شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳

« بی خیال و بی خیال»؛ ذکر هر روزه ی تسبیح بعضی مدیران استانی

هرم پور – این یک ماهه خبرهای استان را به صورت روزانه مرور می کنم. با پدیده ی جالبی روبرو شده ام، پدیده ای که قبلاً این طور و به این شدت مسبوق به سابقه نبود؛ پدیده ی پریدن مدیران به مدیران، پدیده ی نقد مسئولین به مسئولین، و تیزی زدن های غیرمعمول بعضی از مدیران به گُرده ی آن مدیر دیگر! چند وقتیست در استان، لوله ی توپ ها از پشت بعضی خاکریزها بالا آمده اند و گهگاه، توپ و تیری هم به سمت مقابل شلیک می کنند! شرایط نزدیک شدن به انتخابات است و البته باتلاق کم کاری ها و کم آوردن های مدیریتی (به قول تئاتری ها) در فرم و محتوا! آش بعضی عملکردها در استان ما آنقدر شور شده که دیگر بعضی از مدیران هم احساس می کنند اگر از پسِ مدیر همترازشان برنیایند یا فرافکنی ها و گندزدن هایشان را رو نکنند یا ور مُختیِ هم نکنند (بخوانید به گردن هم نیندازند)، به زودی خودشان هم در مظان اتهام و یا در گرداب مطالبه گری مردم قرار خواهند گرفت. اما بنازم آن دسته از مدیران عزیز استان را که «اگر خراسان جنوبی را آب ببرد، این حضرات را خواب می برد!» مصداق واقعی همان ضرب المثل «اسدو وَر بیخِ دو!». انگار نه انگار که اتفاقی افتاده و قرار است اتفاقاتی هم در آینده بیفتد. میزشان باشد، صندلی شان هم باشد، مسئول دفترشان هم هر روز سر جایش باشد، اتاقشان، همان اتاق دیروز و پریروز باشد و امضایشان همچنان طلایی و رمز ورود کارتابل اداری و شبکه دولتشان همان دیروزی و پابرجا، حکم مسئولیتشان هم فعلاً همچنان روی دیوار اتاقشان قرار داشته باشد، باقی ماجراها را صلوات! چرا این مدیر خواب افتاده، غصه ی پروژه های نیمه تمام حوزه عملکردش را بخورد؟ چرا او به دنبال بودجه و اعتبارات بدود؟ چرا او برای دریافت حقوق بر و بچه های شرکتی سازمان یا اداره کل یا دستگاه اجراییش، سر پیش تهرانی ها خم کند؟ چرا او دغدغه ی نداشتن های استان ما و داشتن های استانهای مجاور را بخورد؟ چرا او دلواپس مهاجرت دلسوزها و نخبه های استان باشد؟ چرا او دغدغه ی تصویب شدن فلان موضوع در فلان شورا یا انجام نشدن فلان مصوبه ی شورای فلان استان را داشته باشد؟ چرا او رنج دردهای مردم استان را به رُخ بکشد؟ هر روز تسبیح مدیریتی به دست می گیرد و ذکر بی خیال و بی خیال می خواند! بهر حال در این استان به لطف سکوت بعضی مردم و نجابت بیش از حد برخی نخبگان و بی تفاوتی عجیب بعضی دلسوزان و منفعت طلبی تهوع آور بعضی سیاسیون و اجتماعیون مصلحت سنج، چشمه ای باز شده و سفره ای پهن، به حمدالله و المنّه همه هم سر سفر حضور دارند و بهره ها می برند! او هم مثل بعضی های دیگر می نشیند و با خودش فکر می کند که وقتی نه کسی هست که از او بازخواستی کند و نه کسی هست که به خاطر تنبلی های مدیریتی و قدم برداشتن های آرام مسئولیتیش، سؤال و جوابی از او بپرسد، و نه کسی هست که روز آخر مسئولیت از او بپرسد در این مدت چه گُلی بر سر مردم این استان زدی؟ خب چرا خودش را با چهار جمله ، از مدار مسئولیت ها بیندازد و از گود و دایره خارج کند؟ مگر مسخر است؟ به وقتش هم ، اگر مردم مطالبه ای کردند، مثل بعضی حضرات دیگر، لوله توپخانه را با چند درجه چپ و راست و بالا و پایین کردن، دقیقاً به جایی گِرا می گیرد که می داند هم مسئولین و هم مردم، خوششان می آید. می زند و می زند و می زند تا خودش به کسی جواب پس ندهد و دست آخر با «به به» و «چه چه» فراوان، از این صندلی به صندلی دیگری نقل مکان بفرماید! هفته قبل در یکی از استانهای کشور، مسئول یک دستگاه نظارتی در آن استان، برای چهار نفر از مسئولین در چهار جایگاه بسیار مهم استانی، به دلیل عدم توجه به مطالبات مردمی، حکم احضار صادر کرده بود و گفته بود که اگر در صحبت ها او را قانع نکنند برای هر چهار نفر حکم جلب صادر خواهد کرد. اسم استان را نمی برم اما مقایسه کنید با استان ما. روزانه دهها مورد نقد در رسانه ها و فضای مجازی منتشر می شود که گاهی شنیده ام بعضی از آنها هرکدام جرقه ی پرونده های مهمی برای بعضی دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی و نظارتی استان شده اند؟ چه اتفاقی افتاده ؟ کدام مدیر پاسخ پس داده؟ کدام موردش رسانه ای شده؟ در این استان چه اتفاقی باید بیفتد که کسی گوش چهارتا مدیر را بگیرد و محکم بتاباند نه اینکه برعکس، مدیر تا دید فلان خبرنگار یا رسانه، موی دماغش شده با حراستش هماهنگی کند و با فلان فرد در فلان دستگاه دارای دسترسی در استان تماس بگیرد و بگوید چیز میزی دارید از فلان خبرنگار یا فلان مدیر رسانه که کمی گوش مبارکش را بتابانیم که بیش از اندازه اش حرف می زند و می نویسد؟ متأسفانه نسل خوب مدیریتی در استان ما تربیت نشده است. نه همه اما بخش مهمی از نسل باقی مانده مدیریتی استان ما، نسلی ترسو، عصبانی، کم جرأت، بی جربزه، کودک صفت و گاه به دلیل ضعف های شخصیتی و اداری دارای کینه جویی های ممتد، بی تدبیر، گاه دارای پارانویا، خود شیفته و حلقه به گوش هستند. این نسل باقی مانده، بعضاً دلِ خود استاندار محترم را هم خون کرده اند و می دانم که واقعاً ایشان هم در بعضی موارد از سر مصلحت اندیشی برای آرامش استان و از سر تدبیر تا پیدا شدن جایگزین مناسب، فعلاً موافق یا مجبور به حضور بعضی از این حضرات هستند. اما تا کی؟ به چه تاوانی؟ به قیمت آبروی استان و اعصاب مردم؟ راه چاره چیست؟ راه اول، جایگزینی این نسل با نسلی از مدیران واقعیست. این راه، طولانی و کمی سخت است. راه دوم، برخورد جدی، برکناری های عبرت آموز، تذکر، پاسخ خواهی و گاه گوشمالی های از باب منفعت و مصلحت عموم مردم است. ظاهراً این راه دوم در استانهایی مثل استان ما برای برنامه ی تربیت یک نسل مدیریتیِ مناسب تراز مدیران فعلی، بهتر جواب خواهد داد.کسی جرأتش را خواهد داشت؟ کسی حمایت خواهد کرد؟ کسی راه و چاهش را بلد خواهد بود؟ بگذارید زمان بگذرد و تاریخ قضاوت کند. ما و شما هم جزئی از همین تاریخیم.
(لطفاً نظرات و پیشنهادات خود درباره این سرمقاله را از طریق 09304943831 یا صفحه اینستاگرامی @s.hossein.harampoor.m اعلام یا ارسال بفرمایید)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کاری – ثروت های یک منطقه، همیشه معادن و گنجینه و دفینه هایش نیستند، گاهی

بیشتر

سلام و عرض خسته نباشید. چند وقتی است که برنامه ها و پروژه های شهری

بیشتر

هدیه ویژه دولت رئیس جمهور شهید به اهالی بخش دستگردان با ابلاغ عشق آباد به

بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فرم

فرم گزارش اشکال در سایت