و فردایی که شاید نباشد!!

بهروزی فر – بالاخره زمان به آخرین پنجشنبه سال رسید، به اندازه همه خوشی ها و شیرینی هایش کوتاه و به حجم همه سختی ها و غم هایی که تحمل کردیم، بلند و طولانی! و به همین راحتی سالی بر ما گذشت، خوب یا بدش را هم فقط خودمان می دانیم و خدا! عزیزی می گفت؛ “سال ها مثل موشند که طناب عمرمان را می جوند” !! و چقدر درست می گفت، ما هر چه پا به سن تر می شویم و جلوتر می آییم، به همان اندازه که به شمار سن مان اضافه می شود، از عدد عمرمان کمتر شده و به تمام شدن و نبودن، نزدیک و نزدیک تر می شویم. گواه این حرف، صفحات روزنامه هایی است که منهای روزهای تعطیل در این ۳۶۵ روز سال ۱۴۰۱ منتشر شدند، صفحاتی منقش به نام و نشان آنها بود که خیلی هاشان “چه زود دیر می شود” ها را به نیکویی تعبیر کردند، و صد البته نیکو می دانید که آنها که به واسطه عزم خود یا جایگاه فردی از افراد خانواده، نام و نشانی دارند، خبر فوت شان در همه جا منتشر می گردد، و هم آنها که دست شان به دهان شان نمی رسد یا کسی معروف و بنام در طایفه ندارند، در گمنامی تمام به دل سرد خاک سپرده شدند و فقط اقوام و بستگان شان می دانند که “از شمار دو چشم، یک تن کم، وز شمار خرد، هزاران بیش”! و به راستی که چه عزیزانی عمرشان به دنیا نبود و رخت آخرت به تن کردند و دیگر در جمع مان نیستند. چند سال پیش، همان موقع ها که کرونا جولان می داد و ارابه مرگ را به سرعت و پربار می راند، در یادداشتی به قلم احمد تمیمی خواندم؛ “آدمیزاد شاید در طول زندگی اش خیلی ها را از دست بدهد، غمگین شود و رنج بکشد، اما داغ نبیند. اید هم مرگ هیچ عزیزی را تجربه نکند، اما رفتنِ کسی داغ شود و بر دلش بنشیند. داغ که می‌دانی چیست؟ علامت را می‌گرفتند توی آتش، سرخ و آتشین که می شد، می نشاندند روی بازو، یاهرجا. درد داشت؟ بله، داشت. اما یک ساعت. یک شب. یک هفته. بعدش خلاص. جایش ولی همیشه می‌ماند “. و جای خالی خیلی ها برای همیشه داغ شده است بر دل مان!! و آخرین پنجشنبه سال، چه فرصت مغتنمی است تا یادی کنیم از آنها که از استشمام عطر حضورشان محروم شده ایم و دیگر نمی توانیم با آنها معاشرت کنیم و از کلام دلنشین شان حظ ببریم و در کنارشان آرام بگیریم. ویلیام اروین در کتاب «فلسفه ای برای زندگی: رواقی زیستن در دنیای امروزی» – ترجمه محمود مقدسی- همان جا که می نویسد؛ “رستگار کسی است که خوب می میرد، نه آنکه زیاد عمر می کند”، به نقل از سنکا، فیلسوف رومی آورده؛ “ باید به همه عزیزان مان عشق بورزیم … اما نباید فراموش کنیم تضمینی نیست که آنها برای همیشه یا حتی برای مدت طولانی پیش ما بمانند، اما فایده اش چیست؟ دو پدر را در نظر بگیرید، یکی دائماً به میرا بودن فرزندش فکر می کند و دیگری از فکر کردن به چنین تصورات غم انگیزی پرهیز می کند و در عوض خیال می کند فرزندش بیش از خود او عمر خواهد کرد و همیشه برای لذت بردن از حضورش فرصت باقی است، یقیناً پدر اولی دلسوزتر و مهربان تر خواهد بود. وقتی سر صبح فرزندش را می بیند خوشحال می شود که او هنوز در زندگی اش حضور دارد. او در طول روز هم از هر فرصتی برای ارتباط با فرزندش استفاده می کند، بالعکس بعید است پدر دومی وقتی سر صبح فرزنش را می بیند چندان به وجد بیاید.در واقع شاید حتی سرش را هم از روزنامه بلند نکند”. پنجشنبه آخر سال به ما می گوید؛ فرصت با هم بودن مان خیلی کوتاه است، از بودن با هم باید بیشتر لذت ببریم، شاید فردایی برای هر کدام مان در کار نباشد!!
(لطفاً نظرات و پیشنهادات خود درباره این سرمقاله را از طریق ۰۹۱۵۷۲۴۸۲۸۹ اعلام یا ارسال بفرمایید)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


بهروزی فر- عصر شنبه ۳۰ اردیبهشت ماه خبری تلخ، مردم ایران و جهان را در

بیشتر

خبر شهادت آیت الله رئیسی همه ما را شوکه کرد.رئیس جمهوری که الحق مردمی بود

بیشتر

در پی حادثه برای بالگرد حامل رئیس جمهور، آیت الله رئیسی به شهادت رسید.بالگرد حامل

بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


فرم

فرم گزارش اشکال در سایت