روز قلم و رسالت قلم های متعهد به مردم

هرم پور – دیروز سه شنبه، چهاردهم تیر و روز قلم بود. به مانند هر سال و چنین روزی، از همان ابتدای صبح و چه بسا از شب قبلش، دوستان و عزیزانی لطف می کردند و پیام هایی در تبریک و گرامیداشت این روز عزیز ارسال می فرمودند. از همه تشکر می کردم و در پاسداشت این یادی که از حقیر کرده اند، چند جمله ای می نوشتم و تقدیم می نمودم. چند پیامی که تهیه و ارسال کردم، کمی نشستم و با خودم گفتم: «خب! این ها که همه محبت دوستان و علاقه ی علاقه مندان و تعارفات معمول روزانه و سالیانه است. واقعاً قلم تو و امثال تو در این استان تا به حال به چه دردی برای مردم خورده و چه رنجی از دلهایشان برده و چه شادی و لبخندی به قلب رنجورشان هدیه کرده؟» دیدم که خیلی نوشته ایم، آنقدر که واقعاً زیادنویسی های ما خودش شایسته ی تقدیر است، و شاید اگر روزی قرار باشد به زیاد نویسی هایمان ارج بگذارند و اجری بدهند، جزء اولین ها و برترین ها باشیم. اما فایده؟ سود؟ نتیجه؟ نمی گویم هیچ، یا حتی کم یا خیلی کم. اما حقیقت آن است که آنچنان نیست که در اندازه و شأن مردم این استان باشد و آنچنان نیست که بتوان به آن نازید و دلی خوش کرد. نمی دانم دلیلش چیست، اما نوک قلم های ما هم در این سالها کمی کُند شده، دیگر آن جسارت و حِدّت و قوام سالهای قبل را کمتر دارد، دیگر آن جرأت و بُرش و موشکافی را کمتر می توان در آن دید، و دیگر آن انتظار دلی را سیراب کردن و جانی را قدرت بخشیدن و روحی را از قفس رنج و دردها آزاد کردن را کمتر می توان در قلم هایمان سراغ گرفت. می پرسید دلیلش چیست؟ من می گویم زنجیره ای از دلیل ها. شاید دل و جرأت را از این قلم ها گرفته اند. شاید آنقدر سنگ به سرش زده اند که نه نای نوشتن دارد و نه حالی برای بازگو کردن. شاید قلم ها را آنچنان به اقتصاد و معیشت پیوند کرده اند که هیچ قلمی بدون نیم نیم نگاهی به معیشت فردایش، جرأت نکند روی کاغذ حتی نقطه ای بنشاند و خطی بکشد، شاید شیرفلکه ی معیشت اصحاب قلم را به عمد به دست مشتی قلم نشناس سپرده اند، شاید همانطور که پرده ی حرمت برخی قلم ها را در این سالها دریده اند، به خود جرأت داده و بعضی قلم ها را هم خریده اند. شاید قلم را تهدید کرده اند، شاید قلم و صاحبش را تطمیع کرده اند، شاید هم در همه ی این سالها خواسته یا ناخواسته به قلم هایی میدان و بها داده اند که صرفاً مجیزگو و مُلّا بنویس و مزد و مواجب بگیر بوده اند، آنها را بالا برده اند و همانجا نگه داشته اند تا از این قلم های ضعیفِ بی مقدار، الگو بسازند، و صد البته حتی یکی از این خیانت ها و خیره سری ها، از جانب دلسوزان قلم و عاشقان واقعی قلم و آموزگاران مقام رفیع قلم و قلم شناسان دست پاک و دل پاک و حامیان فکرهای آزاد و مستقل و سیلم نبوده و هرگز نخواهد بود. اینک در این فصل های غبارآلود از غم و درد اما امیدبخش، و در این سالهای سرشار از رنج های بی شمار اما آینده دار، من به نوبه خودم مقام قلم و قلم به دستان متعهد را پاس می دارم و امید آن دارم که روزی روزگای بتوانیم در این استان «رسالت قلم» را بشناسیم و تعهدش را به رسم امانت، پاس بداریم و حرمتش را حفظ کنیم و برای والایی اش، از دل و جان مایه بگذاریم و اجازه بدهیم رسالت حقیقی اش را در فضایی سرشار از آرامش و بدون واهمه و ترس، به سرانجام برساند، آنگونه که از مجرای رسانه های آزاد و روزنامه ها و مطبوعات مستقل محلی و غیروابسته و واقعاً مردمی و از مجرای مجله ها ونشریه ها وکتاب ها و صفحه های مجازی، با شجاعت تمام، از فسادها بنویسد، از رنج مردم و دردهایشان بنویسد، از مافیای خزیده به زیر پوست این استان در حوزه های مختلف بگوید، از سفره های خالی مردم این دیار و وسعت پوشش نهادهای حمایتی و در عین حال از حقوق های نجومی برخی از مسئولان و مدیران این استان بنویسد، از برخی کثافت کاری های مدیریتی در محاق بی خبری های رسانه ای و نظارتی بگوید، از گسست فاجعه بار نسل ها در این استان و از عمق دهشتناک فاصله های طبقاتی در این استان قلم بزند، از بعضی سوء مدیریت ها و بی تدبیری ها و برخی قول ها و وعده های دروغینِ بسیار بنویسد، از عزل و نصب های بی فایده و از تصمیم های فاقد اراده ی اجرا و از برنامه های بی ثمر و از لبخندهای مخوف و اشک های تمساح بنویسد، از اصل شدن فرع ها و از فرع شدن اصل ها در این استان و از بالا رفتن برخی انسان های کم مقدار و از به گوشه ی عزلت نشستن انسانهای والا بنویسد، از فریادهای ناشنیده ی درگلو مانده و از دردهای ناگفته ی به جان نشسته بنویسد. بله. قلمی که اینچنین باشد و اجازه بدهند اینچنین باشد، واقعاً «قلم» با آن ماهیت و رسالت حقیقی است و شعارها و روزها و نام ها، در چنین زمانی، پاسداشت حقیقی مقام قلم و گرامیداشت همه ی قلم به دستان صاحب اندیشه و تفکرند. اصحاب قلم و صاحبان اندیشه های پاک در این استان، رسالت های بیشمارشان را می دانند و می شناسند، کاش آنان که باید بدانند، بدانند و آنان که باید بگذارند، بگذارند. من شرم دارم در این سخت سالی رنج آور، روز قلم را تبریک بگویم، اما اجازه بدهید به خداقوتی بسنده کنم و آرزوی روزهایی بهتر از این به ویژه همراه آرامش و دوری از دغدغه ها و رنج ها برای «قلم های درد آشنا و متعهد» داشته باشم.
(لطفاً نظرات و پیشنهادات خود درباره این سرمقاله را از طریق ۰۹۳۰۴۹۴۳۸۳۱ یا صفحه اینستاگرامی @s.hossein.harampoor.m  اعلام یا ارسال بفرمایید)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


آدینه – پنجشنبه هفته ی گذشته افتتاحیه اولین گفتاورد ملی نخبگان پهنه خراسان و سمنان

بیشتر

سربازی – شهرستان فردوس با قدمت چند هزار ساله و جاذبه های طبیعی و ساخته

بیشتر

مهدی آبادی – ماجرای اجاره خانه سال هاست دغدغه شهروندان است و در این چند سال

بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


فرم

فرم گزارش اشکال در سایت