خراسان جنوبی و قرن آینده

هرم پور

امروز به روایتی آخرین روز از تابستان قرن است. بعضی روایت ها و اقوال بر این باورند که امسال، سال آخر قرن نیست و بعضی برعکس، معتقدند قرن جدید با آغازین روز از سال ۱۴۰۰ شروع خواهد شد. بهرحال من هم بر این قول معروف تر که امسال، سال آخر قرن است صحه می گذارم و نکاتی را عرض می کنم. صحبت ها و نکاتم را با این سه سؤال مهم شروع می کنم که؛ «خراسان جنوبی، بیرجند و شهرهای استان در قرنی که در حال پایان است، چقدر نقش هایشان را شناختند و به آن عمل کردند؟» «مهم ترین این نقش ها چه بودند و چه تأثیری در کلیت تاریخ منطقه، ایران و جهان گذاشتند؟» سپس این سؤال بسیار مهم را مطرح می کنم که «آیا اساساً و به صورت کلی و از نظر جامعه شناختی، مردم این منطقه، مردمی نقش پذیرند؟ اگر نقش پذیرند، قرار است در قرن جدید چه نقشی را برای تعیین سرنوشتشان بر عهده بگیرند؟ و اگر نقش پذیر نیستند و عمدتاً نقش ها بر آن ها تحمیل می شود، چه آینده ای برایشان در نظر گرفته شده است؟» به تاریخ بر می گردم، به روزگاری که منطقه ای که امروز خراسان جنوبی نامیده می شود، آن زمان بخشی از مکران، بخشی از قهستان بزرگ، بخشی از قائنات و سیستان و سرانجام بخشی از خراسان بزرگ بود؛ عهد صفویه، عهد قاجار، عهد پهلوی اول و دوم، و عهدی که اینک با انقلاب اسلامی در حال گذران و حرکت است. در همه ی این سالها، میزان و کیفیت نقش این منطقه، حاکمان و مردمش را می باید با رویدادها، حوادث و نقش هایی که در اتفاقات مهم منطقه ای و فرا منطقه ای از خود نشان داده، ارزیابی کرد. واقعیت آن است که منطقه ای که اینک از آن به عنوان خراسان جنوبی نام می بریم، به دلیل ویژگی های مهم جغرافیایی و استعدادهای انسانی، همواره از یک جایگاه توجه ویژه در کلیت «ایران» و حتی «فرا ایران» برخوردار بوده است. هرچند به لحاظ جغرافیایی، نتوان نقش بسیار مهمی برای این منطقه در تحولات عظیم تاریخی ایران و جهان در نظر گرفت، اما این مهم را نمی توان به هیچ عنوان کتمان کرد که عناصر، چهره ها، برجستگان و افرادی از این منطقه در همه ی ادوار تاریخ یاد شده، برخاستند و نقش های مهم و چه بسا سرنوشت سازی را ایفا کردند. شاید شناخت از همین نقش های منطقه ای بود که حکومت ها را در دوران مختلف، به تفکرِ توجه بیشتر به این منطقه وا داشت و حتی برخی از کشورهای مهم و نقش آفرین از جمله «انگلیس» و «روس» را به حضور در اینجا و ارتباط با مردم و حاکمان، متمایل و ترغیب کرد. در برهه ای از تاریخ، به دلیل رویدادهای مهمی که در اطراف ما گذشت، منطقه ی ما مرکز و محور تحولات مهمی شد. بنابراین می توان نتیجه گرفت که به صورت ذاتی، مردم این منطقه، مردمی نقش شناس بودند، و به زعم خود و در حد و اندازه ای که به آنها میدان داده شد، این نقشها را پذیرفتند و به درستی ایفا کردند. چرا؟ چون از داخل این نقش آفرینی ها عمدتاً رویش های مهمی از چهره های شاخص و مکتب ها و جریان های شاخص پدید آمد. شاید اکنون که سالها از آن رویدادها و نقش ها می گذرد، بتوان کناری ایستاد و به درستی قضاوت کرد که مهم ترین نقشی که مردم منطقه بر عهده گرفتند یا تلاش کردند بر عهده بگیرند، تلاش برای ایجاد یک آرمانشهر بزرگ در شرق کشور، ایجاد یک چهارچوب منظم و آراسته در قالب و قامت یک شهر یا فراتر از آن یک استان، و ایجاد زمینه برای تولد یک مکتب جدید اجتماعی – مدنی در ایران در راستای یک زندگی آرام همراه با آسایش بود. اما در کنار «واقعیتی» که از آن حرف زدیم، «حقیقت» تلخی هم نهفته است. این حقیقت تلخ، ریشه در تولد ناقص همه ی حادثه ها و جریانها و مکتب های مهم در ایران دارد که ریشه ای تاریخی و زمینه ای مبهم در آن مستتر است. منطقه ی مهم ما، از یک مقطع، دچار سردرگمی در نقش هایش، دچار سرخوردگی و دچار نوعی اعوجاج در حرکت شد و لذا، در شرایطی که تصور می شد بیرجند، قائنات، و بخش های مهم این منطقه بتوانند نقش های بسیار اساسی تری را ایفا کنند، به ناگاه سر از ناکجاآبادها درآوردند. هم مردم مقصر بودند و هم بیش از آنان، حاکمان مردم. و البته این هر دو، به جبر تاریخ، راهی را پیمودند که خودشان هم تصورش را نمی کردند. پشیمان شدند، اما پشیمانی سودی نداشت، و لذا «فرار از خود» و «نارضایتی» عمیق فعلی که در نسل های دیروز و امروز از شرایط وجود دارد، بخش مهمی از آن مترتب بر همین موضوع است. اینک که قرن جدید در راه است، چه باید بکنیم که این پشیمانی ها دیری نپاید و بیش از این، استخوان و پوستمان را با هم و یکجا، نبلعد؟ من احساس می کنم تاریخ منطقه را باید بی واسطه و دقیق و بدور از تعصب، کنکاش کنیم. تاریخ منطقه، به ما فرمول می دهد، تئوری ارائه می کند، از تحلیل هایش می توان به الگوهای بسیار دقیق رسید و از تجربه هایش، مدل های مدیریتی چندین ساله ساخت. خنده دار ترین و شاید بی اساس ترین نَقل این روزها، نَقل مدیرانیست که بدون مطالعه تجربه های تاریخی و جامعه شناختی خراسان جنوبی می خواهند در این منطقه مدیریت کنند. مطلع هستم که بعضی از استانها در حال تدوین نگاره های مدیریتی و الگویی استانشان برای قرن آینده و تعریف نقش در اطلس هایی با مقیاس ایرانی، منطقه ای و جهانی هستند و به نظر می رسد ما هنوز، نقش هایمان را باور نداریم، چه رسد به اینکه به تدوین نگاره ی مدیریتی و الگویی برای قرن آینده دست بزنیم. ما باید به باور اهمیت نقشمان برسیم، مدیران هم باید این نقش ها را باور کنند، این مدل ها را تبدیل به خرده فرهنگ کنیم، خرده فرهنگ ها را تبدیل به فرهنگ کنیم و سپس در قالب آموزه درسی و علمی، به نسل آینده خراسان جنوبی بیاموزیم و تزریق کنیم. جز این برای اعتلای خراسان جنوبی در قرن آینده، راهی نیست که نیست.
(لطفاً نظرات و پیشنهادات خود را درباره این سرمقاله به شماره ۰۹۳۰۴۹۴۳۸۳۱ ارسال بفرمایید)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


بهروزی فر- عصر شنبه ۳۰ اردیبهشت ماه خبری تلخ، مردم ایران و جهان را در

بیشتر

خبر شهادت آیت الله رئیسی همه ما را شوکه کرد.رئیس جمهوری که الحق مردمی بود

بیشتر

در پی حادثه برای بالگرد حامل رئیس جمهور، آیت الله رئیسی به شهادت رسید.بالگرد حامل

بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


فرم

فرم گزارش اشکال در سایت