خراسان جنوبی را خوزستان نکنیم

  • هرم پور

نمی دانم تا بحال به این احساس رسیده اید که برای بعضی از ماجراها، به آینده مدیون خواهید ماند؟ من این روزها و در جریان ماجرای مهم جابجایی استاندار خراسان جنوبی دقیقاً به چنین فضایی رسیده ام. با همه ی وجود درک می کنم که روزهای پیش رو، علیرغم ابهام و پیچیدگی، روزهای بسیار حساسی هستند. من داستان جابجایی آقای «معتمدیان» را از جنس «اتفاق ها» و «حادثه ها» نمی دانم، بلکه دقیقاً آن رایک «ماجرا» می بینم. سعی می کنم خودم را قانع کنم و آن را در چهارچوبی ببینم از شرایط استان خراسان جنوبی که در شانزده سال گذشته سراغ داشته ام. تلاش می کنم آن را در قالب شرایط امروز استانم جا بدهم، و کوشش می کنم هرجور شده آن را در دالان زمان قرار بدهم و در جام جهان نمای تخیلاتم، آینده استان را مشاهده کنم. بعد درک می کنم این ماجرا، دقیقاً «دنباله ای» از حرکت هاست که مدام پشت سر هم چیده شده و به اینجا رسیده است؛ دنباله ای از تصمیم ها، دنباله ای از غفلت ها، دنباله ای از ساده لوحی ها و سهل انگاری ها و دنباله ای از فرصت های فراموش شده، دنباله ای از قدردانی ها و قدرناشناسی ها. در این دنباله، هم «گفتن های» ما اهالی خراسان جنوبی خیلی مهم بوده اند و هم «نگفتن هایمان». هم «سکوتمان» و هم «فریادهایمان». حتی گاهی که نیاز به سکوت بوده، اگر فریاد کرده ایم، سالهاست که تاوانش را می دهیم و اگر گاهی نیاز به فریاد بوده و سکوت کرده ایم، باز هم تاوانش را می دهیم. ما هم می توانیم به روال همیشگی، کلاهمان را بگیریم که باد نبرد و دعای خیری بدرقه راه استاندار بکنیم و بگویم؛ «آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست. هر کجا هست خدایا به سلامت دارش.» رخت سفر بستن «معتمدیان» از خراسان جنوبی و نشستنش بر مسند استانداری خوزستان، حتی اگر خودش هم بخواهد و تمایل داشته باشد، خارج از این جنس دنباله ها نبوده و نیست. با این تفاوت که بعضی ها در این ماجرا، سر و ته ماجرا را گم کرده اند. پندار بسیاری از دوستان و شاید دلسوزان این است که «خوزستان عزیز» به حضور افرادی مثل «معتمدیان» در چنین شرایط حساسی از کشور نیاز بیشتری دارد تا «خراسان جنوبی». و من با همان طُرفه ای که از حرکت در دالان زمان برداشته ام، مثل روز برایم روشن است که بی تدبیری ها، سهل انگاری ها، غفلت ها، مشکلات، مسأله ها و آسیب ها و تهدیدهای این استان مرزی، در سالهای آینده، از خراسان جنوبی، خوزستانی دیگر خواهند ساخت. مگر نه این است که امنیت، رهاورد مهم رضایت مندی و ارتقاء سرمایه امید و اعتماد اجتماعی مردم است؟ یادم هست و یادتان هست قبل از حضور معتمدیان، شرایطی بر استان حاکم بود که هر سال دهها تجمع در مقابل استانداری، فرمانداری و یا سایر ادارات برگزار می شد؟دو سال از حضور معتمدیان می گذرد. تدبیر او و تعداد تجمع ها و البته میزان اعتماد، امید و رضایت مندی مردم را بینید و مقایسه کنید. حال سؤال مهم این است؛ بعد از او چه اتفاقی خواهد افتاد؟ تجربه تلخ ما در استان نشان می دهد اتفاق های خوبی نخواهد افتاد. اینکه ناامیدی را القاء کنیم و از آینده ی محتومی حرف بزنیم که هنوز نیامده و درباره اش نمی دانیم، نه شرافتمندانه است و نه هم عاقلانه. اما واقعیت ها را که نمی توان کتمان کرد، واقعیت ها را که نمی توان کناری گذاشت و فراموششان کرد، واقعیت ها را که نمی توان زیر پای گذشت زمان و ساده انگاری های معمول این روزها، لِهشان کرد و آسوده خاطر از رویشان گذشت. همه ی ما به فردای سرنوشت این استان مدیونیم. همگی نسبت به استانی که دوستش داریم، در آن به دنیا آمده ایم، رشد کرده ایم، بالیده ایم و به اینجا رسیده ایم، حساسیم. به حرمت این مادری که بزرگوارانه و مهربانانه ما را در گوهر گهواره اش پرورش داده وام داریم. چرا باید بی خیال باشیم؟ چرا باید سکوت کنیم و حرف منطقی و عاقلانه نزنیم؟ آیا می توانیم رگ های غیرت و حساسیتمان نسبت به این خاک را یکی یکی ببُریم و از سرنوشتش دل بکنیم؟ آیا می توانیم سرنوشت هزاران جوان و نوجوان این خطه را که سالهاست پشت مرزهای «کم توسعه یافتگی» مانده اند و در آرزوی رسیدن به مرزهای «توسعه و پیشرفت»، رفاه و آرامش و آسایش، از بسیاری از آرزوهایشان گذشته اند را به تدبیر و تصمیم بعضی از مسؤولین در کلان کشور گره بزنیم؟ آیا می توانیم سرنوشت هزاران محروم و مستضعف استانی راکه هنوز می گویند با ۹۴ درصد مساحت محرومیت، به این استان،«محروم» نگویید، زیر گیوتین بی تدبیری ها گردن بزنیم و شب هم در آرامش کامل سر بر بالین راحت بگذاریم و به خواب برویم؟ شاید با رفتن «معتمدیان»، به ظاهر اتفاقی روی زمین احساس ها و اعتمادها نیفتد، اما بدانید که با رفتن او و با بدعهدی مسؤولین در قبال مردم این استان، ریشه های اعتماد خواهند پوسید، چشمه های عهد و اطمینان به قول ها و قرارها خواهند خشکید، نهر حمایت های مردمی از دولت و دولتمردان، دیگر مثل روزهای قبل جاری و ساری نخواهند بود، و از آرزوها و میل ها و امیدها و انگیزه های جوانان امروز که پدران و مادران فردای این استانند، جز پوستینی پوسیده، چیزی باقی نخواهد ماند. بر خلاف بیان مشهوری که « نابرده رنج گنج میسر نمی شود«، ما نسلی در این استان هستیم که «نابرده گنج، رنج می بریم». باور کنید ما مستحق چنین رنج ها و چنین بازی ها و چنین سرنوشتی نیستیم.
(لطفاً نظرات و پیشنهادات خود را درباره این سرمقاله به شماره ۰۹۳۰۴۹۴۳۸۳۱ ارسال بفرمایید)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


سیل کم سابقه اردیبهشت ماه در خراسان جنوبی طبق برآورد اولیه حدود ۲۰ هزار میلیارد

بیشتر

آدینه – صبح دیروز مراسم گرامیداشت هفته معلم دانشگاه فرهنگیان با حضور مسئولان استانی و

بیشتر

اکبری – یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی نیز آخرین ماه فعالیتش را سپری می کند واز

بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


فرم

فرم گزارش اشکال در سایت