شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳

صرفاً برای رفع تکلیف!

بهروزی فر- (۱) وسط بازار، بسته های سبزی را روی زمین چیده بود و هر چند دقیقه یکبار بلند می گفت؛”ببرید سبزی تازه” و وقتی مردم به او نزدیک تر می شدند، صدایش را بلندتر می کرد و ملتمسانه می خواست که پیش تر بیایند و حداقل یک بسته را بخرند.
هر کسی هم که برای خرید، پا پیش می گذاشت، چون مچ های بسته اش به او این اجازه را نمی دادند که کارتی بکشد و کد و رمزی وارد کند، پسر بچه همسایه پیش می آمد و جورش را می کشید.
از شما چه پنهان، صرفاً به خاطر شرایط جسمانی اش و اینکه روی ویلچر نشسته بود و با آن مچ های بسته و پاهای مشکل دار، امرار معاش می کرد، پیش رفتم و بسته ای از روی سبزی ها برداشتم و وقتی خواستم دو تا اسکناس ۱۰ هزار تومانی را به او بدهم، سرش را کج کرد و گفت؛” خواهشاً کارت بکشید، پول نقد نمی خواهم، نه اینکه دوست نداشته باشم، نه، از پول نقد، خاطره خوبی ندارم”.
من هم درست مثل شما همین فکر را کردم؛ دزد بی انصاف، حتی به او که با این شرایط جسمانی و بدن نحیف و ناسالمش بر روی ویلچر برای گذران زندگی تلاش می کرد، رحم نکرده بود.
(۲) با صدای زنگ گوشی، صفحه را باز کردم و پیامکش را خواندم،
” سلام خوبین؟ ببخشید پررویی هم هست به خدا به قران جان عزیزترین کسم، فقط ۳۰ هزارتومن دارم بایدسونو برم بعد دکتر زنان برم و دارو بگیرم، اجاره هم بدم، قبض بدم، آزمایش هم بگیرم”.
و روز بعد دوباره و این پیام؛ “سلام خوبین؟ رفتم دکتر واسم به قران قسم جان خودم ۳ امپول نوشته ۹ میلیون، اشک چشمام خشک نشده، دق شدم… هلال احمر یک آمپول رو داده هزینه شو بعد گفته دو تادیگه نمیدم، چون جوابگوی بقیه هم باید باشیم، بهزیستی میگه فاکتور بیارید، آخر سال شاید بودجه گیر کرد ۲۰۰ دادیم، خوب هزینه اول رو از کجابیارم که فاکتور ببرم بعدشم چند دفعه فاکتور بردم، به خدا هزار تومن هم ندادن، فقط قول الکی میدن”.
و چند ماه بعد دوباره؛” سلام، خداخیرتون بده، نمیشه این برج بیشتر کمکم کنید؟ میخوام چشم پزشکی برم، اون یک آمپول ۳ میلیونی رو بگیرم و.. اگه مقدور هست لطف کنید، به خدا هیچ کس رو جز شما ندارم”.
اینها همه پیامک های دختر جوانی است که از بد حادثه، آن هم به خاطر وجود یک غده کنار نخاعش، از ۱۸ سالگی زمین گیر شده و حالا از اثرات همان غده نخاعی، هر روز یک بیماری جدید به دردهایش اضافه می شود و متأسفانه برای رفع کمترین نیازهایش، محتاج دیگران است.
مقرری ماهانه بهزیستی اما با هزینه های اجاره خانه و تأمین معاش و دکتر و درمانش نمی خواند.
براساس قانون و به جهت رعایت اصل عدالت اجتماعی و رعایت حقوق شهروندی، موضوع حمایت از معلولان به عنوان قشری آسیب دیده به بهزیستی سپرده شده و این نهاد حمایتی مکلف است هزینه درمان و تأمین معاش و جان پناه جامعه هدفش را بپردازد، اما گستره وسیع خدماتی که به این مجموعه سپرده شده و اعتبارات ناچیزی که از بودجه، سهم می برد اصلاً با تعدد و تکثر جامعه هدف و نوع خدماتش همخوانی ندارد و می توان به جرأت گفت؛ حمایت بهزیستی و آن مقرری که به معلولان داده می‌شود، صرفاً به جهت رفع تکلیف است وگرنه کجا، چطور و چگونه می توان با رقمی مثل یک میلیون و ۳۵۰ هزار تومان مستمری که یک میلیون تومانش حق پرستاری است، هم اجاره بها پرداخت، هم نانی به سفره آورد، هم هزینه های دوا و درمان را داد، فاکتورهای درمان را هم که مصداقی قید شد و خود خوب می دانند که باری به هر جهت! به طور کامل به معلولان نمی پردازند.
قانون گذاران، برنامه نویسان، تصمیم گیران و تصمیم سازان را انصافی می بایست در چاره اندیشی ها و تدبیرهاشان و هم اینکه آن گاه که خط مشی ها را تعیین می کنند، یادشان باشد که خود را لحظه ای به جای آن جامعه هدفی بگذارند که قرار است از عواید آن قانون و بخشنامه متنفع گردند و هم اینکه کلاه شان را قاضی کرده و منصفانه ببینند آن چه در این قالب صادر می شود، می تواند راه بر بروز آسیب های جدی تر ببندد؟! (لطفاً نظرات و پیشنهادات خود درباره این سرمقاله را از طریق ۰۹۹۲۲۱۳۴۲۸۷ اعلام یا ارسال بفرمایید)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کاری – ثروت های یک منطقه، همیشه معادن و گنجینه و دفینه هایش نیستند، گاهی

بیشتر

سلام و عرض خسته نباشید. چند وقتی است که برنامه ها و پروژه های شهری

بیشتر

هدیه ویژه دولت رئیس جمهور شهید به اهالی بخش دستگردان با ابلاغ عشق آباد به

بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فرم

فرم گزارش اشکال در سایت