یکشنبه ۷ مرداد ۱۴۰۳

ماسکی به نام فرهنگ

هرم پور

می دانم که صحبت کردن درباره کرونایی که همگی را به تمام معنا خسته کرده، تکراری و رنج آور شده. حق هم دارید. اگر همین ابتدا گلایه هم بکنید و بگویید که «دیگر بس است. تو را به خدا نگو و ننویس». می گویم؛ «چشم. به روی دو دیده منّت.» فقط می خواستم بگویم دیروز فرصتی دست داد با رعایت کامل شیوه نامه های بهداشتی، سری به بهشت متقین بیرجند بزنم و فرصتی بیشتر که گشتی بزنم و پرس جویی بکنم. یکی از آشنایان که همراهم بود و هفته قبل مادر بزرگوارش را به خاطر ابتلا به کرونا از دست داده بود، جا به جا قبرهای تازه ای را نشانم می داد که همگی به خاطر کرونا تشییع و دفن شده بودند. باور کنید آنقدر زیاد بودند که شوکه شدم و وحشت کردم! سوار خودرو که شدم و به نوعی از این محیط رعب آور، فرار که کردم، مدام یک «چرای» بزرگ دور و بر سرم می چرخید: «واقعاً چرا خیلی ها رعایت نمی کنند؟ چرا خیلی ها این ماجرای هولناک را هم مثل همه چیز در کشور، شوخی گرفته اند؟ چرا خیلی ها به باور خطر نرسیده اند؟ چرا بیرجند که در ماههای اول، الگویی برای همه کشور بود، این روزها جزء 45 شهر دارای بالاترین مرگ و میرها بر اساس درصد جمعیتش شده است و اینقدر تلفات می دهد؟ اینجا که دیگر در میانه کویر لوت، مسافرت شمالی برای مردم در آستین فردایشان نیست که بگوییم رفتند مسافرت و برگشتند و مبتلا شدند و مبتلا کردند! چرا آنقدر مردم با بی خیالی و بی مبالاتی با کرونا برخورد کرده اند که وضعیت بیمارستان های استان به شدت فاجعه بار شده و بهمنی از مشکلات را در زمستان بی خیالی های درد آور، روی سر و جان خسته ی کادر درمانی ایثارگرمان آوار کرده است؟» فکر کردم و فکر کردم و بعد نهیبی به ذهنم آمد که «آخر مرد حسابی! تو خودت هم که جزئی از همین مردمی. تو هم جزء همان هایی هستی که شاید گاهی وقت ها رعایت نکنند. تو خودت هم جزء همان هایی هستی که شاید گاهی فراموش کنی، شاید بعضی وقت ها به درِ بی خیالی بزنی و گاهی وقت ها هم از سر لج و لج بازی، به هیچ شیوه نامه ای پایبند نباشی». از خود خودم پرسیدم؛ «چرا اینطور هستم؟ یا شاید اینطور نبوده ام و اینطور شده ام؟» و بعد، همان خودِ خودم اینطور جوابم را داد که: «همه چیز بر می گردد به فرهنگ و تربیتت. تو خوب تربیت نشده ای. فرهنگ در درونت آنطور که باید و شاید نهادینه نشده. تا بحال و در شرایط عادی، ادای فرهنگ را در می آوردی. شمایل و ماسکی از تربیت را جلو صورتت گرفته بودی و پُزش را به همه می دادی، اما وقتی شرایط بحرانی شد و روزگار استفاده از این تربیت و فرهنگ آمد، حسابی لَنگ شدی و به قول بعضی ها، گریپاژ کردی. اگر مدرسه رفته ای و دانشگاه، نظام تعلیم و تربیت نتوانسته از تو فردی با تربیت بسازد. اگر در جامعه، رادیو گوش کردی و تلویزیون دیدی، فلیم ها و برنامه ها نتوانستند تو را خوب تربیت کنند. حتی اگر کتاب خواندی و روزنامه ها را ورق زدی، باز هم نتوانستند آنطور که باید و شاید تو را خوب و شایسته تربیت کنند. آخر همه ی تربیت به اینکه در جمعی از دهان مبارکت حرف بد در نیاید و بعد بگویند این آدم چقدر محجوب و محبوب است که نیست، و همه فرهنگ به اینکه زباله های خانه ات را در کوچه و خیابان نریزی و افتخار تمیزترین شهر ایران را کسب کنی که نیست. «تربیت» به قانون پذیری هم هست، و «فرهنگ» به شهروندسازیِ خوب از طرف حکمرانان و شهروندِ خوبی بودن از سوی شهروندان هم هست. فرهنگ و تربیتِ درست، به ما اندیشه و تفکر یاد می دهد، به ما یاد می دهد به حقمان قانع باشیم، به ما یاد می دهد حق خودمان و دیگران را بشناسیم و به آن احترام بگذاریم، به ما یاد می دهد قانون هرچند به نفعمان نباشد، باز هم بالاترین پرچمی است که در هرجامعه افراشته می شود و اگر قرار باشد به آن بی تفاوت باشیم، سنگ روی سنگ بند نمی شود. تربیت به ما یاد می دهد از اجرای قانون به جای عصبانی شدن و پرخاش کردن، حمایت و تشکر کنیم. تربیت به ما یاد می دهد اگر در جامعه با همدیگر و با مسؤولین حکومتی به هر دلیل سر لج بازی داریم، در ماجراهای مهم، همدلی را جایگزینش کنیم. تربیت به ما یاد می دهد که با همدیگر هماهنگ باشیم و هر کسی راه خودش را نرود و خودمان را فریب ندهیم که در جهان، بالاترین و والاترین هستیم، چرا که امروز در همه ی جهان، والایی و بالایی به هماهنگی های بیشتر است. فرهنگ و تربیتِ درست به ما یاد می دهد که همه اش نگوییم چه بودیم و که بودیم، به جایش بگوییم چه هستیم و که هستیم. تربیت به ما می آموزد که باور کنیم که هر شهروندی حق دارد آزادانه اظهار نظر کند، اما وقتی تصمیم گیری بر اساس الزامات و تخصص ها انجام می شود همگی آن را بپذیریم.» آخرش اینکه می خواهم بگویم حتی در شهری مثل بیرجند و در استانی مثل خراسان جنوبی، آنچه کرونا را هار ودرنده تر از قبل کرده، ماسک نزدن مردم و مسافرت ها و دورهمی هایشان نیست، واقعیتش این است که در جایی از تربیت و فرهنگ ما حفره ای ایجاد شده که نمی گذارد از قانون و مسؤولان حرف شنوی داشته باشیم، نمی گذارد موقعیت و وضع خطرناکمان را درست درک کنیم. نمی گذارد لذت خوب فکر کردن را بچشیم. پدر و مادرها و خانواده ها وظیفه هایشان را در قبال ما فداکارانه انجام دادند، من به نوبه خودم در دادگاه وجدان جامعه از همه کسانی که در نظام تعلیم و تربیت و فرهنگ و اندیشه ی کشور مسؤولیت داشتند و من را خوب تربیت نکردند، شکایت دارم.
(لطفاً نظرات و پیشنهادات خود را درباره این سرمقاله به شماره 09304943831 ارسال بفرمایید)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کاری – ثروت های یک منطقه، همیشه معادن و گنجینه و دفینه هایش نیستند، گاهی

بیشتر

سلام و عرض خسته نباشید. چند وقتی است که برنامه ها و پروژه های شهری

بیشتر

هدیه ویژه دولت رئیس جمهور شهید به اهالی بخش دستگردان با ابلاغ عشق آباد به

بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فرم

فرم گزارش اشکال در سایت