مهدی آبادی – تاکنون به این موضوع ورود کرده اید که برخی از انسان ها از حذف آدم ها ، خط کشیدن بر ایده ها، ضربه زدن به انگیزه ها و به بن بست رساندن تلاش ها به کجا می رسند؟ چه حسی پیدا می کنند ؟ خود شما هم این سوال را از خودتان بپرسید و فکر کنید که آیا شما در محیط کارتان ، دانشگاه ، فعالیت های اجتماعی و حتی ورزش دست به چنین کاری زده اید؟ یا زبان تان را برای حذف یا تضعیف یک انسان چرخانده اید ؟ اگر چنین کرده اید و از آن دسته افرادی هستید که راحت به اصطلاح زیر آب دیگران را می زنند ، یا از آن دسته مسئولانی که به آسانی ایده و انگیزه انجام یک کار را تخریب می کنند ، به حس انسانی تان پس از ارتکاب به این عمل غیر انسانی رجوع کنید و به صدای فطرت تان چند لحظه ای گوش دهید. به راستی وقتی فردی را که با امید وارد یک عرصه کاری شده، با روش های مختلف حذف، مسیر انجام یک کار بزرگ را با اشکال تراشی های بی اساس، سخت و طولانی و تلاش های افراد را با کوته فکری ها و تنگ نظری ها محدود می کنید و ضربات عمیقی به انگیزه ها می زنید، چه بلایی سر قلب تان می آورید؟ اینکه برای آن فرد چه اتفاقی می افتد،جای خود. نمی خواهم بگویم تنگ نظری ، بین ما شیوع دارد و در شهر و استانی زندگی می کنیم که در همه محیط ها از کاری و دولتی و ورزشی اش گرفته تا دانشگاهی و فرهنگی با تکرار این واژه مواجه می شویم اما نمی توانم بگویم که عاری از لوث وجودش هستیم. دیگر وقت آن رسیده ، یک « نه» همگانی به این خصلت ها بگوییم. نمی دانم از کجا آمده اند ، چرا در برخی از ما پررنگ تر هستند و چرا در برخی محیط ها نمود بیشتری پیدا می کنند اما می دانم که پرورش من درون مان می تواند برای همه در کارها و فعالیت ها آرامش بیاورد و ذهن آسوده، خالق می شود و خلاقیت، انگیزه و تلاش می سازد و انگیزه و تلاش، پیشرفت ساز و توسعه آفرین است. این نکته را می خواهم بگویم که کوچک فکر نکنیم، ظرفیت ها را محدود نبینیم. توان ذهن آدم ها را با فکر کوتاه ، پایین نیاوریم. زاویه دیدمان را تغییر دهیم. اگر کسی به جایی برسد، اگر دوست مان در کاری موفق شود، اگر همکارمان ترفیع بگیرد، اگر مدیرمان موفق شود و… ، راه برای ما بسته نمی شود. راه ها بسیارند، ما اقیانوسی از توانستن ها هستیم، ایده پرداز باشیم، ذهن مان را فعال کنیم، از توانایی مغزمان برای تخریب و بستن راه دیگران استفاده نکنیم. این ها در همه سطوح از مهمترین و اصلی ترین موانع توسعه و پیشرفت هستند. گاهی این خصلت های فردی چنان بالی همگانی بر سر ما می آورد که نسل های بعد را هم متاثر می کند. مصداق های بسیاری در این مورد در همه سطوح از مدیریتی گرفته تا برخورد با ارباب رجوع در سطح کارشناس و روابط اجتماعی و … وجود دارد که با تاسف فراوان توانسته منطقه ای را ازدستاوردهای بزرگ محروم کند، دستیابی به آن ها را به تعویق بیاندازد، یا مسیر زندگی افراد را تغییر دهد. مانند او شاید زیاد باشند، وقتی برایم تعریف می کرد که پیگیری ها برای شروع کاری که تمام مجوزها و مراحل قانونی اش را طی کرده، به بن بست خورده و تنگ نظری ها و سوء استفاده برخی مدیران از اختیارات شان باعث شده به مهاجرت از شهرش فکر کند و کارش را در استانی دیگر آغاز کند، بسیار متاسف شدم. کاش برخی ها بزرگ می اندیشیدند. هر ایده را یک قدم به سوی پیشرفت می دیدند. عجیب است. نمیدانم برخی چطور شب راحت سر بر بالین می گذارند، حساسیت های انسانی در برخی چقدر پایین آمده ، حذف دیگران برای برخی آن قدر لذت بخش است که دست به هر کاری برای نبودن افراد می زنند. آن ها که توان ذهنی شان را بی دریغ صرف تنگ نظری ها می کنند و ذهن شان عادت کرده همین باشد، این است که اصول اندیشیدن ، ایده دادن و خالقانه عمل کردن را هم نمی دانند. همراهان عزیز اگر ذره ای از این خصلت در وجودمان داریم، از سیاهی اش رها شویم. بیایید نه بگوییم به این خصلت ، بس است برای ما، برای استان مان دیگر بس است. (لطفاً نظرات و پیشنهادات خود درباره این سرمقاله را از طریق 09155665782 اعلام یا ارسال بفرمایید)
دادرس مقدم – پیرمرد بشرویه ایی با بخشش فیش حج خود به جبهه مقاومت از