تقسیم استان و سنجش مسافت ما تا توسعه

هرم پور – داستان از آنجایی شروع شد که بیست و دوم مرداد سال ۱۳۸۳ ابراهیم رضایی بابادی اولین استاندار خراسان جنوبی بالای سکوی سردر یکی از بانک های میدان امام خمینی (ره) بیرجند و در جمع هزاران نفر از مردم شاد و امیدوار، در حالی که دست در دست وزیر وقت کشور داشت و به احساسات پرشور مردمی که بخشی به خاطر برآورده شدن آرزوی استان شدن و بخشی هم برای شادمانی از آغاز یک مدیریت جدید عالی چنین سر از پا نمی شناختند، این طور گفت که: «با خدای خود عهد کرده‌ام که شبانه روز را در خدمت شما باشم و از امروز خودم را یکی از اهالی این استان می دانم» مثل حالا روزهای آخر تابستان گرم بیرجند بود و من آن زمان، جوانی بیست و سه ساله بودم. می دانستم که طرح تقسیم استان خراسان به سه استان، سالهاست کش و قوس های سیاسی و امنیتی و اجتماعی متعدد پیدا کرده و حالا پس از چند سال بررسی، ظهر بیست و نهم اردیبهشت ۱۳۸۳ در مجلس شورای اسلامی پیچ هایش یکی یک باز و تصویب شده و همان سال در نهم خرداد به تأیید شورای نگهبان هم رسیده است. بنابراین ناخودآگاهم مدام نهیب می زد که باید قدر این مصوبه و تصمیم بزرگ را بدانی. باید سپاسگزار همه ی تلاشگران این عرصه باشی. و باید طلوع زیبای خورشید آرزوهایت را از پشت کوه امید و انگیزه، هر روز انتظار بکشی. حالا یاد گرفته ام خیلی هم نباید در زندگی عجله کرد. تاریخ، همیشه منصفانه ترین قضاوت ها را پیش روی ما می گذرد و صبر، ابزاریست که اجازه می دهد با طمأنینه و بی طرفی، کناری بنشینیم و ببینیم و آن وقت به درستی اظهار نظرکنیم. شاید سالها باید می گذشت که درباره ی بعضی صحبت ها و اظهار نظرها بتوان دست به دوباره خوانی زد و قضاوتی درست تر کرد. مثلاً آن سالها یکی از نمایندگان این طرح را «یک فاجعه ی اجتماعی» خوانده و گفته بود « تقسیم خراسان موجب توسعه نخواهد شد. در کشورهایی مانند هند و چین، استان‌هایی با بیش از۱۲۰ میلیون نفر جمعیت وجود دارد و ما در داخل کشور استان‌های کوچکی داریم که اگر قرار بود کوچک بودن استان موجب توسعه شود، باید با ظرفیت‌هایی که در این استان‌های کوچک وجود دارد، ما امروز سوئیس‌هایی را می‌داشتیم» یا آن نماینده محترم دیگر اینطور اظهار نظر کرده بود که «مشکلات استان خراسان به دلیل بزرگی استان خراسان عملاً قابل حل نیست، اگرچه که به صورت نظری ممکن است با یک مدیریت صحیح در یک استان بزرگ هم بتوان مشکلات را حل کرد، اما این نظریه به صورت یک آرزو باقی مانده‌است» و به دنبالش آن یکی نماینده دیگر هم گفته بود که : «با تقسیم استان خراسان زیرساخت‌های اقتصادی جدید برای فعالیت مردم فراهم می‌شود». یکی گفته بود گل و بلبل می شود و آن یکی مصاحبه کرده بود که این تقسیم یک اشتباه تاریخیست و ما مردم امیدوار، در میان تمام این سر و صداها، بر سر راهی نشسته بودیم که ترجیح می دادیم هر مسافری از آن جاده می گذرد، از خوبی های این طرح بگوید نه از بدی ها. در این هجده سال، بعد از ابراهیم رضایی بابادی، هشت مرد دیگر هم آرام آرام از پلکان هواپیماهها پیاده شده اند، بلااستثنا همگی در مراسم اولین روز حضورشان به عنوان استاندار خراسان جنوبی گفته اند یا چیزی به این مضمون مطرح کرده اند که: ««با خدای خود عهد کرده‌ایم که شبانه روز را در خدمت شما باشیم و از امروز خودمان را یکی از اهالی این استان می دانیم!». و البته چند ماهی یا چند سالی در میان کاروانی از مدیران و مشاوران که گاهی هر کدامشان یک دیوار بلند برای رسیدن صدای مردم به گوششان بوده اند، روی صندلیِ خودروهای شاسی بلند شیشه دودیِ تشریفاتی نشسته اند، عموماً مسیر منزل تا استانداری و استانداری تا فرودگاه را به خاطر آورده اند، از پشت آن شیشه های ضخیم و سیاه که فقط آنها مردم را دیده اند و نه مردم آنها را، شاید انسانهای خوبی بوده اند و هزاران نقشه ی توسعه و پیشرفت برای استان هم کشیده اند و روز آخر، وقتی دوباره از پلکان هوایپما بالا رفته اند، روی صندلی کنار شیشه نشسته اند و از آن بالا به پایین چشم دوخته اند، و قبل از اینکه از خلبان هواپیما بپرسند که «جناب کاپیتان. مقصد بعدی ما کجاست؟» درباره ی دو چیز با خودشان اندیشیده اند:«۱ – تا حد توان کار کردیم و وجدان راحتی داریم. آیا مردم هم از راضی هستند؟ ۲ – همه چیز به دست ما نبود. استان تا رسیدن به توسعه هنوز راه درازی در پیش دارد. اگر دستم باز بود کارهای بیشتری می کردم.» واقعیت هم همین است که استان تا رسیدن به توسعه حقیقتاً راه درازی در پیش دارد. اما اینکه مردم چقدر راضی هستند یا اگر دست مسئولین باز بود، چه کارهایی انجام می شد، نیاز به تأمل بسیار دارد. اکنون سالهاییست که ما در بسیاری از بدیهیات مدام در جا می زنیم. در آستانه ی سفر رئیس جمهور محترم، به لیست درخواست ها و اولویت های استان توجهی بفرمایید. این لیست نسبت به دو سال قبل، نسبت به پنج سال قبل، نسبت به ده سال قبل، نسبت به پانزده سال قبل، و نسبت به هجده سال قبل چقدر تغییر کرده؟ چرا ما در این هجده سال، ازاولویت های دیگری برای استان صحبت نمی کنیم؟ واقعاً چرا؟ چرا محورهای مطالبات را مدام از شماره ی یک تا سه می چینیم و دوباره از سه به یک مرتبشان می کنیم و سه باره به جوری دیگر. آیا پاسخ، به این جمله طلایی مستور در صحبت همه ی مسئولین عالی استان بر می گرددکه :« می خواسته اند خودشان را یکی از اهالی این استان بدانند؟» و اگر واقعاً خودشان را یکی از اهالی استان می دانستند شرایط مناسب تر نبود؟ همه ی راز بزرگ اینکه مسئولی تلاش کند خودش را یکی از اهالی این استان بداند در تلاش او برای ایجاد هم صدایی، کوشش برای ایجاد مهر و مودت و وحدت و اراده برای سیطره ی منافع مردم بر منافع مدیران و سیاسیون و دلسوزی واقعی خلاصه شده است. مدیران استان در همه ی این هجده سال چقدر در ایجاد این هم صدایی و اثبات اینکه از اهالی استان بودند موفق ظاهر شده اند؟ مستندات مبتنی بر آمار و رقم ها می گویند تقسیم استان خراسان و تأسیس خراسان جنوبی در این هجده سال، مؤلفه های رقمی و نموداری مربوط به حوزه های مختلف را بالا برده است. اما این ها فقط رقم و آمار هستند. آیا در کلیت موضوع، روی صحنه، در میدان، دست در دست واقعیت و چشم در چشم تاریخ و و جدان و صداقت، خراسان جنوبی به حقش رسید؟ یک خط کش برداریم و مسافتمان تا توسعه را هر روز اندازه بگیریم. آیا تقسیم استان مردم را به همه ی مطالباتشان رساند؟ یا حداقل کمی به آن نزدیک تر کرد؟ هجده سال اینگونه گذشت. سال نوزدهم چه طور خواهد گذشت؟ و سالهای بعدش چطور؟ بیایید درباره ی اینهاکمی فکر کنیم.
(لطفاً نظرات و پیشنهادات خود درباره این سرمقاله را از طریق ۰۹۳۰۴۹۴۳۸۳۱ یا صفحه اینستاگرامی @s.hossein.harampoor.m  اعلام یا ارسال بفرمایید)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


سیل کم سابقه اردیبهشت ماه در خراسان جنوبی طبق برآورد اولیه حدود ۲۰ هزار میلیارد

بیشتر

آدینه – صبح دیروز مراسم گرامیداشت هفته معلم دانشگاه فرهنگیان با حضور مسئولان استانی و

بیشتر

اکبری – یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی نیز آخرین ماه فعالیتش را سپری می کند واز

بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


فرم

فرم گزارش اشکال در سایت