دادرس مقدم – عزیزی از اعضای خانواده دچار وضعیت نابسامان و حاد می شود از قضا و در هنگام تماس با سایر اعضای خانواده متوجه می شود بخاطر قبض 100 هزار تومانی گوشی اپراتور محترم خط تلفنش را یک طرفه کرده و تلفن خانه هم که به دلیل بدهی ناچیز آبونمان قطع است از تماس با اورژانس منصرف شده و به سرعت خودش را به ماشین می رساند و با عجله به سمت بیمارستان می رود. همشهری نا محترمی ماشینش را درب خروجی ساختمان پارک کرده و مسیر تردد را بسته است . کلافه می شودتا اینکه آقا یی خرامان و دست در جیب از سر کوچه به سمت ماشینش می آید . سرش دادی می زند و راننده ماشین هم با لحنی طلبکار از بی اعصاب بودن او گلایه می کند . بالاخره از پارکینگ خارج و وارد مسیر بیمارستان شده و به لطف مدیریت شهری در ترافیک دم غروبی خیابان مدتی را معطل می شود . هر چه بیشتر مسیر را طی می کند مریض حالش نامساعدتر می شود . بالاخره درب ورودی اورژانس که می رسد ماشینش را آن پایین تر جایی پارک می کند و دست زیر بغل بیمار به سمت درب اورژانس می دود که ناگهان با سوت نگهبان مواجه می شود ! « ماشینت را جا به جا کن اجازه پارک در اینجا را نداری» . می گوید : « حال مریضم بد است بذار ببرمش می آیم جابه جا می کنم » اما گویا حرف مرد نگهبان یکیست . مریض را در مسیر رها و سریع برای جابه جایی ماشین مراجعه می کند و در پارکینگ پشت مسیر اورژانس خودرو را پارک می کند . دوباره صدای سوت می آید « خواهر من آنجا پارکینک کارکنان است ماشینت را ببر بیرون بیمارستان» . لاجرم اشک از چشمانش بیرون می زند و نگهبان که گویا او هم مامور است و معذور از قصه دردسرهایی که با پارک یک ماشین برایش درست می کند می گوید و اصرار بر ترک پارکینگ دارد . وقتی ماشین را بیرون بیمارستان پارک و به درب اورژانس برمی گردد مردمی را می بیند که دور مریض از حال رفته اش حلقه زدند . بالاخره دکتر و ویزیت و ارجاع و … و نوبت به نسخه پزشک می رسد . هنوز بیمار بی تاب است و همراه بیمار بی تابتر . خانم دکتر می گوید باید آمپول … را سریع تزریق کند لطفا دارو را تندتر تهیه کنید . دوان دوان به سمت پذیرش برای گرفتن آدرس داروخانه بیمارستان می رود تا اینکه با یک پارچ آب سرد بی تفاوتی روی تن ملتهب یک همراه بیمار سرگردان دوباره به بیرون بیمارستان ارجاع داده می شود . اصرار برای گرفتن دارو از دارخانه بیمارستان با توجه به وضعیت بیمار هم با پاسخ منفی مواجه می گردد . گویا در راهروهای بیمارستان و با مشاهده روزانه درد مردم دیگر این مسائل عادی و برخی نسبت به آن بی تفاوت شده اند . دوباره مریض را در راه روی اورژانس رها می کند و با عجله به داروخانه خارج از بیمارستان می رود. صفی با 3 یا 4 نفر آقا و خانم جلوی قسمت تحویل دارو ایستاده اند از آنها اجازه می خواهدکه دارویش را بی نوبت بگیرد که 2 نفر اعتراض می کنند که مریض ما هم در اورژانس منتظر داروست و تازه می فهمد که این سرگردانی تنها برای او نیست . همه غر می زنند از تاخیر در تحویل دارو و مسوول پذیرش هم دائما از سیستمی بودن و لزوم دریافت نسخه از سایت می گوید . از وضعیت اینترنت و سرعت می نالد و تاخیر در صف را هم توجیه می کند . بالاخره دارو تحویل و تزریق انجام و بیمار هم به خانه برمی گردد تا به قول پزشک اورژانس ، فردا عصر از یک دکتر درست و حسابی نوبت بگیرد و بتواند اساسی مشکل را حل کند . از وقتی به خانه بر می گردد در هراس نوبت گرفتن ام ار ای است که خانم پرستار گفته راه حل تشخیص نهایی است و اینطوری فایده ندارد . گویا برای گرفتن این مدل عکس ها باید ماه ها در نوبت ماند یا به شهرهای اطراف رفت . اینها روایت یکی از آشنایان از شرایطی است که بارها برای هر کداممان در موقعیت های اضطراری پیش آمده است . شرایطی که در آن به جای تسهیل امور برای مردم ، سختگیری و ایجاد موانع بیشتر می شود و به قول دوستمان چون مسوولین هیچ وقت در این صف ها و مخاطب این برخوردها و در مسیر این مشکلات قرار نمی گیرند به فکر حل آن نیز نیستند . از ترافیک بد شهرگرفته تا خونسردی آزار دهنده برخی متولیان خدمت نسبت به دغدغه های مراجعین در مراکز اورژانس و درمان ، از بی خیالی و بی قانونی برخی شهروندان تا بی معرفتی برخی دستگاه های خدمات رسان در قطع بی موقع خدمات ، همه نشانه این است که شهر بر مبنای نیاز شهروندان مدیریت نمی شود و این منافع سیستم هاست که مسیر خدمت رسانی را تعریف می کند . بنا بر نگاه رهبر معظم انقلاب این مساله در حوزه بهداشت و درمان کاملاً برجسته است که وقتی بیمار به بیمارستان مراجعه میکند، جز درد بیماری رنج دیگری نداشته باشد. این نگاه شاه کلید حل خیلی از مشکلات سیستم بهداشتی و درمانی ماست که رهبر انقلاب بارها تأکید کردهاند که باید این اتفاق بیفتد اما … .رهبری در جایی دگیر در خصوص اولویت بودن مردم نیز می فرمایند : « ما اصلاً برای خدمت به مردم آمدهایم. فلسفهی وجود ما خدمت به مردم است. در روایات وارد شده است که والی و حاکم اسلامی – حاکم در همهی سطوح؛ وزیر و استاندار و بالاتر و پایینتر و همه، مشمول این جملهاند – با مردم باید مثل پدر مهربان نسبت به فرزندان باشد.(۱) اگر به شما خبر برسد که فرزندتان از بیماری، از سرما، از گرما، از گرسنگی، از تحقیر، از اهانت و از غربت رنج میکشد، چه حالی پیدا میکنید؟ میتوانید تحمّل کنید؟ در سطح کشور نسبت به هر کس چنین اتّفاقی بیفتد، تا آنجاییکه شما علم و اطلاع دارید، باید همین احساس را داشته باشید؛ نباید آرام و قرار داشته باشیم.» . آنچه گفته شد واقعیت های جامعه و آنچه در ادامه ذکر شد نگاه رهبر معظم انقلاب است اما گویا در این بین و آنجایی که برخی کارگزاران استان ما قرار است خدمت را مردم محور بر اساس نگاه دولت اسلامی برای رفع حوائج مردم تعریف کنند محاسبات و نقشه راه ها طوری دیگر نوشته شده است . اگر مردم اولویت اول باشند قطعا رویکردها متفاوت خواهد شد .
(لطفاً نظرات و پیشنهادات خود درباره این سرمقاله را از طریق 09155665782 اعلام یا ارسال بفرمایید)
دادرس مقدم – پیرمرد بشرویه ایی با بخشش فیش حج خود به جبهه مقاومت از