یک سنت نیکو

*بهروزی فر – یک رفیق قدیمی، از همان ها که از دوره تحصیل خط مان یکی شد و بعد سال ها و حتی بعد از ازدواج، همچنان در ارتباطیم و از هم غافل نمی شویم، چند وقت پیش در همین گیر و دار شیوع کرونا و محدودیت هایی که این بیماری برای برگزاری جلسات و دورهمی ها ایجاد کرد، مقدمات ازدواج دخترش را فراهم نمود.همسرش کارگر یک واحد تولیدی بود و خودش هم بعد از این که از قبولی در چند آزمون استخدامی ناامید شد، به خیاطی رو آورد و با دوخت و دوز برای مشتریانش، کم خرج زندگی است و بخش هایی از مشکلات را بخیه می کند. دو نفری کار می کنند تا بتوانند از پس هزینه های روزمره و رتق و فتق امورات سه فرزندشان برآیند، لذا با ایمان به این که در تهیه جهیزیه با مشکلاتی مواجه خواهد بود، ضمن خوشحالی از این که سفید بختی دخترش را می دید، برایش نگران بودم. مراسم عروسی را با همه ملاحظات کرونایی و با محدود کردن آمار مهمانان به بستگان درجه یک برگزار کردند و با وجود این که مرا ویژه دعوت کرده بود، با همین ملاحظه، عذر خواستم و از رفتن سر باز زدم ولی مترصد فرصتی بودم تا بتوانم هدیه دخترش را ببرم و از نزدیک خداقوتی به او بگویم و راستش را بخواهید کنجکاو بودم بدانم با این اوضاع گرانی اجناس و لوازم خانگی چطور توانسته از پس خرید جهیزیه و تأمین اقلام مورد نیاز زندگی گل دخترش برآید؟! بالاخره این توفیق حاصل شد و بعد از مدت ها دوری به واسطه کرونا در محل منزل عروس خانم، هم را دیدیم. نوعروس، خانه اش را به زیباترین شکل آذین کرده بود، وسایل هم هر آن چه ضرورت زندگی است را داشت. بعد از کلی خوش و بش ناشی از دلتنگی و رد و بدل کردن اطلاعات ریز و درشت و از هر دری سخنی، صحبت به خرید جهیزیه رسید و من به سلیقه اش آفرین گفتم و به واسطه دقتی که در انتخاب وسایل کرده بود، تحسینش کردم و سؤالی که ذهنم را مشغول کرده بود، در لفافه پرسیدم، آفرین به تو که اینقدر پس انداز داشتی که به این سرعت جهیزیه دخترت را تهیه کردی؟! گفت‌: نه بابا، تو که در جریان زندگی من و محمد هستی، رتق و فتق امورات زندگی با سه فرزند و با این حقوق اندک محمد و درآمد ناچیز من از خیاطی، بسیار سخت بود و ما پس انداز بسیار اندکی داشتیم که آن هم هزینه خرید کادویی شد که سر سفره به عروس و داماد دادیم. گفتم: وام گرفتی؟ گفت: همان وام ازدواج، که البته با این رقم ها، اصلاً کافی نبود و فقط دو سه تکه بزرگ را جواب داد، ولی ما یک رسم خیلی قشنگ در فامیل داریم که اینطور جاها کارایی دارد و کمک احوال است. او ادامه داد: قاعده این است که بر اساس یک رسم دیرینه که پدربزرگم سال ها پیش پایه ریزی کرد، به فراخور شرایط، مبلغی تعیین می شود و هر کدام از بستگان، این رقم را به خانواده ای می پردازد که قرار است دختر یا پسرش را خانه بخت بفرستد یا خانه بخرد یا به هر دلیل گرفتار است و به قول ما پول لازم شده، این پول بسیار گره گشاست و چون عملاً بین همه فامیل تقسیم می شود، چند حسن دارد؛ همه در این قاعده سهیم هستند، همه با این تفکر که امروز مشکل برای دیگری است و فردا من گرفتار خواهم شد، خود را مکلف به پرداخت این مبلغ می کنند، همه در این قاعده به یک اندازه دیده می شوند، چون پول بین همه تقسیم می شود، بسیار ناچیز به نظر می رسد ولی وقتی سرجمع می شود، رقم قابل توجهی است که در اختیار یک نفر قرار می گیرد و او می تواند بخش عمده ای از مشکلش را رفع نماید. من به تأیید حرف هایش سری تکان دادم و گفتم: البته مهمترین حسن و نقطه قوت این کار بزرگ، همبستگی بین فامیل است و این که خدای نکرده اگر برای کسی مشکلی پیش آمد، مطمئن است که در به دوش کشیدن سختی های ناشی از آن، هرگز تنها نمی ماند. انصافاً سنت قشنگی بود و ای کاش با این شرایط اقتصادی، در همه خانواده ها جاری و ساری می شد.
(لطفاً نظرات و پیشنهادات خود درباره این سرمقاله را از طریق ۰۹۹۲۲۱۳۴۲۸۷  اعلام یا ارسال بفرمایید)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


کاری – در سال ۱۴۰۰ ویدئوی حیوان آزاری در شهرستان زیرکوه خراسان جنوبی در فضای مجازی

بیشتر

با سلام شهر بیرجند به عنوان یک مرکز استان شهری توسعه نیافته است. قطعا با

بیشتر

رئیس اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی بیرجند در گزارشی که در شورای گفتگوی بخش

بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


فرم

فرم گزارش اشکال در سایت