بهروزی فر – سال هزار و سیصد و …، چه فرقی می کند، ماجرا برمیگردد به همان سالهای نه چندان دوری که خراسانجنوبی از داشتن حداقل تجهیزات درمانی محروم بود و بیماران این خطه- البته آنها که دستشان به دهانشان می رسید -ناگزیر بودند برای درمان هر دردی، در کمترین و نزدیکترین حالت، خطرات جاده ای مسیر زاهدان یا مشهد را به جان بخرند و یا دورتر رفته و تبعات حضور در کلانشهرهای تهران، اصفهان و شیراز را بر خود هموار سازند. همان موقعها که علاوه بر درد کمبود امکانات درمانی، آمارهای رسمی و گزارشهای غیررسمی، از وضعیت خیزش سرطان در استان خبرهای خوبی نداشتند و مرگ و میر بیماران سرطانی، خود را به صدر جدول اتفاقات خراسان جنوبی نزدیک کرده بود، یک اقدام در نوع خود کم نظیر، یک اتفاق مهم را در این منطقه رقم زد.همه چیز هم از همان گزارشها شروع شد، آن موقع در بحث ارائه آمار دقیق بیماران سرطانی، جبههگیری خاصی بود، درست مثل آنچه در واقعیت های آسیب های اجتماعی مستتر است و متولیان امر ترجیحشان بر این قرار گرفته که کمتر درمورد حقیقتهای نهفته آنها حرفی، حدیثی یا خبری گوش به گوش شود، غافل از اینکه این خاصیت دُمَلهای چرکین است که بالاخره از یک جایی سر باز می کنند و بوی تعفنشان همه جا را فرامیگیرد.آمارها چنین حکایت می کرد که وضعیت شیوع سرطان و مرگ و میرهای ناشی از انواع کَنسر در خراسان جنوبی به نسبت جمعیت اندکش بالاست، ریشهیابیها علت را در چند چیز دیدند، نبود امکانات تشخیصی، کوتاهی در انجام غربالگری ها به دلیل ضعف در زیرساخت های مرتبط، هزینه بر بودن درمان، نبود متخصص و انکولوژیست و … و از همه مهمتر ضرورت سفر بیماران به شهرهای بزرگ جهت دسترسی به مراکز درمانی!در این میان، گزینه آخر که به دو دلیلِ نیاز به تکرار سفرها و نداشتن محل اسکان و استقرار، هزینههای درمان را بالا می برد، عامل اصلی در نیمه کاره ماندن فرآیند درمان بود، بخش عمده ای از بیماران که از قضا دیر هم متوجه عمق فاجعه میشدند، قید آمدوشد و بی سروسامانی در شهرهای دیگر را میزدند و بیخیال درمان میشدند و همین عامل هم دلیلی بر افزایش تعداد فوتیهای ناشی از سرطان استان بود.راهکار اصلی و کلیدی، ایجاد یک مرکز درمانی جامع بود، راه اندازی چنین مرکزی اما اعتبارات ویژه نیاز داشت، منابع مالی فراوانی که بیش از بودجه استان بود و چون این پروژه در شمار اولویت ها نبود، در صف منابع تخصیصی هم جایی نداشت، چاره در همراهی گرفتن از مردم و به ویژه خیرین سلامت بود.خیلی ها آن غلورپزان های شبانه را به خاطر دارند، دیگهای نذری فراوانی که در زمینی خالی در انتهای خیابان غفاری- محل فعلی بیمارستان ایرانمهر- بار گذاشته می شد، نه با درآمدهای دولتی بلکه صرفاً با پول های اندک مردم! آن دیگها مقدمه یک اتفاق بزرگ شدند، بیمارستان ایرانمهر متولد شد.تأسیس بیمارستان ایرانمهر با همه کاستیهایی که داشت، یک اتفاق بزرگ بود، دسترسی بیماران سرطانی از اقصی نقاط استان به درمان تسهیل شد و این خود یک گام بزرگ در درمان بیماران و کاهش مرگ و میرها بود.سالهاست ایرانمهر به خدمات دهی مشغول است و توانسته سهم بسزایی در درمان بیماران استان ایفا کند اما از بدحادثه یا اهمال متولیان یا برنامه ریزیها و اولویت بندی های نامناسب، این مرکز درمانی مهم در حاشیه مانده و هنوز که هنوز است، آن فضاهای پیش بینی شده برای نصب تجهیزات مدرن تشخیصی یا اتاق عملهای خاص یا پرتودرمانیهای ویژه در همان پله اول مانده اند و دریغ از نگاهی که شرایط را تغییر دهد.ایرانمهر نیاز به نگاههای مهربان دارد، بیمهری به این مرکز درمانی فاخر می تواند برگشت به عقب باشد، به همان روزهایی که بیماران زیادی را آواره دیار غربت می کرد.ایرانمهر، منهای اعتبارات دولتی-که حق استان است- دستهای بخشنده نیاز دارد، نیتهای خیر مردم در آستانه ایام محرم و صفر و در این روزهای پیش روی پهن شدن سفرههای ولیمه حجاج و …همه فرصتهای خوبی برای دیده شدن این مرکز درمانی و مهرورزیدن به ایرانمهرند. (لطفاً نظرات و پیشنهادات خود درباره این سرمقاله را از طریق ۰۹۱۵۷۲۴۸۲۸۹ اعلام یا ارسال بفرمایید)

کاری – در نشست خبری هفته قوه قضاییه، دکتر عباس عزیزی، مدیرکل پزشکی قانونی خراسان