تازیانه سرمای سخت زمستان، در کمین کودکان کار

کاری- در این روزهای سرد زمستانی با عبور از چهار راه ها، میدان ها و کوچه پس کوچه شهر بیرجند با کودکانی مواجه می شویم که نان آور خانواده خود شده اند.
کودکانی که باید در این سن و سال و در فصل سرد سال در کنار بخاری و در کنار خانواده خود به فکر درس و فصل امتحانات باشند در خیابان های شهر به دنبال لقمه نانی برای خود هستند! زمستان با تمام زیبایی‌هایش می‌تواند تهدیدی جدی برای کودکان کار باشد، با شروع فصل سرما، اکثر خانواده ها سرپناهی دارند و با خیال راحت از زیبایی های فصل زمستان بهره می برند اما موضوع کودکان بی‌سرپرست همچنان یکی از معضلات اصلی محسوب می‌شود و این موضوع در فصول سرد سال بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرد، زیرا سرمای طاقت‌فرسای زمستان، افرادی که سرپناه دارند را نیز اذیت می‌کند، چه برسد به افراد بی‌خانمان و بی‌سرپرستی که مجبورند در هوای سرد، شب را به روز برسانند.

دخترک در داخل سطل زباله

در یکی از کوچه های خیابان پاسداران مادری به همراه دختر خردسال خود تا کمر در سطل زباله است. برای اینکه راحت تر به زباله ها دسترسی داشته باشد، دختر را بغل می کند و داخل سطل زباله می گذارد. نزدیک آنها می شوم به او می گویم: زباله ها آلوده است، دخترت مریض می شود! می گوید: نه مواظب هستم، دستکش دارد! می گویم دستکش ها
که سوراخ دارد چطور از این کودک محافظت می کند! نگاهی به من می اندازد و سکوت می کند. صورت دخترک در این سرما سرخ شده بود اما مجبور است در میان زباله ها بچرخد. از او می پرسم مدرسه می روی؟ می گوید: بله کلاس سوم هستم و صبح ها مدرسه می روم عصرها به همراه مادرم کار می کنم! پلاستیک ها را به مادر نشان می دهد شاید مادر به او تایید برای برداشتن بدهد! بطری های نوشابه و آب را نیز برای فروش جمع می کند!

شیفت شب برای کودک کار

ساعت ۱۰ شب است، هنوز برف های چند شب پیش بیرجند در برخی خیابان ها آب نشده است. مریم به همراه دو سه کودک دیگر در کنار برج های سه قلو بازی می کنند. سر بطری را روی برف می کارند و با سنگ به آن نشانه می روند. مریم نگران وسایلی است که برای فروش آورده است دستمال کاغذی ها
با وزش باد از کیسه او جدا شد و به فاصله دورتر می رود. دوان دوان می رود تا آنها را بردارد. می گویم این موقع شب چرا در خانه نیستی! می گوید تا زمانی که دستمال کاغذی ها را نفروشم نمی توانم به خانه برگردم. دوستانش سر بطری را به سویش پرتاب می کنند و او خوشحال به سوی آنها می رود تا آدم برفی کوچکی بسازند و منتظر است که دستمال هایش را بخرند!

سرفه های پشت سرهم کودک کار

این روزها که سوز سرما بیداد می‌کند و مردم دست‌ در جیب و پالتوها و کلاه را تا نوک بینی بالا کشیده‌، این پا و آن پاکنان طول و عرض خیابان‌ها را می‌روند، می‌روند که چه عرض کنم، می‌دوند. در چهارراه غفاری پسر بچه ای دستانش را با بخار دهانش گرم می کند. رضای یازده ساله به قول خودش سرپرست خانواده است، چرا که پدرش به خاطر حمل مواد مخدر در زندان است و مادر از کار افتاده. از او نیز درباره تحصیلاتش می پرسم، خوشبختانه مدرسه می رود اما نگران است که اگر نتواند کار کند وضعیت خواهر و برادرها و مادرش چه می شود. پشت سرهم سرفه می کند، فکر می کنم بیماری زمینه ای دارد اما می گوید که یک سرما خوردگی ساده است. از او می خواهم حتما به یک پزشک مراجعه کند لبخندی با افسوس تحویل من می دهد!

من شما را می شناسم!

من شما را می شناسم قبلا هم با من حرف زده اید؟ سجاد پسر بچه ای که به گفته خودش قبلا هم با او صحبت داشته ام، خندان به سراغم می آید. با او روی پله های پل هوایی می نشینیم. دستهایش را برای گرم شدن در بعل می گیرد و می گوید: وقتی که ۴ سال داشتم پدر و مادرم از یکدیگر جدا شدند؛ پدرم معتاد و مادرم دائم با او دعوا می‌کرد و از او پول می‌خواست. این مشکلات ادامه داشت تا این‌که آن‌ها از یکدیگر جدا شدند و من هم مدتی پیش مادرم ماندم و بعد از مدتی مادرم من را تنها گذاشت و رفت. او ادامه می دهد: از گدایی کردن خوشم نمی آید اما برای سیر کردن شکم مجبور شدم گدایی و دستفروشی کنم. از صبح تا شب از مردم گدایی می‌کردیم و به جز پولی که برای غذا نگه می‌داشتیم، مابقی را به فردی که به ما جا و مکان داده بود، می دهیم.
برخی از دوستان من افغانی هستند، اما بچه های با معرفتی هستند. چراغ قرمز می شود و ماشین ها می ایستند و سجاد برای اینکه از قافله عقب نماند دوان دوان بسراغ ماشین ها می رود تا بتواند پولی از آنها بگیرد و از دور برای من دست تکان می دهد.

کودکی در خیابان و کودک دیگر در خواب ناز

اکبری یکی از شهروندان بیرجندی می گوید: هر زمان که در شب سرد زمستانی یک کودک کار را در پشت چراغ قرمز می بینم قلبم به درد می آید و با خودم فکر می کنم کودک من الان در خواب ناز یا تماشای تلویزیون است اما این کودک سرش را به شیشه چسبانده و منتظر است پولی به او بدهیم. وی می افزاید: با خودم فکر کردم این کودک قرار است تا ساعت چند در خیابان بماند. من اصلاً حاضر نبودم شیشه ماشین را در این سرما پایین بکشم، این کودک خردسال چطور سرما را تحمل می کند. . وی خاطر نشان می کند: هر چند وقت یکبار شاهد جمع آوری کودکان کار هستیم اما باز دوباره آنها را در سطح شهر می بینیم کاش بشود یک برنامه ریزی درست انجام شود تا در این سرمای سخت این طفل معصوم ها در خانه گرم باشند

تاثیر فقر و کار سخت بر رفتار کودک کار

محمدی شهروند دیگر بیرجندی با بیان اینکه کار کردن کودکان خردسال دل آدم را به درد می آورد، می افزاید: متاسفانه این کودکان به علت خشونت ها و برخوردهایی که با آنان می شود خودشان نیز عموماً رفتارهای خشن و ضداجتماعی دارند. وی یادآور می شود: روزی در یکی از خیابانها کودک کاری پیله برای خرید شده بود به او گفتم پول ندارم، دستمال کاغذی بخرم، کارت اعتباری طلب کرده بود و وقتی او گفته بود که کارت اعتباری هم ندارد، ناسزایی داده و گفته بود تو چطور دختری هستی که همینطوری از خانه می آیی بیرون.

یک بسته دیگر هم به من بدهید

معصومی شهروندی از شمال شهر نیز می گوید: متاسفانه سر میدان آزادی و پارک آزادی شب ها و موقع غروب تعداد زیادی از این کودکان کار و زباله گرد
دیده می شوند. او عنوان می کند: چندی پیش برای پسرم عقیقه کرده بودم و برای پخش بین نیازمندان به این میدان رفتم. به پسر بچه ای از بسته های گوشت دادم به سرعت دور شد و دوباره آمد و گفت یک بسته دیگر هم به من بدهید آخه داداشم آن طرف خیابان کار می کند. انگار خانوادگی زباله گردی و دستفروشی می کردند. وی یادآور
می شود: خانواده ای را هم دیدم که زن و مرد و دو فرزند آنها کنار سطل زباله نشسته بودند و مرد پلاستیک ها را خالی می کرد تا آنها از بین آنها وسیله مناسب را انتخاب کنند. وی با اشاره به اینکه بیرجند به شهر فرهنگ و تمیزی معروف است، می افزاید: اما دیدن این کودکان در شهر چهره شهر و دید مردم را خدشه دار می کند. از مسئولان تقاضا داریم فکر اساسی برای این آسیب های اجتماعی داشته باشند.

چشم‌های معصوم فرشته خیابان‌نشین تا اعماق وجودم

بندهای پیمان‌نامه حقوق کودک را در ذهنم مرور می‌کنم و چشم‌های معصوم فرشته خیابان‌نشین تا اعماق وجودم را می‌لرزاند، کشورهای عضو کنوانسیون حقوق کودک متعهد شده‌اند برای همه بچه‌ها امکان آموزش و تحصیل رایگان را فراهم کنند، پس چرا در ساعتى که همه بچه‌ها مدرسه هستند، این دخترک و کودکانی مثل او کنار خیابان نشسته‌اند و فال می‌فروشند و شیشه ماشین‌ها را پاک مى‌کنند؟ چرا این دخترک باید کار کند؟! آیا در این سرمای سینه‌سوز سلامت جسم او به خطر نمی‌افتد؟ روح کودکانه او تحقیر نمی‌شود؟ بنا بر گزارش ها ۱۱ ارگان وظیفه ساماندهی این بچه‌ها را بر عهده دارند، پس چرا این بچه و بچه‌هایی مثل او در سرمای زمستان از سرما به خود مى‌لرزند و ناله مى‌کنند و اشک مى‌ریزند و راه گریزی ندارند؟ چرا هر زمان که سراغ یکی از این نهادها می رویم آن را به گردن سازمان دیگر می اندازد و شانه خالی می کنند. چرا همیشه فقط صورت مساله پاک می شود و در نهایت چرا باید این کودکان بجای حریم گرم خانه در این شب های سرد زمستانی با دستان و چشمان ورم کرده و قرمز کار کنند؟ کجای کار می لنگد؟

اطلاعیه اداره کل بهزیستی استان

سرپناه شبانه “بی خانمان های آرامش” به علت نزدیک شدن فصل سرما و برودت هوا و بارندگی در شهر بیرجند طرح پذیرش اورژانسی بی خانمان های شهر را اجرا می کند. لذا از شما مردم همیار تقاضامندیم هر جا بی خانمان و کارتن خوابی در شهر مشاهده کردید با شماره همراه ۰۹۳۸۱۸۷۷۳۹۵ تماس حاصل نمایید. پذیرای کمک های انسان دوستانه شما نیز هستیم. غذای پخته، ارزاق و لباس گرم
آدرس: جمهوری ۲۶ – پلاک ۷ مرکز شبانه آرامش.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


در پی حادثه برای بالگرد حامل رئیس جمهور، آیت الله رئیسی به شهادت رسید.بالگرد حامل

بیشتر

نسرین کاری – روز گذشته مراسم اختتامیه دومین جشنواره منطقه ای مطبوعات شرق کشور به

بیشتر

میرکلانی – مدیرکل حفاظت محیط زیست استان از مشاهده یک قلاده یوزپلنگ آسیایی برای اولین

بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


فرم

فرم گزارش اشکال در سایت