هرم پور- اگر دستگاهی توسط کارشناسان ایرانی اختراع می شد و نامش را «فریادسنج» می گذاشتند و قرار بود تعداد، بسامد، و مدت زمان فریادهای مردم را اندازه گیری، جمع بندی و منتشر کند، فکر می کنم بر خلاف همه ی تصوراتی که از خاموش و ساکت بودن مردم استان ما وجود دارد، خراسان جنوبی را به عنوان نام یکی از استانهایی که آمارش بالاست و این دستگاه «فریادسنج» از دستش به ستوه آمده نام می بردند. اگر میزگردهایی تشکیل می شد و کارشناسان امور اجتماعی، روانشناسی، و حتی اقتصادی و سیاسی، دور تا دورش می نشستند تا این فریادها را یکی یکی تحلیل و حلاجی کنند، فکر می کنید مهم ترین دلایلش چه بود؟ به نظرم می آید این سه تا دلیل اساسی: اول، وادار شدن مردم منطقه به سکوت های تاریخی دنباله دار در سالیان متمادی گذشته که فروخوردن آنها را دیگر جایز نمی دانند، دوم، فقدان مدیران و مسئولین و نمایندگانی که به جای آنها بخشی از این فریادها را خوب، به موقع، اساسی و درست بکشند، و سوم، بی فایده بودن فریادها. بله! از این دلیل آخر، خیلی تعجب نکنید. بی فایده بودن فریادها یا احساس بی فایده بودن این فریادها، باعث شده مردم استان احساس کنند باید بیشتر، بلندتر، و همیشگی تر فریاد بزنند. اما اینجا دو سؤال مهم پیش می آید؟ اول اینکه مخاطب این فریادها چه کسانی هستند؟ و دوم اینکه آیا افرادی هستند که از این فریاد بترسند و دوست نداشته باشند این فریادها ادامه پیدا کند یا حتی اساساً نخواهند که چنین فریادهایی در جامعه ی استانی ما متولد شود؟ پاسخ سؤال اول مشخص است؛ مخاطب این فریادها، گوشهای ناشنوا هستند که هرچه مردم از طریق مراجعات حضوری، مکاتبات و نامه نگاری ها، با رعایت احترام و ادب و حرمت، مطالبه ها را مطرح می کنند به جایی نمی رسند. پاسخ سؤال دوم هم کاملاً مثبت است. بله. افراد، جایگاهها و عزیزانی هستند که به هیچ عنوان این فریادها را بر نمی تابند و به شدت دوست دارند فرزند مشروع این فریادها را طفلی نامشروع جا بزنند و بی درنگ، حکم سقطش را بگیرند و از دایره ی روزگار، خارجش کنند. واقعیت این است که در ماههای اخیر به دلیل برخی اشتباهات مدیریتی فاحش در استان و برخی رویکردهای غیرمردمی و غیرقابل قبول، من به عینه افزایش تعداد و مدت و بسامد این فریادها را می بینم و هرکس هم نبیند، قطعاً یا خواب است یا خودش را به خواب زده و می خواهد به هر دلیل، از معرکه به دور باشد. فریاد، مثل یک نسیم آرام است. وقتی کسی توجه نکند، تبدیل به باد می شود و گاهی طوفان و شاید گردباد. فریادهای گاه تند و سختِ بخشی از مردم استان در این روزهای کرونایی در رسانه ها و فضای مجازی که گاه همراه با تحکم و عصبانیت هم هست، مولود حرفهاییست که به آنها توجهی نشده و تبدیل به واگویه شده اند، و واگویه ها تبدیل به داد، و دادها که گاه نظاره گر برخی بیدادهای اداری بوده اند، تبدیل به فریاد شده اند. نظام حکمرانی مطلوب در جامعه، چه کشوری با شد و چه استانی، نیازمند توجه به این فریادهاست. از قضا می خواهم به کسانی که نگران برخی از این فریادها در استان خراسان جنوبی هستند این نوید شیرین را بدهم که خاطرتان جمع باشد، این فریادها، حالا حالاها وجود خواهند داشت و چه بسا، تندتر، بلندتر و حتی خشن تر شوند. از فریاد و فریادزن ، نباید نترسید، از جامعه ای باید ترسید که در آن، به حرف هایی توجه نمی شود که هنوز فریاد نشده اند، و از آینده ی جامعه ای باید واهمه داشت که در آن، به مدیران، مسئولین و افرادی میدان داده شده است که فریادرس نیستند. نمی خواهم از آینده خراسان جنوبی کسی را بترسانم. اما خراسان جنوبی ، در دوره جدید حکمروایی توسعه محورش، هم به فریاد، هم به فریادزن، هم به فریادرس نیاز دارد، و حتماً فریادسنج هایش را باید فعال کرد تا هم دلایل را شناخت و هم بتوان به درستی، چاره ی کار را جُست و عمل کرد. اگر جلو فریادها را چه در فضای مجازی، چه در فضای واقعی بگیرید، خلق مردم تنگ و نفسشان بند می آید و حکایت، حکایت همان نسیم می شود که در جایی محبوس بماند و سالها بعد، چون گردبادی به وادی بیفتد و هر چه هست، از جلو بردارد. ما همه مخاطب فریادهای مردم هستیم. قدردان بعضی از حکایت های غریب و غرش های مردمی و فریادهای گاه تند مردم استان در فضای مجازی باشیم. نترسیم. مدیریت کنیم و پاسخگو باشیم.
(لطفاً نظرات و پیشنهادات خود را درباره این سرمقاله به شماره 09304943831 ارسال بفرمایید)