یکشنبه ۷ مرداد ۱۴۰۳

نگذاریم این شتر، در خانه مان بنشیند!!

بهروزی فر- پیامکش که رسید؛ “میشه چند لحظه ای وقت تون رو بگیرم؟” در همان  سرشلوغی کار، شماره اش را گرفتم. ناشناس بود. بعد از بوق دوم جواب داد، صدای سرفه های خشکش در گوشی پیچید و با صدایی گرفته جواب داد. جویای احوالش شدم و از پیامکش گفتم. بریده بریده و نفس زنان گفت؛” می خواهم خواهش کنم از مردم بخواهید کرونا را جدی بگیرند. بنویسید مرگ کرونا، فقط برای همسایه نیست. بنویسید، شتر کرونا، در خانه هر کسی می نشیند اگر شرایطش مهیا باشد. اینقدر بنویسید که مردم متوجه عمق فاجعه بشوند و بفهمند که کرونا نامرد است و دارد ناجوانمردانه قتل عام می کند”. از احوال خودش پرسیدم، گفت:”  ۲۵ روز است خانه نشین شده ام، من کسی بودم که به همه می گفتم، کرونا یک موضوع کاملاً سیاسی است و خیلی ها دارند از قِبَل آن، بهره برداری هایی به نفع خود می کنند.من اعتقادی به ماسک زدن نداشتم اما اداره به جهت اخطار امور اداری، گاهی که ارباب رجوع می آمد ماسک می زدم.از اسفند ۹۸ تا همین سه ماه پیش هم، همه چیز روال عادی خود را طی می کرد. مسافرت و مهمانی و تفریح و خرید و… همه چیز، درست مثل گذشته های بدون کرونا.تا این که سه ماه پیش، همه فامیل به یک مجلس عروسی در مشهد دعوت شدیم، من که البته به خاطر شرایط کاری، مقدور نشد بروم اما عده ای از بستگان، مجوزها را گروهی برای زیارت و برخی هم درمان، گرفتند و راهی شدند.چند روزی بیشتر طول نکشید که خبر رسید پسر خاله ام کرونا گرفته، و بعد از او، دیگر اعضای خانواده اش، بقیه البته گویا شرایط سختی نداشتند اما پسر خاله ۳۲ ساله ام، به خاطر شدت درگیری ریه هایش فوت کرد. جوان بود و ورزشکار، خیرش هم به همه رسیده بود، برای همین همه در داغ مرگش سوختند و برای ادای وظیفه در مراسم تشییع جنازه اش شرکت کردند و برای ابراز همدردی با خانواده، رفت و آمدها به خانه هم زیاد شد. از چند روز بعد، خبرهایی از ابتلای تک تک اعضای خانواده می شنیدیم، و مادرم هم در آن عروسی یا این عزا! مبتلا شد و متأسفانه زیر درد بیماری دوام نیاورد”. سکوتش را با عرض تسلیتی پر کردم و پرسیدم؛” خودتان چطورید؟ “ گفت:” خیلی بد، آن قدر خراب که حتی نتوانستم در مراسم تشییع جنازه مادرم شرکت کنم، الان نزدیک یک ماه است خانه نشین شده ام، چند روزی را در بیمارستان بستری بودم، خیلی سخت می گذرد. حوصله ام سر رفته، همسر و دو فرزندم هم درگیر شده اند، هر کدام شان را که نگاه می کنم، آه از نهادم بر می آید. هیچ کدام مان نمی توانیم کاری برای دیگری بکنیم”. و با بغضی سنگین در گلو، گفت:” بنویسید همه باید احساس مسئولیت کنیم، ما فقط زمانی متوجه درد کرونا می شویم که به این بیماری مبتلا شویم و دردهایش را تحمل کنیم. درد بیماری یک طرف، داغ عزیزان یک طرف”. حرف برای گفتن زیاد داشت اما سرفه امانش ندادند و خداحافظی کرد. او از خودش گفت و من این جمله اش را که کرونا دارد ناجوانمردانه قتل عام می کند را با خود تکرار می کردم. چقدر درست بود این حرف، که اگر کرونا قرار بود به کسانی مجال می داد، آن ۲۳۰ نفر ورزشکاری که ۵ سال برای رسیدن به المپیک شب و روز را بر خود حرام کرده بودند تا راهی توکیو شوند، اما قبل شروع مبارزات، ازحضور در میدان مسابقات محروم شدند، باید در شمار این فهرست مجال ها دیده می شدند. یا آن دانش آموزان پرتلاشی که آینده شان را در ماراتون کنکور می دیدند و برای رسیدن به قله آرزوهایشان از مسیر کنکور، مدت ها سختی را تحمل کرده بودند، اما تب و کسالت شدید، از حضور در آزمون محروم شان کرد. یا آن شهروندی که امیدوارانه دوز اول واکسن را زده بود اما به ایمنی کامل نرسیده، صرفاً به جهت کوتاهی دوست مغازه دارش که دوره قرنطینه بیماری را کامل نکرده به محل کار برگشته بود، در بستر بیماری زمین گیر شد. یا آن… و نمونه های بیشماری که باید در فرصتی از پیش تعیین شده به کارهای مهم شان می رسیدند، اما کرونا مجال شان نداد. به راستی که؛ “مرگ کرونا، فقط برای همسایه نیست!! شتر کرونا، در خانه هر کسی می نشیند اگر شرایطش مهیا باشد!!”

(لطفاً نظرات و پیشنهادات خود درباره این سرمقاله را از طریق ۰۹۹۲۲۱۳۴۲۸۷  اعلام یا ارسال بفرمایید)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کاری – ثروت های یک منطقه، همیشه معادن و گنجینه و دفینه هایش نیستند، گاهی

بیشتر

سلام و عرض خسته نباشید. چند وقتی است که برنامه ها و پروژه های شهری

بیشتر

هدیه ویژه دولت رئیس جمهور شهید به اهالی بخش دستگردان با ابلاغ عشق آباد به

بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فرم

فرم گزارش اشکال در سایت