شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳

خادم در آغوش ملت

بهروزی فر- گفته بود، می آید. گفته بود آنقدر می آید تا همه گره های کور باز شوند و کارهای به زمین مانده به فرجام برسند. این بار هم درست گفته بود، مثل همه حرف هایی که قبل این زده بود و درست بود و عملی شد.دوباره آمد، خیلی زود هم آمد، فاصله دو سفرش به سه ماه هم نرسید، آمد تا وفای به عهدش را تمام کند و کرد! آمد، ولی اینبار نه مثل همیشه، خیلی متفاوت تر از چهار سفری که از شهریور ماه ۱۴۰۰ تا اسفندماه ۱۴۰۲ آمده بود. هر بار هواپیما که بر باند فرودگاه بین المللی شهید کاوه بیرجند می نشست، استاندار و دیگر مدیران ارشد استان پای پرواز می ایستادند، استاندار بالا می رفت، او را مشایعت می کرد و همراه او پله ها را پایین می آمد تا به جمع استقبال کنندگان بپیوندد، اینبار اما! او را آوردند، نه روی پاهای خودش که سوار بر مرکبی چوبی، پوشیده با پرچم سه رنگ ایران اسلامی، سبز و سفید و قرمز؛ سبز مثل نشانه ای که بر اسمش داشت این سید آل الله، سفید مثل روح بلند و بی غشش و قرمز مثل خون پاکش که در راه خدمت به میهن هدیه شد، لبخندش اما بر عکسی که جلوی این مرکب راهوار نصب کرده بودند، چقدر چشم نواز بود و بی شک مصداق عینی؛ “ٱرۡجِعِیٓ إِلَىٰ رَبِّکِ رَاضِیَه مَّرۡضِیَّه” . مارش نظامی فضای فرودگاه را پر کرد و پیکر مطهرش را از جلوی چشمان به اشک نشسته مدیران استان عبور دادند.مالک رحمتی و سید مهدی موسوی، دو رفیق راه واقعی بودند برای سید ابراهیم رئیس الساداتی، که اینجا هم با او هستند. پیکرها بعد از ادای احترام حاضرین به سمت میدان جانبازان بیرجند روانه می شوند و خیلی زود در آغوش چشم هایی می نشینند که ساعت ها قبل از لحظه تعیین شده برای آخرین قرار، دل آشفته و نگران در هوای گرم و کویری بیرجند، لحظه شماری می کردند. خداحافظی ، همیشه تلخ است و آن وداع هایی که می دانی دیدارش به قیامت گره خورده، تلخ تر، درست مثل همین مراسم وداعی که برای آخرین دیدار مردم خراسان جنوبی با پیکر رئیس جمهور شهید و نماینده فقیدشان در مجلس خبرگان رهبری ترتیب داده شده است. مردم، ساعت ها قبل از ساعت ۷ و ۳۰ دقیقه در میدان جانبازان چشم به راه بوده اند و باک شان نیست کسی از آنها بپرسد‌؛ ساعت چند آمده اید؟ چرا اینقدر زود؟ و اصلاً چرا روز تعطیل تان را خراب کرده اید؟ چرا کهدآنها برای دل شان آمده بودند. ابراهیم رئیسی در همین مدت دو سال اندی با آن همه مشغله و گرفتاری، چهار مرتبه به خراسان جنوبی سفر کرده بود، بارها هم گفته بود که من به خراسان جنوبی تعلق دارم و شاید همین اعتراف بود که سؤال های منتقدان را به این جواب ختم کرد؛ من بعضی جاها را آنقدر می روم تا مشکل مردم حل شود، و خراسان جنوبی، یکی از همان بعضی جاها! شده بود. مردم به عشق وصالی دوباره، درست مثل همان شهریور ۱۴۰۰ و همین اسفند ۱۴۰۲ پرشور و باشکوه به صف ایستاده بودند تا آخرین واگویه های خود را اینبار هم نجوا کنند، که؛ “ نشود فاش کسی آنچه میان من و توست/ گر اشارات نظر نامه رسان من و توست”. خودروی حامل پیکرهای مطهر شهدا به سمت مقصد پیش می رود، مردم نوحه کنان بر سر و سینه می کوبند، مداح با خواندن ابیات” ای اهل حرم سید و سالار نیامد، علمدار نیامد، سپهدار نیامد” به شور جمعیت دامن می زند. پیرمرد تکیه بر عصای خود به پهنای صورت می گرید، پیرزنی آنسوتر نشسته بر ویلچر اسپند سوزی به دست دارد و سینه زنان، همنوای جمعیت شده است، کودکان زیادی در آغوش پدر و یا دست در دست مادر، همپای جمعیت راه می آیند. موکب داران با توزیع شربت و آب خنک، قصد دارند کمی از این آتش وجود عزاداران را سرد کنند، و جمعیت همنوا با بلندگوها می خوانند‌؛ “خداحافظ ای داغ بر دل نشسته، خداحافظ ای شعر شب‌های روشن، خداحافظ ای قصه عاشقانه، خداحافظ ای آبی روشن عشق، خداحافظ ای عطر شعر شبانه، خداحافظ ای همنشین همیشه”. و نقطه پایان، تقاطع صیاد شیرازی موسوم به چهارراه فرهنگ سرای شهر است. مردم خوب می دانند این آخرین نقطه دیدار است و تا لحظاتی دیگر، دیدارها قیامتی می شود، اشک ها دیگر امان نمی دهند و مداح هم آگاه از این حال و هوای بیقراری مردم، نوای فراغ سر می دهد و ابیاتش عجیب به دل می نشینند، “ ای سر کجا رفتی منزل به منزل/ از داغ تو کوه طور آتش گرفته…. امید آخرین را بریدند، بعد از سه ساعت آخر سر را بریدند، این داغ، داغی بی نظیر است”. چاره ای جز جداشدن نیست و پیکرهای مطهر باید که راه مشهد الرضا در پیش گیرند، خودروها راهی می شوند و مردم خراسان جنوبی، سمنان، کرمان و سیستان و بلوچستان را با کوه سنگین ناباوری و بهت، تنها می گذارند. آخرین سفر رئیس جمهور خستگی ناپذیر هم به این زودی به فرجام می رسد و مردم گویی دل ندارند چشم از راه بگیرند، چرا که مدت ها سینه زنان، مسیر حرکت خودروها را بدرقه می کنند و خادم شهید خود را برای همیشه به خدا می سپارند، در حالی که با خود زمزمه می کنند؛ “اللَّهُمَّ إِنَّا لَا نَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا خَیْرا”.
(لطفاً نظرات و پیشنهادات خود درباره این سرمقاله را از طریق ۰۹۹۲۲۱۳۴۲۸۷ اعلام یا ارسال بفرمایید)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کاری – ثروت های یک منطقه، همیشه معادن و گنجینه و دفینه هایش نیستند، گاهی

بیشتر

سلام و عرض خسته نباشید. چند وقتی است که برنامه ها و پروژه های شهری

بیشتر

هدیه ویژه دولت رئیس جمهور شهید به اهالی بخش دستگردان با ابلاغ عشق آباد به

بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فرم

فرم گزارش اشکال در سایت