یکشنبه ۷ مرداد ۱۴۰۳

قبرستان جوانه های تولید

  • رجب زاده

می خواهد زندگی اش را تغییر دهد ، هر چه بیشتر می اندیشد بیشتر اراده اش به سمت تولید کشیده می شود. روزنامه ها را میخواند. اخبار را پی گیری می کند ، انرژی متفاوتی را در برنامه ها و طرح های اقتصادی این روزهای استان حس می کند ، پی گیر اطلاعات جدید است؛ این انرژی مثبت ، این فضای امید بخش به او جسارت می دهد که برخیزد و در یکی از طرح های بزرگ اقتصادی این روزها که تیتر روزنامه ها و محتوای غالب رسانه است مشارکت کند. مشورت ها را نتیجه بخش می بیند ، شادمان و امیدار مراحل را طی می کند. بی دردسر نیست اما پیش می رود . امروز باید به بانک برود. بانک شصتش خبردار می شود که برای چه آمده است. جمله اول را تمام نکرده چون میرغضبی به او زل می زند. آمد و شدهایش به بانک ، زمان را که به ستوه می آورد هیچ جوانه امید در ذهنش را پژمرده می کند. سیاست بدی دارد این بانک . دست رد را همان اول به سینه طرف نمی زند. آن قدر او را می چرخاند تا خودش بگویید : غلط کردم ببخشید که آمدم . زرنگی از این بیشتر که یک نفر نوعی با این سیاسی بازی فردی را از میدان خارج کند ، به خیالش چنین که پای خودش هم گیر نیست ؟ اینست ماجرا و بعد هم که بانک محترم را سوال و جواب کنند ، یک جمله کوتاه می بندد که مدارکشان را کامل نکردند.
خلاصه کنم این دور بی پایان را ، سال هاست که چنین است و برخی بانک ها به جای بازوی اقتصاد به معضل اقتصاد بدل شده و هر جا که تولید می خواهد تولدی را به ثبت برساند ، برخی شان گویی اکسیژن را قطع می کنند. طرح های بزرگ ، ایده های ناب و راهکارهای قطعی توسعه ، آن سوی درورودی بانک ، بایگانی می شوند و انگیزه سرمایه گذاران و کارآفرینان ، داستان بی سرانجامی که در پیشخوان های بانکی به فراموشی سپرده می شود. یک حسرت می ماند و دیگر هیچ . بانک در نظام اقتصادی بسیاری ازکشور های دنیا پیوند جدا نشدنی با تولید دارد و در کشور مااین طور در ذهن ها مانده که شمشیری از روی بسته دارد. کارهای بزرگ ، سرمایه های بزرگ می خواهد و طرح های توسعه نیروهای توانمند و با انگیزه نیاز دارد. نظارت برعملکرد بانک ها و تغییر رفتار و نگرش بانکی به سرمایه گذار و تولید کننده فرهنگی است که باید در برنامه اقتصادی ما ایجادشود. فرهنگی نجات بخش که می تواند جامعه ای را ازتنگناهای اقتصادی عبور دهد. اما زمانی که بانک به راحتی دست رد بر سینه سرمایه گذاری کارکشته یا کارآفرینی جوان می زند ، چطور می خواهیم که طرح ها ی اقتصادی اجرا شود و تلاش های شبانه روزی مسئولانی که دغدغه توسعه دارند به نتیجه برسد ؟ خوان اخر بانک است و گویی در ساختمان های عریض و طویلش ، قبرستانی برای دفن همه این تلاش ها، انگیزه ها و امید ها دارد. سد برخی سیستم های بانکی مقابل تلاش های تولید مدار به قدری نفوذ ناپذیر است که این شائبه ای تاسف برانگیز را تقویت می کند؛ گویی مقاومت دربرابر تغییر رویه هراس بقا برای این گونه سیستم ها ایجاد می کند از این روست که می خواهند همان دکان های سود گیرنده باشند و با ورود به دلالی و بساز و بفروشی به حیات بنگاه شان زیر پرچم بانک ادامه دهند ، حال آنکه نقش بانک در یک نظام سالم اقتصادی نیروی محرکه بودن برای تولید است . آن هم در بانک های ما که سود می گیرند و به همان اندازه سود نمی دهند. مخزن منابع مالی میلیون ها ایرانی هستند و برای تقویت تولید ایرانی آن طور که باید به میدان نمی آیند. براستی نظارت در چه سطح و تعریفی بر بانک اعمال می شود؟ آیا اختیارات مسئولان ارشد در هر منطقه نمی تواند برخی چرخه های معیوب به عادت تبدیل شده را در بانک تغییر دهد؟ صد افسوس اگرتلاش ها و دلسوزی های این روزها برای توسعه استان به چاه عمیق بانک پرت شود و بعد فراموش ….

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کاری – ثروت های یک منطقه، همیشه معادن و گنجینه و دفینه هایش نیستند، گاهی

بیشتر

سلام و عرض خسته نباشید. چند وقتی است که برنامه ها و پروژه های شهری

بیشتر

هدیه ویژه دولت رئیس جمهور شهید به اهالی بخش دستگردان با ابلاغ عشق آباد به

بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فرم

فرم گزارش اشکال در سایت