یکشنبه ۱۱ شهریور ۱۴۰۳

اوضاع خوب نیست؛شرمنده شهدا نشویم

کاری – سی سال پیش حوالی همین روزها بود که جمع کثیری از مردم کشورمان از زن و مرد گرفته تا پیر و جوان شاخه گل یا بعضاً قاب عکس به دست در خیابان‌ها صف بسته بودند. روزی که همه ملت منتظر ورود اتوبوس‌های حامل پرستوهای آزاده به خاک میهن بودند تا پس از سال‌ها هموطنان اسیر خود را به جای لباس اسارت در لباس‌های خاکی و جنگی ببینند. لحظاتی که مردان و زنان قاب عکس عزیزان خود را به دست و برای یافتن گمشده های خود در اتوبوس‌ها چشم می‌دواندند. در نهایت مردان شریف این سرزمین ۲۶ مرداد ماه سال ۶۹ پای در خاک کشور گذاشتند و در هوای وطن آزادانه نفس کشیدند.بازگشت آزادگان سرافراز به میهن، نقطه عطف جدیدی در تاریخ ایران را رقم زد و بیش از ۴۰ هزار رزمنده اسیر با کوله باری از خاطرات هرچند تلخ و زخم‌های فراوان روحی و جسمی وارد کشور شدند.

دوران نوجوانی در اسارت رژیم بعث

دکتر علیرضا حسنی، رئیس اسبق دانشگاه آزاد بیرجند از آزادگان جنگ تحمیلی است که دوران نوجوانی خود را در اسارت رژیم بعث گذرانده است. او که فارغ‌التحصیل دانشگاه تربیت مدرس و حافظ قرآن کریم است، در گفت‌وگو با خبرنگار آوا از روزهای اسارت می گوید: وی با بیان اینکه در تاریخ دوم آبان سال ۴۴ در یکی از از روستاهای شهرستان بیرجند به دنیا آمدم و مقاطع دبستان و راهنمایی را در بیرجند سپری کردم، می گوید: در سال ۵۹ با اولین گروه بسیج آموزش نظامی را فراگرفتم و در سال ۶۰ درحالی‌که ۱۶ بهار از عمرم بیشتر نگذشته بود و در دوم دبیرستان مشغول به تحصیل بودم به کردستان اعزام شدم.وی در خصوص چگونگی اسارتش می گوید: غروب آفتاب بود که خبر دادند عملیاتی در پیش است و وسایل اضافی را جمع کنید، اسلحه ها را تمیز کردیم، هیچ کس نمی دانست چه سرش خواهد آمد. و چه خواهد شد. آرزوی شهادت داشتیم و به تنها چیزی که فکر نمی کردیم اسارت بود.

رزمندگان نوید پیروزی
را فریاد می زدند

آزاده همشهری با بیان اینکه نیمه های شب بود دعای توسل خواندیم و اشک های خالصانه بچه ها روی گونه های آنها سر می خورد، خاطر نشان می کند: دو نفر، دونفر از همدیگر حلالیت می طلبیدند و طلب شفاعت می کردند. لحظاتی که قابل درک نیست و کلمات عاجز از به تصویر کشیدن آن است. حسنی با بیان اینکه در سال ۶۲ در عملیات فتح المبین با رمز مقدس یا زهرا (س) از نواحی صورت، دست راست، کمر، پهلو و پاها به‌شدت مجروح شدم، ادامه می دهد: براثر شدت جراحات بی‌هوش شدم و چیزی نگذشت که در همین حالت خویش را در دست ددمنش‌ترین دشمنان کشور، اسیر یافتم. وی تأکید می کند: این آزاده بیرجندی با بیان اینکه اولین شهری که پس از اسارت ما را به آنجا منتقل کردند الانبار بود، بیان می کند: هنگام انتقال ما به بغداد سوار بر اتوبوس‌هایی شدیم که از شدت گرما جهنم را برایمان تداعی می‌کرد. جراحت و شدت گرما شرایط بدی را به وجود آورده بود.

فریاد العطش ز بیابان کربلا

وی یادآور می شود: ظاهراً رسم است که در عراق همیشه فریاد العطش تشنگان آن هنوز به گوش برسد. حسنی با بیان اینکه ندادن آب مشکل قابل ذکری است که نباید مغفول بماند، بیان می کند: آنها هم مانند آبا و اجدادشان از آن مضایقه می کردند از آب دادن به ما کوتاهی می کردند و با صراحت می گفتند همان بلای که سر امام حسین تان آوردیم سر شما هم می آوریم. وی خاطر نشان می کند: ماهم خوشحال می شدیم و می فهمیدیم راه همان راه و دشمن همان دشمن است.

سیلی جانانه به خاطر هم رزم

وی با اشاره به اینکه یکی دیگر از سخت ترین لحظات اسارت زمانی بود که مرا از صبح به قصد کشتن، کتک می زدند و آنگاه به سلول همرزمانم می بردند و می خواستند به صورتشان سیلی بزنم اما من که له و لورده بودم با دست صورت آنها را نوازش می کردم و اینجا بود که سرباز عراقی که بسیار هیکلی هم بود با زدن سیلی های سخت مرا پرتاب می کرد و از من نیز می خواست به صورت همرزمانم اینگونه سیلی بزنم والا بیشتر مرا کتک می زد و همینطور مرا شکنجه می دادند. وی با بیان اینکه سخت‌ترین و جانکاه‌ترین لحظه، اسارت وقتی بود که خبر ارتحال امام را شنیدیم، می افزاید: خنده‌های نیش‌دار عراقی‌ها، حفظ اقتدار و ریختن ناله‌ها و گریه‌ها در درونمان برای شاد نشدن دشمن، شرایط غیرقابل ‌تحمل و غیرقابل وصفی را برایمان فراهم کرده بود. حسنی با اشاره به اینکه در تاریخ ۲۷ مرداد سال ۶۹ با دومین گروه از اردوگاه‌های عراق به مرز خسروی منتقل شدیم و پا به میهن اسلامی گذاشتیم و دیدید که بچه‌های ما چگونه در اولین لحظه‌ها به خاک ایران اسلامی بوسه زدند و ارادت خویش را اعلام کردند.

استقبال بی نظیر هموطنان از اسرا

وی خاطر نشان می کند: استقبال مردم از آزادگان واقعا بی نظیر بود که بازخورد بسیار زیادی در جوامع جهانی داشت و نشانگر این بود که مردم تا چه حد به این غیور مردان اهمیت می دهند. وی خاطر نشان می کند: هر وقت آن صحنه ها به یادم می آید گریه ام می گیرد. وی با بیان اینکه روز استقبال مردم تا سده (آرین شهر) آمده بودند، یادآور می شود مادرم نقل و نبات بر سر اسیرها می ریختند.

درد فراغ سنگین است

حسنی درباره احساس دلتنگی برای پدر و مادر و خانواده می گوید: حال یوسف و یعقوب را در سریال دیده اید در حالی آنها پیغمبر بودند درد فراغ چقدر برایش سخت بود. وی با اشاره به اینکه 9 سال کم نیست یک روز بچه تان دیر بیاید چقدر دلتان شور می زند، ادامه می دهد: پدر و مادر و خانواده آزادگان به خاطر دوری و نگرانی هایشان بیشتر از ما درد و رنج کشیدند و برای همیشه پیش آنها زانوی ادب می زنیم. آزاده همشهری با بیان اینکه مهم‌ترین درسی که در اسارت گرفتم، آزادی، رشادت، ایثار، اخلاص و ولایت مداری محض بود، می افزاید: آزادی را در اسارت تجربه کردم. در اسارت، طعم شیرین آزادی را چشیدیم و شمایل کوچکی از مدینه فاضله را مشاهده کردم.

آرزوی شهادت

وی با بیان اینکه پس از آزادی یک نکته مرا خیلی رنج می‌داد و آن اینکه تمامی دوستان قدیمی خودم را در خیل شهدا یافتم، می افزاید: امروز احساس می‌کنیم در دامی به نام آزادی گرفتار شدم امید آن که با عاقبت‌به‌خیری از دام و زنجیر اسارت نفس رهایی یابیم. آزاده همشهری با بیان اینکه اسارت یک میدان جنگ بود و اسیران کار فرهنگی می کردند می افزاید: شیرین ترین لحظات اسارت نصف شب های بود که هم سلولی ها سر بر سجاده می گذاشتند و هق هق گریه و اشک آنها فضای اردوگاه را روحانی می کرد.

همه دوران اسارت زیبا بود

وی تأکید می کند: همه دوران اسارت زیبا بود موقعی که سرباز عراقی اعتقادات بچه ها را زیر سوال می برد و آنها مقاومت می کردند این یعنی در دل دشمن کار فرهنگی کردن! وی عنوان می کند: اکنون وظیفه داریم کارهای فرهنگی انجام دهیم و با کارهای اصولی، فرهنگ درست اخلاقی و انسانی در خانه و کار بهینه سازی کنیم. رزمنده آزاده با بیان اینکه رژیم بعث عراق می خواست با فیلم و سریال های مبتذل روح رزمندگان را آلود کند، یادآور می شود: بچه ها حتی تلویزیون را روشن نمی کردند و گرد خاک برروی آن نشسته بود و زمانی که مسئول آسایشگاه توبیخ شد که چرا آن را تمیز نمی کند بچه ها تلوزیون را با ریکا و آب شستند و زمانی که سرباز عراقی آن را به برق زد جرقه زد و سوخت. زمانی که با اعتراض روبرو شد رزمندگان با خنده گفتند مگر شما نمی گوید ما در ایران تلویزیون نداریم و تلویزیون ندیدیم خب نمی دونستیم چطور آن را تمیز کنیم و این نمونه ای از شکست دشمن در
صحنه های فرهنگی بود.

گلایه از مسئولان مثنوی هفتاد من

وی با اشاره به اینکه گلایه من از مسئولان مثنوی هفت من است، می افزاید انصافا مسئولان کنونی خیلی راضی نیستیم این وضع مملکت در شأن مردم ایران نیست. رزمنده بیرجندی با بیان اینکه گلایه دارم از مسایل اقتصادی، مسایل فرهنگی، که همه مردم و جوانان را دچار چالش کرده است، ادامه می دهد: چشم ها بسته شده، باز نمی شود اگر کسی دغدغه پاک بودن بچه ها داشته باشد می تواند زندگی آنها را از بدی ها تمیز می کند، بهانه نیاوریم، طوری باشیم شهدا از ما راضی باشند. حسنی با اشاره به اینکه از جوانان عزیز می خواهم کمتر سراغ اینترنت بروید و جایگاه خود را به عنوان یک جوان انقلابی حفظ کنید، یادآور می شود هزاران شهید جان داده اند تا شما الان راحت باشید، وصیت نامه شهدا را بخوانید که همه سفارش کرده اند پشتیبان ولی فقیه باشید. وی تاکید می کند: آقا فرمودند اسلام را از سرچشمه آن بگیرید، اسلام واقعی قرآن و عترت و اهل بیت است. نظام باید سربلند باشد غدیر انقلاب به فراموشی سپرده نشود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بهروزی فر – پرده اول؛ با مهر تأیید نمایندگان مجلس شورای اسلامی به تمامی وزرای

بیشتر

چند روز پیش از خیابان حکیم نزاری رد می شدم از ابتدای خیابان درگیر یک

بیشتر

محمدی – مدیرکل تعزیرات حکومتی خراسان جنوبی از آغاز طرح نظارتی ویژه آغاز سال تحصیلی

بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فرم

فرم گزارش اشکال در سایت