یکشنبه ۷ مرداد ۱۴۰۳

بازی رنگ ها و الگوی توسعه

هرم پور

خیلی دوست ندارم از مشکلات جامعه بنویسم. مشکلات این روزهای ما، خود به خود آنقدر بزرگند و با رنگ های مختلف در جامعه حضور دارند که همگی ما را بی حال کرده اند، بی رمق تر از همیشه، و نا امیدتر از اصلاح بزرگی که لازم است در بخش های مختلف ایجاد شود. دکتر «کمال اطهاری» از جمله پژوهشگران برجسته عرصه توسعه و اقتصاد کشور، چندی قبل در گفتگویی اعلام می کرد: «در سال ۱۳۹۰ خط فقر زیر یک میلیون تومان بود، اما اکنون در سال ۹۹ این خط به ۹ میلیون تومان رسیده و تقریباً در ۹ سال ۹ برابر شده و چنین تغییری بسیار شوکه‌کننده است.
نرخ تورم در ایران در پایان سال ۹۸، چهل و یک درصد بود، در حالیکه که طبق گزارش‌های جهانی متوسط نرخ تورم دنیا تا سال ۲۰۱۸ نزدیک به دو و نیم درصد بوده است. در واقع ایران جزو کشور‌هایی است که نرخ تورم بسیار بالایی دارد و در این زمینه با کشور‌هایی همچون ونزوئلا در یک رده قرار گرفته است. امروز تمامی اقشار حقوق بگیر جامعه زیر خط فقر هستند، تمامی این مشکلات اقتصادی و معیشتی که مردم گرفتار آن هستند، نشات گرفته از الگوی توسعه‌ اشتباه ما است.» به دنبال این آمار، در یک راهبرد نه چندان موفق در حوزه مدیریت کشور، چند ماهیست به جای عدد و رقم، در حال آموختن رنگ ها به ما هستند. قرمز، نارنجی، زرد، سفید، و گاهی هم هیچ. از اعلان وضعیت کرونا گرفته تا اعلام مناطق دارای فقر، از نرخ رشد جمعیت گرفته تا الگوهای سفر و تردد و تصادف. همگی عمدتاً رنگی شده اند. معمولاً هجرت از آمار و ارقام و نسبت های تشخیصیِ «کمّیتی» به سمت رنگ ها و بازی با کلمات «کیفیتی»، در جامعه ای رخ می دهد که وضعیت چندان مطلوبی ندارد، حال و هوای مردمش خیلی خوش نیست، ‌کارشناسان، مسؤولان و مدیران از ارائه آمار می ترسند یا خجالت می کشند، شوراهای تصمیم گیر و اتاق های فکر، تزریق آمار را به جامعه به هر دلیلی به صلاح نمی دانند و مشاوران، مدیران را به این باور می رسانند که ارائه عدد و رقم، جامعه را به شوک فرو می برد و مدیریتشان را سخت می کند. لذا به این نتیجه می رسند که فعلاً به جامعه آمار ندهند یا آمار را قطره چکانی بدهند! چنین جامعه ای که زیربنای تفکر و تصمیم گیری مدیرانش، بازی با کلمات و رنگ ها و فرو رفتن در لاک ابهام و استتار است، چه عاقبتی خواهد داشت؟ آیا از چنین جامعه ای می توان انتظار همراهی با مدیران در برنامه ریزی ها، تصمیم ها و فعالیت ها را داشت؟ قطع به یقین جواب، منفی است. چنین جامعه ای بدون شک جامعه ی پویایی نیست، زندگی در آن جریان ندارد و اگر هم جریان دارد، شمع فروزانش در حال خاموش شدن تدریجی است. دکتر «سریع القلم» از اساتید برجسته دانشگاهی ایران و از صاحب نظران مطرح اجتماعی و اقتصادی کشور و تنها ایرانی است که شانزده سال پیاپی در اجلاس مجمع جهانی اقتصاد در «داووس سوئیس» شرکت کرده است. خیلی جالب است در یکی از «سی گانه های» مشهورش درباره ویژگی های یک «جامعه زنده» می نویسد؛ «جامعه زنده جامعه ای است که آموزش اخلاق و مسئولیت اجتماعی در دوره دبستان تمام شده باشد، که شهروندان آن به وفور به هم اعتماد کنند، که حداکثر هزینه های غذا و مسکن، ۳۵ درصد درآمد شهروندان باشد، که مجموعه جامعه و سیستم از مرحله امنیت و بقا عبور کرده باشد، که مدیریت آن جامعه مبتنی بر سعی و خطا نباشد، که شهروندان آن نگران آینده خود نباشند، که در آن فرهنگ مکتوب بر فرهنگ شفاهی غالب باشد، که شهروندان آن از اخلاقی بودن و رعایت حریم های اجتماعی لذت ببرند، که انتقاد از اندیشه ها و سیاست گذاریها در آن، پی آمدی نداشته باشد.» من اعتقاد دارم فاصله ی ما با چنین «جامعه آرمانی»، به فاصله ای کهکشانی رسیده است، حتی فاصله ما با یک «جامعه مطلوب» هم خیلی خیلی زیاد شده و همین، نا امیدی ها و بی انگیزگی ها را بیشتر کرده است. در چنین جامعه ای مسؤولیت ها خیلی سنگین تر از قبل می شوند، لذا در جامعه ای به نام خراسان جنوبی هم که به اندازه هشتصد هزار نفر جمعیت دارد و سومین استان پهناور کشور و بیست و هشتمین استان از نظر جمعیت است و ادعای توسعه و زنده بودن و پویایی داریم، رسانه ها باید بیشتر و با جرأت بیشتری بنویسند، مدیران باید بیشتر بین مردم باشند و تحملشان را بالا ببرند، مسؤولان باید از لا به لای کاغذها و کاغذبازی ها بیرون بیایند و از پشت میزها و صندلی ها سر و گردنی به مردم نشان بدهند که مردم امیدوار شوند. آیا اینچنین است؟ در جامعه ای به نام خراسان جنوبی که محرومیت در 94 درصد آن ریشه دارد و بر اساس گفته های مسؤولان در سال جاری نه تنها جمعیت برخوردار از حمایت های مستمر کمیته امداد امام خمینی (ره) تغییری نکرده بلکه تعداد مددجویان موقتش افزایش یافته، نگاههای ویژه تری باید به به این استان معطوف شود. همه می دانیم و می بینیم که دیگر ماههای متمادی است که خیلی از خانواده ها گوشت نمی خورند، میوه خیلی خیلی کم مصرف می کنند، به همان نان و پنیر و تخم مرغ و قالب کره قانع شده بودند که آنهم اینطور ساعت به ساعت قیمت می خورد، سفر و خانه و خودرو که برایشان تبدیل به رؤیا شده، حالا حتی خانواده هایی را می شناسیم که دیگر برای ترمیم دردهای دندان و سرطان و امراض مزمن هم به دکتر مراجعه نمی کنند! هرم نیازهای «مازلو» که چندی قبل همینجا از آن نوشتم که یادتان هست؟ هرمی که از نیازهای اولیه مثل خوراک و پوشاک شروع می شود و به نیاز به امنیت، نیاز به احترام و عشق می رسد و نهایتاً نیاز به خودشکوفایی استعدادها را در افراد زنده می کند. به نظرم می آید در کمال ناباوری و تأسف، الگوهای توسعه در استانی مثل خراسان جنوبی به جای پایه ریزی روی الگوهای پیشرفته، عمدتاً و تا سالها باید روی تأمین نیازهای اولیه زندگی مردم متمرکز شوند، نیازهای ثانویه پیشکش. در جامعه ای مثل خراسان جنوبی با این حجم از مشکلات و در میان حجم انبوه «بازی رنگ ها»، فکر می کنید تا بحال الگوهای توسعه ای به درستی برنامه ریزی، راهبری و اجرا شده اند؟ مردم محور بوده اند؟ فقر و محرومیت را هم نشانه رفته اند؟ موفق بوده اند؟ منطبق و منعطف نسبت به شرایط بوده اند؟ سلیقه ای نبوده اند؟ راستی شما این روزها، زندگی و الگوی توسعه استانتان را چه رنگی می بینید؟
(لطفاً نظرات و پیشنهادات خود را درباره این سرمقاله به شماره 09304943831 ارسال بفرمایید)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کاری – ثروت های یک منطقه، همیشه معادن و گنجینه و دفینه هایش نیستند، گاهی

بیشتر

سلام و عرض خسته نباشید. چند وقتی است که برنامه ها و پروژه های شهری

بیشتر

هدیه ویژه دولت رئیس جمهور شهید به اهالی بخش دستگردان با ابلاغ عشق آباد به

بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فرم

فرم گزارش اشکال در سایت