هرم پور درباره ی تئوری «سال آخر» چیزی شنیده اید؟ البته اگر نشنیده باشید هم حق دارید. این نظریه چند سال قبل توسط این حقیر در یکی از همین ستون ها به جامعه ی شریف سیاسیون و اجتماعیون استان تقدیم شد و هر سال که گذشت، دلایل موثق و بهینه تری از درستی آن به دست آمد، تا جایی که اخیراً بعضی از خواص فرزانه ی استان، چه تلویح و چه به آشکار، بر حقانیت و البته مظلومیت و مهجوریت این تئوری صحه ها گذاشته اند! چه به اجمال و چه به اختصار، این تئوری یک جمله بیشتر ندارد که بگوید و آن هم اینکه: «بعضی از خدمتگزاران مردم در سال آخر خدمت، خدمتگزارتر می شوند!» چرا و چطورش را هنوز دانشمندان و علما کشف نکرده اند، اما ظاهراً عالمانِ روان و طبیبانِ جان، ژنی را در بدن بعضی از مدیران و منتخبین کشف کرده اند که در سال آخر(و البته برای بعضی از اعزه و اعزات بزرگوار در ماهها و هفته های آخر) به آنها نیرو و توانی مضاعف می بخشد و شوق زایدالوصف خدمت و اشتیاقِ گزارش بی پایانِ این خدمات، چه به صورت نوشتاری و چه به صورت صوتی و تصویری را در دل و جانشان به یکباره زنده و فزاینده می کند! گزارش ها رسیده و خبرها به پاشنه ی درِ روزنامه ها و مطبوعات ساییده شده که اقوام و آشنایان و دوستان و همسر و فرزندان این عزیزان به التماس افتاده اند که حضرات نکنند این کارها را ! اما ظاهراً از آنجا که در ابتدای قبول پست و مقام ها یا ثبت نام برای انتخاب ها، نیرویی نامرئی و البته بسیار قوی به نام «احساس تکلیف»، این عزیزانِ جان را به سمت قبول این پست ها و مقام ها، هُل(ببخشید، سوق) داده، به کرّات اظهار کرده اند که رها کردن این پست ها و شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت را خیانت به مردم می دانند و بس! و صد البته شنیده شده که خوابی هم (خودشان یا نزدیکانشان) دیده اند که اگر پست را قبول نکنند یا صحنه ی انتخاب را خالی کنند، بر مردم استان و شهرهایش سنگ خواهد بارید و زمین دهان باز خواهد کرد و همه را به قدرت سیل و زلزله خواهد بلعید! واعجبا! در اثبات این فقره، از چندی پیش تا چندی بعدتر، لطف بفرمایید و کمی دقیق تر، سایت ها، صفحه ها، کانال ها، گروهها، روزنامه ها و مطبوعات را ملاحظه بفرمایید که برای شما هم مثل ما، جا بیفتد که تا بحال چه مسئولین و منتخبین عزیزی داشته ایم و از بزرگی و عظمت و تدبیر و والایی و بالایی آنها غافل بوده ایم. صد البته گروه معزز و پدیده های شامخ دیگری از عزیزان هم استانی هم اخیراً در حال پدیدار شدن و رؤیت و مشاهده هستند که حسب تحقیق به عمل آمده، دماغ مبارک بعضی از این بزرگواران به بوی انتخابات حساس است و تا نامی و تا نشانی از انتخابات هست، باز رگِ احساس تکلیفشان حسابی باد می کند و از هر سوراخ و سنبه ای در هرکجای عالم، بعد از چند سال از آخرین انتخابات، دوباره پیدایشان می شود و شعارهای قشنگ، حرف های مامانی و راهبردهای جانانه برای نجات استان روی دایره می ریزند! بعضی از حضرات هم هستند که ظاهراً برای گرم کردن تنور انتخابات با خود و خدایشان عهد بسته اند که تا پای جان و در هر زمانی، حتی اگر دور از جان همه، سر بر تابوت و تن بر خاکِ گور داشته باشند، در انتخابات نام بنویسند و خرج کنند و چند ماهی مردم نجیب استان را به دنبال خودشان و شعارهای نامشخص و مفتضحشان بکشانند و آخر هم چند روزی مانده به انتخابات، یا اعلام انصراف کنند یا اعلام کناره گیری به نفع نامزد صالح یا اصلح نمایند! لیکن از آنجائیکه که متأسفانه نوشتن این جملات چندان فایده ای ندارد و بخشی از مردم عزیز و نجیب و همیشه در صحنه ی استان باز هم بدون مطالعه و بدون تحقیق، به دنبال تابلوی این حضرات راه خواهند افتاد و زیرِ عَلَم هایشان سینه های آنچنانی هم خواهند زد و یحتمل مثل سنوات قبل یا قبل تر از آن بعضی از اعزه را بر صندلی ها خواهند نشاند، این جملات را نوشتیم که:
1- بدانند که مردم می دانند و می فهمند که به یکباره فعال شدن بعضی از حضرات در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی یا قوت دادن به خدمت رسانی ها و تبلیغ شبانه روز خودشان به بهانه ی این خدمت رسانی ها، چه معنا و چه مفهومی دارد.
2- بدانند که مردم می دانند و می فهمند که خدمتگزار واقعی، چه آن کس که اینک مدیر یا منتخب است و چه آن کس که به آرزوی پوشیدن چنین قبایی وارد صحنه شده، با خدمتگزارِ نمایشی و با خدمتگزار اجاره ای، زمین تا آسمان فرق دارد.
3- بدانند که مردم می دانند و می فهمند که هرچند باز هم افراد یا جایگاههایی باشند که ناجوانمردانه روی ذهن مردم اثر بگذارند، اما تاریخ، زمان، روزگار و آخرتی هم هست و یقه شان را سخت به بی آبرویی خواهد گرفت. بدانند که : زین کاروانسرای بسی کاروان گذشت/ ناچار، کاروان شما نیز بگذرد. 4- بدانند که مردم می دانند و می فهمند که این روزها یا آن چند ماه آینده، مدیر توانمند یا منتخب شایسته ی خدمتگزارشان را از لابلای عکس ها و تصویرها در رسانه ها نخواهند توانست پیدا کنند. مردم خراسان جنوبی، از مدیران و منتخبین نمایشی خسته اند. مردم، مدیر و منتخب میدانی می خواهند، مدیر و منتخب جسور، مدیر و منتخب مردم فهم، استان فهم، مشکل فهم، آمار فهم، درد کشیده و زجر چشیده، و البته، مدیر و منتخبِ همیشه پیدا، نه همیشه ناپیدا به جز «سالِ آخری»!
(لطفاً نظرات و پیشنهادات خود درباره این سرمقاله را از طریق شماره 09304943831 و صفحه @s.hossein.harampoor.m اعلام یا ارسال بفرمایید)
مشوقهای قانون جوانی جمعیت موجب شده که خراسان جنوبی در سال گذشته حائز رتبه دوم