها معمولاً چند روزی بعد از حادثه، شهروندخبرنگاران و نه رسانه های رسمی، عکسهایی از عمق فاجعه را منتشر میکنند، معمولاً خبرگزاریهای رسمی سعی میکنند در جریان بحران، صحنه هایی که باعث خدشهدار شدن افکار عمومی میشود را ضبط نکنند یا اگر ضبط کردند، پخش نمیکنند، ولی متأسفانه ما این مسأله را در ایران رعایت نمیکنیم و گاه صحنههای تراژیکی را نشان میدهیم… “. آنچه در قالب کلمات در این مطلب عنوان شده بود را به وضوح طی چند روز گذشته و در جریان” حادثه معدنجو” مشاهده کردیم، رسانه های رسمی و فضای مجازی هر کدام از ظن خود حادثه را به رشته تحریر درآوردند و حتی با بازنشر برخی تصاویر، روح و روان خانواده های چشم انتظار و سوگوار را هدف قرار دادند و مصیبت شان را دوچندان کردند. تکلیف و رسالت اصلی رسانه، تنویر افکار عمومی و مطالبه گری به نمایندگی از مردم است، بد نیست کمی کلاه مان را قاضی کنیم، به راستی ما چقدر در تنویر افکار عمومی و پیگیری مطالبات مردم و به ویژه جامعه کارگران معادن موفق عمل کرده ایم؟! خراسان جنوبی به جهت عِده و عُده رسانه از روزنامه گرفته تا پایگاه خبری و خبرگزاری، در شمار استان های پیشرو و غنی است، ما به چه اندازه توانسته ایم از همین ظرفیت قابل تأمل در زمینه مکلف کردن هر دو بخش دولتی و خصوصی در مورد شفاف سازی شرایط معادن استفاده کنیم؟! خراسان جنوبی، یک استان معدنی است و دل مان غنج می رود وقتی می گویند؛ این استان یا فلان شهرستان آن، عسلویه معدنی ایران است اما سهم ما از این مزیت خدادادی تا الان چقدر بوده؟ آیا رسانه ها در این زمینه کم کاری نکرده اند؟!آیا به راستی این رسالت رسانه نیست که دستگاه های متولی را به خط کند تا پاسخگوی اهمال و سستی های خود در بحث نظارت بر شرایط باشند؟! سرمایه گذار، تاج سر ماست اما این تاج تا زمانی ارزشمند و گرانبهاست که بر سرمان سنگینی نکند و گردن مان را نیازارد، سرمایه گذار را نباید تنها و تنها به جهت اینکه به این استان آمده و در فرآوری معادن و کمک به اشتغالزایی نقش داشته، حلوا حلوا کنیم و چشم بر خبط و خطاهایش ببندیم.چند سال است مدیران ارشد استان، از موضوع انتقال حساب های بانکی معادن به خراسان جنوبی به عنوان اولویت برنامه های خود یاد می کنند؟! چرا این مسئله که می تواند سرعت توسعه استان را شتاب دهد، در اولویت چندم رسانه ها هم قرار ندارد؟! موضوع بهره مندی از بیمه اجتماعی، امنیت شغلی، حداقل کمک های معیشتی و… حق هر نیروی انسانی است که در جایی مشغول به کار است، اما چرا دستگاه های دولتی، نهادهای عمومی، بخش خصوصی و… به علت اهمال در بیمه کردن نیروها، از استنطاق رسانه ها در امان هستند ؟! رعایت نکات ایمنی در محیط کار و کارگاه های به هر شکل، چه روی زمین چه در اعماق چند صد کیلومتری الزام آور است و بخش خصوصی و دولتی مکلف به تأمین حداقل ها در این زمینه هستند، اما فکر می کنم این از کوتاهی ماست که اجازه داده ایم این حداقل ها، شرایط کار را برای خیلی ها بغرنج کند. نیروی انسانی بخش زیادی از ساعت های عمر خود را در محیط کار می گذراند، این حق اوست که در این فضا، احساس امنیت خاطر کند و مدام جانش را در معرض خطر نبیند، اصلی که گویا برای بازرسان و کارشناسان خیلی مهم نیست و حتی محلی از اعراب ندارد. کتاب قصه زندگی ۶۵ کارگر معدنجو که در صفحه خزان ۱۴۰۳ تلخ تمام شد، اما می تواند برای ما یک شروع تازه باشد، رسانه ها برحسب رسالتی که دارند، از همین امروز مطالبه گری ویژه را در این زمینه شروع کنند، داغ معدنجو سرد نمی شود و این ماییم که نباید بگذاریم حقوق حقه کارگرانش بایگانی شده و فراموش شود و سهم التقصیر هر کدام مشخص شود و این ماییم که نباید بگذاریم باری به هر جهت این حادثه در استان تکرار شود.(لطفاً نظرات و پیشنهادات خود درباره این سرمقاله را از طریق ۰۹۹۲۲۱۳۴۲۸۷ اعلام یا ارسال بفرمایید)
دادرس مقدم – پیرمرد بشرویه ایی با بخشش فیش حج خود به جبهه مقاومت از