نسرین کاری – اشک هایی که تبدیل به لبخند می شوند، داستان زیبای ایثار، فداکاری و اقدام خیرخواهانه است که با تصمیم بهنگام و ارزشمند در سخت ترین لحظات زندگی، جانی دوباره به همنوع می بخشند. در حالی که فرزند دلبندش همه زندگی و آرزویش دچار مرگ مغزی شده؛ از او می خواهند که اعضای بدن عزیزش را اهداء کند، تصمیم سخت است.اما مادر با صبوری این تصمیم را می گیرد تا پسرش عاقبت به خیر شود. مرحوم میثم دستگردی از بیرجند پس از تایید مرگ مغزی و کسب رضایت خانوادهاش برای اهدای عضو به بیمارستان منتصریه مشهد اعزام شد.کبد این بیمار مرگ مغزی به مرد ۵۰ ساله ساکن مشهد و کلیههای وی به یک مرد ۳۰ ساله ساکن بجنورد و بانوی ۳۷ ساله ساکن مشهد اهدا شد. قرنیههای این جوان مرگ مغزی برای پیوند به بانک چشم دانشگاه علوم پزشکی مشهد و قسمتی از پوست وی برای پیوند به بیماران بخش سوختگی بیمارستان مشهد ارسال شد. فاطمه مهربانی فر مادر این پسر بیرجندی که اعضای بدن پسرش را اهدا کرده، از سختیهای تصمیمگیری و آرامش بعد از آن میگوید.
میثم پسری مهربان
و مظلوم اما کامل بود
مهربانی فر این مادر مهربان و داغدار امروز، در گفتگو با خبرنگار آوا گفت: میثم فرزند اول من بود او پسری مهربان، مظلوم اما کامل بود. وی با بیان اینکه هر وسیله ای که در منزل مشکل پیدا می برای تعمیر آن اقدام می کرد، یادآور شد: از انجایی که پدرش از ما جدا شده است، همیشه می گفت من مرد خانه ام نگران هیچ چیز نباش.
این مادر مهربان با اشاره به اینکه میثم عشق بچه ها بود، خاطر نشان کرد: در مهمانی های فامیل همیشه همبازی بچه ها می شد و اگر نوزادی در مهمانی بود او را در بغل می گرفت و کودک در آغوش پسرم آرامش می گرفت. وی خاطر نشان کرد: میثم بارها گفته بود اگر آقایان می توانستند مهد کودک داشته باشند من حتما یک مهد می زدم چرا که عاشقانه بچه ها را دوست داشت.
وی اظهار کرد: همه دوستان و آشنایی از مرگ پسرم ناراحت و غمگین شدند چون میثم برای همه یک رفیق و همدم واقعی بود. مهربان فر یادآور شد: همواره نگران خواهرهای ناتنی اش بود و مراقب شان بود و پیگیر مشکلات آنها می شد.
این مادر داغدار با بیان اینکه پسرم ۴ بار به کربلا رفت که سه بار آن پای پیاده بوده است، اضافه کرد: میثم علاقه فراوانی به ائمه و معصومین داشت در سفر به کربلا هم همواره در کنار زائرین بود و پیر و جوان هر مشکلی داشتند برایشان انجام می داد. وی یادآور شد: آقای مسنی در کاروان بود که ترس از گم شدن داشت و میثم برای رفتن به حرم و بازگشت او را همراهی می کرد.
اگر کسی قبلم را بخواهد
به او می دهم
بغض گلوی مادر را می فشرد اما با صبوری ادامه داد: میثم آنقدر مهربان بود که می گفت اگر کسی قلبم را بخواهد به او می دهم و در اخر هم ناجی جان ۶ نفر شد. مهربانی فر با بیان اینکه چند باری هم آگهی ترحیم خودش را طراحی کرده بود و در گروههای فامیلی فرستاده بود، ادامه داد: مراسم پسرم در همان مسجد که طراحی کرده بود برگزار شد و شعر روی سنگ قبرش هم همان متنی است که خودش انتخاب کرده بود.
مهربانی فر با بیان اینکه پسرم در کارهای فنی باهوش بود و هر وسیله که مشکل پیدا می کرد تا حد امکان درست می کرد، اضافه کرد: مدتی هم مغازه لوازم التحریری داشت که در آن به بچه ها نقاشی یاد می داد و آنها را سرگرم می کرد.این بانوی بازنشسته عنوان کرد: ۱۲ سال مدیر مدرسه بودم میثم حتی در کارهای مدرسه هم همراه بود و اگر جایی نیاز به نظافت و رنگ کاری داشت اولین نفری بود که در کنارم بود. وی با بیان اینکه حرف مردم برایش مهم نبود و کارش را به نحو احسن انجام می داد، ادامه داد: اکثر مواقع با پای پیاده تا منزل می آمد و آن را ورزش روزانه خود می دانست. وی در خصوص تصادف فرزندش اظهار کرد: میثم بچه فرز و چابکی بود قطعا راننده سرعت بالایی داشته و تصادف از پشت سر بوده وگرنه می توانست خودش را نجات بدهد..
مادر با بیان اینکه میثم یک قران داشت که نامه هایش به خدا و امام رضا (ع) در آن می گذاشت، خاطر نشان کرد: همیشه برای سلامتی من دعا می کرد و معتقد بود من بزرگترین همدم و مونس او هستم. مهربان فر یادآور شد: پسرم همیشه از رویاهایش می گفت امیر، صادق، ستایش و نیایش اسامی بود که او برای فرزندانش انتخاب کرده بود . وی با اشاره به اینکه حسن بزرگ دیگر پسرم این بود که ظاهر و باطنش یکی بود، اضافه کرد: پشت سر کسی حرف نمی زد اگر از کسی ناراحت می شد رو در رو می گفت و بسیار دلرحم بود.
وی یادآور شد: هر وقت خواهرش ناراحت بود و اشک می ریخت اشک هایش را پاک می کرد و می گفت نگران نباش من هستم همیشه پشت و پناه خواهرش بود.
این مادر مهربان گفت: همه از میثم به عنوان یک پسر شاد و خوش قلب یاد می کردند و می گفتند با این پسر پیر نمی شوید.
وی در خصوص شب حادثه عنوان کرد: قرارمان بود که همیشه ۹ شب خانه باشد آن شب ساعت پس از رسیدن ساعت به عدد ۱۰ نگران شدم و چندین بار تماس گرفتم ولی در دسترس نبود.مهربان فر با بیان اینکه پسر کوچکم ده و نیم از مغازه آمد و با پدرش تماس گرفت و آنجا هم نرفته بود، یادآور شد: با دوستانش برای پیدا کردم میثم بیرون رفتن و ساعت یک و نیم شب گوشی ام زنگ خورد و به من گفتند تصادف کرده و در بیمارستان امام رضا (ع) بستری است.مادر بعضش را فرو خورد و ادامه داد: چشم ها و بینی اش ورم کرده بود و خونریزی مغزی داشت و پرستار گفت ضربه بدی به سرش خورده دعا کنید تا زنده بماند.
تا صبح پشت در ای سی یو
برای بچه ام دعا کردم
وی با بیان اینکه تا صبح پشت در ای سی یو برای بچه ام دعا کردم، یادآور شد: روز سوم و چهارم اعلام کردند درجه هوشیاری اش از ۳ به ۵ رسیده و نور امیدی در قلبم روشن شد این مادر صبور عنوان کرد: حس می کردم حضور مرا حس می کند پرچم کربلا را که در تمام حرم ها طواف داده بودم روی سینه اش گذاشتم سعی می کردم گریه نگنم تا روحش آزار نبیند.
مهربانی فر با بیان اینکه خدا را شاکرم که پسرم در لحظه تصادف کشته نشد، اضافه کرد: الان روح میثم شاد است چرا که به ۶ نفر زندگی بخشید و عاقبت به خیر شد.
وی با اشاره به اینکه میثم من آرزوهای زیادی داشت و من می دانم خدا آرزوهایش را برآورده می کند، چرا که به انسانهایی نیازمند زندگی دوباره بخشیده و نجات یک انسان نجات یک جامعه است و امروز آنها هر کار نیکی که آنها انجام دهند میثم هم در آن شریک است.
شب حادثه بسیار سخت بود
و تصمیم گیری دشوارتر
وی با بیان اینکه شب حادثه بسیار سخت بود و تصمیم گیری دشوارتر، یادآور شد: دوراهی سختی بود اگه بین این تصمیم که اگر برگردد چی؟ اگر من اینکار نکنم و میثم فوت کند چی؟!مهربانی فر خاطر نشان کرد: با خدا خلوت کردم و آن شب با خدا خیلی حرف زدم و گفتم صلاح کار را به من نشان دهد و خدا راه را به من نشان داد و از امتحان سربلند بیرون آمدم. این مادر خوش قلب با بیان اینکه خوشحالم که توانستم از این آزمون بزرگ سربلند بیرون بیایم، یادآورشد: مدارک پزشکی پسرم را برای دو سه پزشک دیگر هم فرستادم وهمه آنها هم به مرگ مغزی میثم صحه گذاشتند.
اگر قرار است هدیه از سمت پسرم
بدهم بهترین اش را بدهم
نسرین کاری – اشک هایی که تبدیل به لبخند می شوند، داستان زیبای ایثار، فداکاری و اقدام خیرخواهانه است که با تصمیم بهنگام و ارزشمند در سخت ترین لحظات زندگی، جانی دوباره به همنوع می بخشند. در حالی که فرزند دلبندش همه زندگی و آرزویش دچار مرگ مغزی شده؛ از او می خواهند که اعضای بدن عزیزش را اهداء کند، تصمیم سخت است.اما مادر با صبوری این تصمیم را می گیرد تا پسرش عاقبت به خیر شود. مرحوم میثم دستگردی از بیرجند پس از تایید مرگ مغزی و کسب رضایت خانوادهاش برای اهدای عضو به بیمارستان منتصریه مشهد اعزام شد.کبد این بیمار مرگ مغزی به مرد ۵۰ ساله ساکن مشهد و کلیههای وی به یک مرد ۳۰ ساله ساکن بجنورد و بانوی ۳۷ ساله ساکن مشهد اهدا شد. قرنیههای این جوان مرگ مغزی برای پیوند به بانک چشم دانشگاه علوم پزشکی مشهد و قسمتی از پوست وی برای پیوند به بیماران بخش سوختگی بیمارستان مشهد ارسال شد. فاطمه مهربانی فر مادر این پسر بیرجندی که اعضای بدن پسرش را اهدا کرده، از سختیهای تصمیمگیری و آرامش بعد از آن میگوید.
میثم پسری مهربان
و مظلوم اما کامل بود
مهربانی فر این مادر مهربان و داغدار امروز، در گفتگو با خبرنگار آوا گفت: میثم فرزند اول من بود او پسری مهربان، مظلوم اما کامل بود. وی با بیان اینکه هر وسیله ای که در منزل مشکل پیدا می برای تعمیر آن اقدام می کرد، یادآور شد: از انجایی که پدرش از ما جدا شده است، همیشه می گفت من مرد خانه ام نگران هیچ چیز نباش.
این مادر مهربان با اشاره به اینکه میثم عشق بچه ها بود، خاطر نشان کرد: در مهمانی های فامیل همیشه همبازی بچه ها می شد و اگر نوزادی در مهمانی بود او را در بغل می گرفت و کودک در آغوش پسرم آرامش می گرفت. وی خاطر نشان کرد: میثم بارها گفته بود اگر آقایان می توانستند مهد کودک داشته باشند من حتما یک مهد می زدم چرا که عاشقانه بچه ها را دوست داشت.
وی اظهار کرد: همه دوستان و آشنایی از مرگ پسرم ناراحت و غمگین شدند چون میثم برای همه یک رفیق و همدم واقعی بود. مهربان فر یادآور شد: همواره نگران خواهرهای ناتنی اش بود و مراقب شان بود و پیگیر مشکلات آنها می شد.
این مادر داغدار با بیان اینکه پسرم ۴ بار به کربلا رفت که سه بار آن پای پیاده بوده است، اضافه کرد: میثم علاقه فراوانی به ائمه و معصومین داشت در سفر به کربلا هم همواره در کنار زائرین بود و پیر و جوان هر مشکلی داشتند برایشان انجام می داد. وی یادآور شد: آقای مسنی در کاروان بود که ترس از گم شدن داشت و میثم برای رفتن به حرم و بازگشت او را همراهی می کرد.
اگر کسی قبلم را بخواهد
به او می دهم
بغض گلوی مادر را می فشرد اما با صبوری ادامه داد: میثم آنقدر مهربان بود که می گفت اگر کسی قلبم را بخواهد به او می دهم و در اخر هم ناجی جان ۶ نفر شد. مهربانی فر با بیان اینکه چند باری هم آگهی ترحیم خودش را طراحی کرده بود و در گروههای فامیلی فرستاده بود، ادامه داد: مراسم پسرم در همان مسجد که طراحی کرده بود برگزار شد و شعر روی سنگ قبرش هم همان متنی است که خودش انتخاب کرده بود.
مهربانی فر با بیان اینکه پسرم در کارهای فنی باهوش بود و هر وسیله که مشکل پیدا می کرد تا حد امکان درست می کرد، اضافه کرد: مدتی هم مغازه لوازم التحریری داشت که در آن به بچه ها نقاشی یاد می داد و آنها را سرگرم می کرد.این بانوی بازنشسته عنوان کرد: ۱۲ سال مدیر مدرسه بودم میثم حتی در کارهای مدرسه هم همراه بود و اگر جایی نیاز به نظافت و رنگ کاری داشت اولین نفری بود که در کنارم بود. وی با بیان اینکه حرف مردم برایش مهم نبود و کارش را به نحو احسن انجام می داد، ادامه داد: اکثر مواقع با پای پیاده تا منزل می آمد و آن را ورزش روزانه خود می دانست. وی در خصوص تصادف فرزندش اظهار کرد: میثم بچه فرز و چابکی بود قطعا راننده سرعت بالایی داشته و تصادف از پشت سر بوده وگرنه می توانست خودش را نجات بدهد..
مادر با بیان اینکه میثم یک قران داشت که نامه هایش به خدا و امام رضا (ع) در آن می گذاشت، خاطر نشان کرد: همیشه برای سلامتی من دعا می کرد و معتقد بود من بزرگترین همدم و مونس او هستم. مهربان فر یادآور شد: پسرم همیشه از رویاهایش می گفت امیر، صادق، ستایش و نیایش اسامی بود که او برای فرزندانش انتخاب کرده بود . وی با اشاره به اینکه حسن بزرگ دیگر پسرم این بود که ظاهر و باطنش یکی بود، اضافه کرد: پشت سر کسی حرف نمی زد اگر از کسی ناراحت می شد رو در رو می گفت و بسیار دلرحم بود.
وی یادآور شد: هر وقت خواهرش ناراحت بود و اشک می ریخت اشک هایش را پاک می کرد و می گفت نگران نباش من هستم همیشه پشت و پناه خواهرش بود.
این مادر مهربان گفت: همه از میثم به عنوان یک پسر شاد و خوش قلب یاد می کردند و می گفتند با این پسر پیر نمی شوید.
وی در خصوص شب حادثه عنوان کرد: قرارمان بود که همیشه ۹ شب خانه باشد آن شب ساعت پس از رسیدن ساعت به عدد ۱۰ نگران شدم و چندین بار تماس گرفتم ولی در دسترس نبود.مهربان فر با بیان اینکه پسر کوچکم ده و نیم از مغازه آمد و با پدرش تماس گرفت و آنجا هم نرفته بود، یادآور شد: با دوستانش برای پیدا کردم میثم بیرون رفتن و ساعت یک و نیم شب گوشی ام زنگ خورد و به من گفتند تصادف کرده و در بیمارستان امام رضا (ع) بستری است.مادر بعضش را فرو خورد و ادامه داد: چشم ها و بینی اش ورم کرده بود و خونریزی مغزی داشت و پرستار گفت ضربه بدی به سرش خورده دعا کنید تا زنده بماند.
تا صبح پشت در ای سی یو
برای بچه ام دعا کردم
وی با بیان اینکه تا صبح پشت در ای سی یو برای بچه ام دعا کردم، یادآور شد: روز سوم و چهارم اعلام کردند درجه هوشیاری اش از ۳ به ۵ رسیده و نور امیدی در قلبم روشن شد این مادر صبور عنوان کرد: حس می کردم حضور مرا حس می کند پرچم کربلا را که در تمام حرم ها طواف داده بودم روی سینه اش گذاشتم سعی می کردم گریه نگنم تا روحش آزار نبیند.
مهربانی فر با بیان اینکه خدا را شاکرم که پسرم در لحظه تصادف کشته نشد، اضافه کرد: الان روح میثم شاد است چرا که به ۶ نفر زندگی بخشید و عاقبت به خیر شد.
وی با اشاره به اینکه میثم من آرزوهای زیادی داشت و من می دانم خدا آرزوهایش را برآورده می کند، چرا که به انسانهایی نیازمند زندگی دوباره بخشیده و نجات یک انسان نجات یک جامعه است و امروز آنها هر کار نیکی که آنها انجام دهند میثم هم در آن شریک است.
شب حادثه بسیار سخت بود
و تصمیم گیری دشوارتر
وی با بیان اینکه شب حادثه بسیار سخت بود و تصمیم گیری دشوارتر، یادآور شد: دوراهی سختی بود اگه بین این تصمیم که اگر برگردد چی؟ اگر من اینکار نکنم و میثم فوت کند چی؟!مهربانی فر خاطر نشان کرد: با خدا خلوت کردم و آن شب با خدا خیلی حرف زدم و گفتم صلاح کار را به من نشان دهد و خدا راه را به من نشان داد و از امتحان سربلند بیرون آمدم. این مادر خوش قلب با بیان اینکه خوشحالم که توانستم از این آزمون بزرگ سربلند بیرون بیایم، یادآورشد: مدارک پزشکی پسرم را برای دو سه پزشک دیگر هم فرستادم وهمه آنها هم به مرگ مغزی میثم صحه گذاشتند.
اگر قرار است هدیه از سمت پسرم
بدهم بهترین اش را بدهم
وی با اشاره به اینکه اعضای بدن هر چه زودتر اهدا شود سالم تر است، اضافه کرد: از خدا خواستم به من صبر بدهد و گفتم اگر قرار است هدیه از سمت پسرم بدهم بهترین اش را بدهم. مهربانی فر با بیان اینکه آن روز آرام بودم حتی گریه نکردم و خیلی قضاوت شدم، ادامه داد: اما به مانند پسرم میثم حرف مردم برایم مهم نیست مهم این است که شرمنده نیستم و دعاهای میثم که برای خدانوشته بود هیچ وقت محتاج کسی نشود برآورده شده است.
این مادر صبور خاطر نشان کرد: تشییع جنازه پسرم بسیار عالی برگزار شد و به زیارت امام رضا (ع) رفت خدا خودش همه چیز را درست کرد و آنچه که مرا آرام می کند این است که میثم من جای خوبی رفته و عاقیت به خیر شده است.
وی با اشاره به اینکه اعضای بدن هر چه زودتر اهدا شود سالم تر است، اضافه کرد: از خدا خواستم به من صبر بدهد و گفتم اگر قرار است هدیه از سمت پسرم بدهم بهترین اش را بدهم. مهربانی فر با بیان اینکه آن روز آرام بودم حتی گریه نکردم و خیلی قضاوت شدم، ادامه داد: اما به مانند پسرم میثم حرف مردم برایم مهم نیست مهم این است که شرمنده نیستم و دعاهای میثم که برای خدانوشته بود هیچ وقت محتاج کسی نشود برآورده شده است.
این مادر صبور خاطر نشان کرد: تشییع جنازه پسرم بسیار عالی برگزار شد و به زیارت امام رضا (ع) رفت خدا خودش همه چیز را درست کرد و آنچه که مرا آرام می کند این است که میثم من جای خوبی رفته و عاقیت به خیر شده است.