یکشنبه ۷ مرداد ۱۴۰۳

دانه ای به نام فرهنگ

هرم پور

محدودیت های کرونایی همچنان ادامه دارد و از امروز با تصمیم جدید دولت محترم مبنی بر تعطیلی یک هفته ای ادارات در سراسر کشور، وارد فاز جدیدتری هم شده است. روز گذشته با دوست بزرگواری صحبت می کردم و نظرات همدیگر را در رابطه با این تعطیلی ها جویا می شدیم. به ایشان هم گفتم اولاً شرایط از آن چیزی که من و شما «می دانیم» و «می خوانیم» و «می بینیم»، به مراتب بدتر و بسیار نگران کننده تر است! همه ی آمار آن چیزی نیست که رسانه ها اجازه انتشارش را دارند. ثانیاً از مسؤولین محترم که آمار واقعی و البته برای ما «محرمانه» در اختیارشان است، انتظار «چابکی» و «چالاکی» بیشتری می رفت. قطعاً می باید این محدودیت ها نه از هفته ها قبل بلکه از ماهها قبل در نظر گرفته می شدند! ثالثاً محدودیت ها قبل از اجرا نیازمند چهار شرط اساسی هستند؛ «عادلانه بودن»، «منصفانه بودن»، «غیر مزاحم بودن»، و دارای «نظارت درست» بودن. دوستم پرسید: مگر عادلانه و منصفانه نیستند؟یا چه جوری می شود که مزاحم باشند و نظارت درستی رو آنها انجام نشود؟ گفتم: اگر محدودیت ها برای همه ی اقشار و صنف ها به یک اندازه و در یک مقیاس و با یک رویکرد انجام نشوند، قطعاً ناعادلانه هستند. خیلی ها برایم پیام داده اند که برخی از مغازه ها را با همان اخطار اول تا مرز پلمپ شدن برده اند و بعضی ها هم چندین و چند بار تذکر گرفته اند و هنوز هم تخلف می کنند و گوشه و کنار خدمات حضوری می دهند! اگر محدودیت ها، شرایط شهروندان صاحب صنف را در نظر نگیرند، غیر منصفانه هستند. در همین محدودیت های ویژه، بعضی اصناف مجوز فروش آنلاین دارند، بعضی را هم بعضی مسئولین محترم که حقوقشان سرماه به حساب مبارک واریز می شود و دغدغه ی مرغ 12 هزار تومانی با مرغ 35 هزار تومانی، یا بنزین هزار تومانی با سه هزار تومانی، برایشان یکی هست، تهدید می کنند که چرا تبلیغ فروش آنلاین می کنید!! آنهایی هم که شرایط فروش آنلاین را هم ندارند مثل باشگاهها، چکارکنند؟ چه تدبیری برای آنها در نظر گرفته اند؟ حق هم دارند به صدقه صدهزار تومانی ماهیانه و تسهیلات یک میلیون تومانی سالیانه ای که مسئولین قولش را داده اند بخندند! اگر محدودیت ها برای مردم، معذوریت و مزاحمت ایجاد کند، باز هم غیر مسئولانه هستند. مثلاً این روزها، کمتر بانکی پول نقد تحویل مشتری می دهد. خب. مشتری وقتی کار ضروری دارد چکار کند؟ یا فردی از روستا برای انجام یک کار اداری می آید و کارمند مربوطه چند روز پشت سر هم دور کاری تشریف برده! آن یکی شهروند عزیز ده دقیقه از ساعت نه شب گذشته، از صف داروخانه، ترسان و لرزان مسیرِ خانه را که همه ی خودروها درست مثل نزدیک افطار های ماه رمضان، تخت گاز می رانند تا از جریمه ها فرار کنند، در پیش گرفته، ولی باز هم با ممانعت پلیس محترم روبرو می شود! این ها همه مزاحمتهاییست که دنباله ی محدودیت هاست و البته هم قانونی است و هم حقوقی، اما می توانند با شرایط دیگری هم وجود داشته باشند. اگر هم این محدودیت ها بدون نظارت باشند که دیگر هیچ. عصر پنجشنبه خیلی ها بهشت متقین بودید. جمعیت را که ملاحظه فرمودید؟ مثلاً از ورود خودروها جلوگیری می شد. مردم را می خواهید چکارکنید؟ حالا هم که از امروز ادارات تعطیل شده، باز همان آش و همان کاسه. صدا و سیمای محترم چند گزارش روتین خواهد رفت و از کارمندان عزیز و مردم گرامی خواهد پرسید نظرتان درباره تعطیلی ادارات چیست؟ همگی هم با چهره هایی غمگین و نگران و مستأصل پاسخ خواهند داد که «خیلی خوب است، از تعطیلی ها راضی هستیم، باید بیشتر بشوند. تشکر می کنیم که ادارات را تعطیل کردند!!» ولی واقعاً چه تضمینی برای در خانه ماندن کارمندان و نرفتنشان به کوچه و خیابان و بازار و مسافرت و تفریح و روستا و دور هم نشینی های دوستانه وجود دارد؟ حرف هایم که به اینجا رسید دوستم پرسید: خب. راهکار چیست؟ گفتم: دانه ای به اسم فرهنگ را باید سالها قبل در باغ تربیت مردم می کاشتند تا این روزها ثمر بدهد و خود مسئولین از میوه شیرینش بهره بگیرند. حالا که نکاشته اند، دیگر چه انتظار؟ همین هم می شود که کم کم موج استعفاهای مسؤولین در هاله ای از ابهام و ایهام، شروع می شود، مردم به وعده ها و توصیه ها و قول ها و خبرها، چه خوب، چه بدش، یا می خندند یا بدبین می شوند، دولت هم می ماند که محدودیت ها را دو هفته ای تمام کند یا برود تا همان چهارماهی که قولش را داده و البته حالا در همین یکی دو هفته اول، در جمع کردن ماجرایش حسابی درمانده. برنامه ها و طرح هایش به جایی نمی رسند، چون قطره چکانی اجرا می شوند، چون خیلی جاها جرأت اخذ و اجرای تصمیم هایش را ندارد، چون نه می داند که با خودش چند چند است نه با مردمش، چون نه مردم را مَحرم می داند نه صاحب نظران را، نه حتی اجازه می دهد یک مناظره ی درست و حسابی در یک رسانه ی بی طرف برگزار شود تا این مدیریت به چالش کشیده شود و از درون بحث ها، راهکارهای خوب و عملیاتی بیرون بیاید. نمی دانم. شاید قانون طبیعت اینجا بیشتر از همه جا صدق می کند که مسئولینی که با مردمشان صادق نباشند، نباید انتظار شفافیت، حرف شنوی و همراهی متقابل از مردمشان را داشته باشند. با همه ی این حرف ها و صحبت ها، باز هم از همه ی شهروندان عزیز تقاضا می کنم با رعایت بیشتر، توجه بالاتر به توصیه ها و محدودیت ها، مراقب خودشان، خانواده هایشان، و آینده شان باشند. کارمندان محترم هم از امروز تا یک هفته در کنار خانواده ها و البته در منزل بمانند، فیلم ببیند، به سر و سامان فضای مجازیشان برسند، کمی مطالعه کنند، به همسران محترم در کارهای منزل کمک کنند، بچه هایشان را بیشتر ببیند و خلاصه کمتر بیرون بیایند، تا ببینیم چه می شود.
(لطفاً نظرات و پیشنهادات خود را درباره این سرمقاله به شماره 09304943831 ارسال بفرمایید)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کاری – ثروت های یک منطقه، همیشه معادن و گنجینه و دفینه هایش نیستند، گاهی

بیشتر

سلام و عرض خسته نباشید. چند وقتی است که برنامه ها و پروژه های شهری

بیشتر

هدیه ویژه دولت رئیس جمهور شهید به اهالی بخش دستگردان با ابلاغ عشق آباد به

بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فرم

فرم گزارش اشکال در سایت