رسالت قلم

هرم پور – جلسه هفته ی قبل استاندار محترم با مدیران رسانه های استان که تمام شده بود، به خانه نرسیده و افطار نکرده، عزیزی زنگ زد به گلایه که : «شنیدم باز در جلسه با حاج آقا قناعت، پیله ی مدیران استان کرده اید. بابا دست بردارید از این ها. هر جلسه ای صحبت از مدیران. هر جایی نقدی به مدیران. خودتان خسته نشدید؟» گفتم: «اولاً خدا را شکر که تو یکی جزو مدیران نیستی که این طور سنگشان را به سینه می زنی. ثانیاً خبر را درست و حسابی به سمع حضرتعالی نرسانده اند! آنجا من که بحثی مطرح نکردم، دیگرانی هم که به حق و به خوبی صحبت کردند، پسوند کلمه ی فاخر و عالیقدر «مدیران»، کلمه ی کریه و زشتِ «ناکارآمد» را هم اضافه و چندبار تکرار کردند! ثالثاً مگر شما قبول نداری که هرچه بدبختی و عقب افتادگی در مسیر توسعه استان داریم میراث همین دست از «مدیرانِ ناکارآمد» است که دست بر قضا، هرکجای کشور در حال اتمام باشند، در این استان مدام در حال زایش و تولد و افزایشند! آقا به خدا خسته شدیم از بس گفتیم و نشنیدند، از بس نوشتیم و نخواندند، از بس فریاد زدیم و خودشان را به بی خیالی زدند.» گفت: «برادر جان! صَقدِه یِ دل تو شُم. خودت را غصه نده. همه جا همینطور هست.» گفتم: « همه جا این طور هست درست.اصلاً بگذار همه جا همینطور باشد. اما اینجا که باز صد درجه بدتر است. چون هم ادعاها بیشتر است، هم مردم نجیب تر و بی زبان تر و ساکت ترند، هم محیط آزمایشگاهی مناسب تری برای امتحان انواع مدیران و انواع مدیریت هاست، هم استان ما پله ای شده که روی پاگردهایش مدیرپروری می کنند برای سایر استانها و سایر مناطق کشور. نجنبیم و چیزی نگوییم و اعتراضی نکنیم، پدرِ هرچه مدیریت در کشور است را در آینده ی نزدیک در می آورندکه از قضا در بعضی جاها، حسابی هم در آورده اند و گَند زده اند به عالَم و آدم! نمی بینی؟» گفت: «چرا. می بینم. ولی همه اش گفتن هم خوب نیست. انگیزه ی مدیران کارآمد هم کم می شود». گفتم:« انگیزه ی مدیر کارآمدی که وقتی با چندتا نقد و توپ و تشر، پَرِ مدیران ناکارآمد اطرافش را بچینند، بخواهد کم بشود، به دَرَکِ اسفل السافلین که اصلاً اینجا نباشد و مدیریت نکند! بعضی از این ها گرگ شده اند در این استان. آدم می درند و قانون می خورند: سرِ گرگ باید هم اول بُرید/ نه چون گوسفندانِ مردم درید./ خودت به این استان و مردم رَوا می داری که مدیری که فقط با پاچه خواری و باج بدهی به مدیران بالادستی اش در فلان وزارتخانه، سرِ پُست و مقام مانده و هیچ از قانون و مدیریت نمی داند، سایه ی سیاهش روی سر مردم استان باقی بماند؟ خودت می پسندی سرنوشت زن و بچه و اطرافیانت به دست مدیری بیفتد که با یک ناز و کرشمه و گوشه ی چشم و ابرو، قانون را بی قانون کند و چشم روی انصاف و عدالت ببندد؟ تو خودت مدیری را برای این استان قبول داری که نه مزایده ی شفافی برگزار می کند، نه گزارش درست و حسابی به مردم می دهد، نه حرف حراست و دستگاه نظارتی را قبول می کند، نه در مصاحبه ها هنری می زند و نه حرف درست و حسابی و اندیشه ورزانه ای از لب و لوچه ی مبارکش تراوش می کند، نه کارمندانش از عملکرد و نوع تعاملش راضی هستند و نه مردم از عملکرد دستگاه متبوعش، نه اطلاعات درست و حسابی از حوزه ی مدیریتیش دارد، مدام هم فرافکنی و بهانه تراشی می کند، خودت به حضور مدیری در این استان راضی هستی که وقتی استاندار محترم و تیم توسعه استان رو به جلو می روند عقب گرد می کند و مسیر خلاف را می رود، وقتی تند می روند، کُند می کند، وقتی کُند می کنند، او تند می رود، وقتی باید فریادی بزنند سکوت می کند، وقتی لازم هست سکوت بکنند، داد و هوار می کند، گاهی هم که نگاهی به پشت سرشان می کنند می بینند که اصلاً نیست و گم شده است؟ درباره ی مدیری که هیچوقت نتوانسته خودش و دستگاه و سازمانش را در قالب توسعه ی استان جا بدهد و همراه با این قافله باشد و جز منفعت و مصلحت اندیشی به نفع خودش و آینده اش به چیزی فکر نمی کند ننویسیم؟ داستان بعضی از ناعدالتی ها در حقوق های واریزی برای بعضی از کارمندان همین استان را قبل از سال شنیده ای؟ شنیده ای که در بعضی از ادارات و سازمانها و دستگاهها، چه بر سر حقوق و شرایط بعضی از نیروهای شرکتی استان آمده؟ شنیده ای که بعضی از همین به اصطلاح مدیران و مدیران کل، عُرضه نداشتند حق مردم استان را که چه، حق کارمندان و زیردستان خودشان را هم از تهران بگیرند؟ هنوز منتظر بمان که اَنگ و دَنگِ بعضی از این کارها تا وسط های سال صدایش درخواهد آمد! آیا ستم گری و ستمکاری در حق مردم این استان نیست اگر که ما هم به عنوان رسانه سکوت بکنیم؟ به قول سعدی علیه الرحمه؛ مبخشای بر هر کجا ظالمیست/ که رحمت بر او جور بر عالمیست/ هر آنکس که بر دزد رحمت کند/ به بازوی خود کاروان می زند/ جفاپیشگان را بده سر به باد/ ستم بر ستم پیشه، عدل است و داد./ عصبانی شد و گفت: «پس بنویسید تا جانتان در بیاید!». گفتم:« چشم برادر. رسالت قلم همین است. قلمی را که مدام گُل و بلبل بنویسد باید شکست، دَرِ رسانه ای را هم که مجیزگوی دائمی باشد باید گِل گرفت. می نویسیم تا به جای من و مردم استانم، جان مدیرانِ ناکارآمد این استان در بیاید.»
(لطفاً نظرات و پیشنهادات خود درباره این سرمقاله را از طریق ۰۹۳۰۴۹۴۳۸۳۱ یا صفحه اینستاگرامی @s.hossein.harampoor.m اعلام یا ارسال بفرمایید)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


آدینه – پنجشنبه هفته ی گذشته افتتاحیه اولین گفتاورد ملی نخبگان پهنه خراسان و سمنان

بیشتر

سربازی – شهرستان فردوس با قدمت چند هزار ساله و جاذبه های طبیعی و ساخته

بیشتر

مهدی آبادی – ماجرای اجاره خانه سال هاست دغدغه شهروندان است و در این چند سال

بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


فرم

فرم گزارش اشکال در سایت