هرم پور-امین بود و بزرگ و صبور و با کرامت. و هیچ شایسته ای به گًَرد شایستگی هایش هم نرسید و هیچ نوری، به تابناکی خورشید حضورش، نزدیک هم نشد. در آن ظلمت خوفناک حجاز، چراغی شد فراتر از زمان، سخنی بی انتهاتر از تاریخ، و حضوری ژرف تر از هستی. بر بلندای عدالت می ایستاد و می فرمود: «نشانه خشنودی خدا از مردم، ارزانی قیمت ها و عدالت حکومت آنهاست.» بر تارک زمان قدم بر می داشت و می گفت: «دو گروه از امت من هستند که اگر صلاح یابند ، امت من صلاح مى یابد و اگر فاسد شوند ، امت من فاسد مى شود : علما و حکام.» دستی بر شانه ی برابری ها و برادری ها می گذاشت و می فرمود: «پروردگار همه یکى است و پدر همه یکى . همه فرزند آدمید و آدم از خاک است . گرامى ترین شما نزد خداوند ، پرهیزکارترین شماست.» چشمی به کرامت به همه ی جهان می گشود و آواز در می داد که : «از نفرین مظلوم بپرهیزید، زیرا وی به دعا، حق خویش را از خدا می خواهد و خدا، حق را از حق دار دریغ نمی دارد ». قدم به قدم در کنار مردم به وادی حکمت پای می گذاشت و زیبا و نغز، زلال تر از باران بر دشت خشک دلها اینچنین می بارید: « ناداری بلاست؛ از آن بدتر، بیماری تن، و از بیماری تن دشوارتر، بیماری دل.» در کنار مردم و برای مردم بود و چنین بود که دلهایشان را قرص و محکم می کرد: «بدانید که هر دل سوخته ای را عاقبت، پاداشیست.» دوستی هایش را به گرمی خورشید و مهربانی هایش را به زیبایی ماه، به همگان ارزانی می داشت و در کنارش هشدار می داد که : «زیان نادانان، بیش از ضرری است که تبهکاران به دین می رسانند.» و نگرانی هایش را مدام تکرار می کرد: «من برای امت خود، از بی تدبیری بیم دارم نه از فقر.» و در جاده ی پر فراز و نشیب هدایت امتش، لحظه به لحظه راهنما بود و قدم به قدم، چراغی برای گم نشدن راه، و همواره تکرار می کرد که : «آفت دین سه چیز است: فقیه بدکار، پیشوای ظالم، و مقدس نادان.» چشمی به بصیرت به فراخنای کائنات و به عمق همه ی آسمانها و زمین به سرمه حقیقت (نه وهم و خیال) ارزانی انسانها می داشت و می فرمود: «هر جا که بدکاران حکمروا باشند و نابخردان را گرامی بدارند، باید منتظر بلایی بود.» و دلها را به آرامش ابدی حکمتهای بی نقص اینچنین میهمان می کرد که : «هر قومی شایسته حکومتی است که دارد.» از کرامت ها و شور و شعورها می گفت: «هر که صبح کند و به فکر اصلاح کار مسلمانان نباشد، مسلمان نیست.» و شجاعت ها و دلیری ها و خصلت های مردان و زنان بزرگ را می ستود: «مبادا که ترس از مردم، شما را از گفتن حقیقت باز دارد.» و بی گمان، همه ی آموخته های تاریخ را در سینه ی سراسر مهر و حکمت و نور و والاییش، به هم آمیخته بود که می فرمود: «در یک سطح زندگی کنید تا دل های شما در یک سطح قرار بگیرد. با یکدیگر در تماس باشید تا به هم مهربان شوید.» آری! او محمد بود و محمود، آخرین پیام آورِ نور، ابوالدّرتین و ابوالسّبطین، ابوالنّور و والاشراق، افصح العرب و باب رحمت و مغفرت و کرامت، بشیر و امین و حق المبین. به پاسداشت میلاد حضرت رحمت للعالمین، سراج المنیر و روح الحق، این قمر قریشی، و در کنار هزاران بشارت و تبریک، تلاش می کنیم که به سیره و سیرتش، بیش از پیش تأسی جوییم.میلادش به حضور شما نغزجویان و نغزپویان و سالکان طریق و رهروان رفیق، بسی فرخنده و مبارک باد.
(لطفاً نظرات و پیشنهادات خود را درباره این سرمقاله به شماره 09304943831 ارسال بفرمایید)
مهدی آبادی – ترافیک شهر بیرجند موضوع عجیب و غریب است که هر زمان به