یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳

نامه ای برای خدا

رجب زاده – دلم برایت تنگ شده است. بغض غم ها و آشفتگی های این روزهای عجیب چقدر مرا بیشتر یاد تو می اندازد. چقدر متفاوت از همیشه قلبم برای لمس مهربانی ات می تپد . این روزها فقط دلم می خواهد خلاء باشد، بی هیچ صدایی ، بدون هیاهو، معلق مانده و بهت زده از تماشای تو با احساسی توصیف نشدنی که غرق شدن در وجودت را تمنا می کند. پیوستن به تو را ، آرام گرفتن در جوار تو را. مهربان بی نظیرم. دلم برایت تنگ شده است. نجواها گویی به گوشت نمی رسد. رنج بر چهره ها تاخته و خیلی ها بر روشنای امید در دل هایشان سرپوش گذارده اند. انسان خسته است. انسان دیگر نای ادامه دادن ندارد. اینجا کجاست خدایا؟ در جستجوی کدامین نادانسته در این ناکجا آباد ، قرن هاست می آید و می رود؟ اینجا بد جایی است خدایا. این تبعیدگاه را تاب ماندن نیست. نمی دانم چرا رنج آدمی را به سوی تو می کشاند. نمی دانم چرا عاشقانه ها با تو از رنج شروع می شود ؟ این طور که نگاه می کنم ، چه زیبا می آید در نظر، صدای سخنت که فرمودی «ما انسان را به حقیقت در رنج و مشقّت آفریدیم» روزهای قبل از این روزها همیشه نمی دانستم که چرا باید انسان را در رنج بیافرینی؟ اما حالا در این ساعت های انباشته از پرسش های عجیب، چشیدن طعم شیرین رنج ، آرامم می کند. انگار همه پاسخ ها اینجاست. در حوالی تو، میان چشم های دلربایت محو شده است. خداوندا، تا رسیدن به میعادگاه راه بسیار است آن قدر که گاه ناامیدانه چشم هایم خیس می شود از دلهره پایانی تلخ ، پایانی که تو را نیابد، در راه ماندنی که در حسرت رسیدن به خانه، به پناهگاه تو بماند. رمضان است و عطر آن منزل عشق، راه را نشانه گذاری کرده است. هر لحظه سرشار است استشمام عطر تو اما زمان این محدودیت گمراه کننده ، چنان هراس بر دل آدمی می اندازد که به بیراهه ها سر بر می آورند. بیراهه باز دورم می کند. سراب بسیار است و فصل دلتنگی گویی پایان ندارد. کاش پناهی دهی، کاش امیدی بخشی، معجزه ای آخر تو را گم کردم ، کابووس انسان است. کابوسی که نمی داند چطور و چگونه فریبش را خورده است. چشم باز می کند و باز فراموشی ، فراموشی ، فراموشی. راه محو می شود و تا یافتنش ازگوهر رنج دیگری دست های آدمی را پر می کنی. خداوندا ! بیچاره انسان، سفر کرده ای که در جستجوی تو، خود را به درهای بسته بسیاری کوبیده است. باور کن وقت آن است که پنجره را بگشایی تا پر بکشد. بیقرارم مهربانا ، هوای اینجا بس سنگین است. عطر تو روحم را هوایی کرده است. بگذار پرواز کنم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دادرس مقدم – پیرمرد بشرویه ایی با بخشش فیش حج خود به جبهه مقاومت از

بیشتر

محمدی – رئیس نمایندگی حفاظت محیط زیست زیرکوه گفت: یک قلاده گربه شنی گرفتار در

بیشتر

نسرین کاری – براساس مطالعات انجام شده و تقسیم‏بندی ناشی از وضعیت گردوغبار استان‏ها، خراسان

بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فرم

فرم گزارش اشکال در سایت