یکشنبه ۱۱ شهریور ۱۴۰۳

معضلی از جنس زباله گردی

بهروزی فر – موضوع زباله‌ گردی به این شکل و سیاقی که این روزها در جای جای شهر شاهدش هستیم، از معضلات نوظهور جامعه است، نوظهور از این رو که تا چند سال پیش، اغلب افراد بی‌سرپناه و کم بضاعت با جستجو در میان زباله‌ها به دنبال وسایل قابل استفاده از جمله کفش و کیف و ظرف و.. و حتی مواد خوراکی و بازمانده های غذا می گشتند که جای دلسوزی و همدردی داشت ولیکن آن چه امروز اتفاق می افتد، گشتن زباله ها برای جستن طلای کثیف است، وسایلی که امکان بازیافت دارند و خرید و فروش آنها به شغلی پردرآمد تبدیل شده و حتی گروه هایی به صورت زنجیره وار و تحت مدیریت یک پیمانکار یا بخوانید کارچاق کن، بخش عمده ای از ساعت های شبانه روز را به این کار مشغولند. همین هفته گذشته بود که در انتهای یکی از خیابان های جنوب شهر با چند نفر از دوستان در حال صحبت بودیم که نوجوان تقریباً ۱۳- ۱۴ ساله ای که گونی سنگینی بلندتر از قد خودش را به دوش می کشید، توجه مان را جلب کرد، از مدل راه رفتنش هم می شد وزن سنگین باری که بر دوش داشت را حدس زد. گم شدنش در خم کوچه، جهت حرف های مان را تغییر داد، یک نفر از میانه جمع، از خانم میانسالی گفت که کودک ۴- ۳ ساله اش را بدون هیچ ماسک و دستکش و لباسی توی سطل زباله می گذاشت تا بطری های پلاستیکی و تکه های کاغذ و مقوا را پیدا کند و به او بدهد. در آن میانه حرف هایی که از مشاهدات ارائه می شد، تاکسی پراید زرد رنگی که وسیله نقلیه عمومی است و شب ها صندلی هایش باستثنای صندلی راننده، در کوچه پس کوچه ها جلوی سطل ها از انواع زباله ها انباشت می شود. یا آن آقای جوانی که هر روز صبح، وانتش را در یکی از معابر پارک می کند و دوچرخه اش را از بار وانت پیاده کرده و بعد از چند محله گشتن و پر شدن کیسه ها، آنها را داخل وانت می گذرد و دوباره با چند کیسه دیگر راهی می شود و در نهایت ظهر که کارش را تعطیل می کند و دوچرخه را بار وانت گذاشته و می رود و حدود ۲-۳ ساعت بعد، در نوبت کاری عصرش که تا پاسی از شب هم طول می کشد، دوباره روز از نو، روزی از نو، بار وانتش را آخر شب با طناب می بندد و راهی می شود. یا آن سه پسر بچه ای که احتمالاً کلاس چهارم پنجم ابتدایی اند و با هم می آیند و نوبتی یکی شان زباله ها را از سطل ها بیرون می ریزد و آن دو، همه را دسته بندی کرده و در کیسه های جدا می گذارند و کارشان که تمام شد، کیسه ها را به پشت می کشند و می روند.یا آن آقای جوانی که با خودروی پژوی مشکی می آید و بعد از یکی دو ساعت کار، اتاق و صندوق عقب ماشینش را لبالب پر می کند و می رود. یا آن پیرمردی که گاری دستی اش را از حجم بار به سختی هل می دهد و راه پیش می برد. یا آن… فرقی نمی کند آقا یا خانم، پیر یا جوان، کوچک یا بزرگ، پیاده یا با ماشین، هیچ کدام این صحنه ها برازنده شهرمان نیست و شرافت و کرامت هیچ کدام اینها نباید با فرو رفتن در سطل های زباله زیر سؤال برود. متأسفانه تاکنون موفق نشده‌ایم در شهری که داعیه دار تمیزی است، فرهنگ تفکیک زباله از مقصد را به سبک زندگی مردم وارد کنیم و هنوز ما مردم خود را مقید نکرده ایم که زباله های خشک و تر را در همان محیط خانه جدا کنیم تا فرصت ایجاد این آلودگی ها را بگیریم و هنوز بعد از این همه نقد به شرایطی که پیش آمده، هنوز دستگاه های متولی خود را مقید نکرده اند که فراهم کردن زیرساخت های لازم برای جداسازی زباله ها از ضروریات زندگی شهری است و نباید تنها به یکی دو معبر بسنده شود.
(لطفاً نظرات و پیشنهادات خود درباره این سرمقاله را از طریق ۰۹۹۲۲۱۳۴۲۸۷ اعلام یا ارسال بفرمایید)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بهروزی فر – پرده اول؛ با مهر تأیید نمایندگان مجلس شورای اسلامی به تمامی وزرای

بیشتر

چند روز پیش از خیابان حکیم نزاری رد می شدم از ابتدای خیابان درگیر یک

بیشتر

محمدی – مدیرکل تعزیرات حکومتی خراسان جنوبی از آغاز طرح نظارتی ویژه آغاز سال تحصیلی

بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فرم

فرم گزارش اشکال در سایت