بهروزی فر – تا شروع جلسه ۳-۴ ساعتی وقت بود، در این فرصت می شد زیارت کوتاهی بروم، به همین نیت یکی از تاکسی های خطی را سوار شدم، راننده با لهجه غلیظ مشهدی با مسافرانش از هر دری سخنی می گفت، از من پرسید؛ از کجه مشهد تشریف آوُردِن؟ گفتم بیرجند، ابروهایش را بالا انداخت و همین یک کلمه کافی بود که در وصف بیرجند و بیرجندی ها، یک مثنوی حرف بزند، انگار که سال هاست در بیرجند زندگی کرده و با بیرجندی ها هم سفره بوده است. وسط تعاریفش پرسیدم، چند مرتبه بیرجند آمدید؟ جواب داد: دو سه باره آمَدُم، آخرین بارشم ۲۰ سال پیش بود، آمدِم دیدن پسر کوچیکَم که اونجه سرباز بود. و باز شروع کرد به تعریف از ویژگی های این شهر که صادراتش معلم است و آنجا فرهیختگان زیادی دارد و مردمش علاوه بر اینکه هوای هم را خیلی دارند در غریب نوازی هم لنگه ندارند، اتحاد و همبستگی مردمش سبب شده بیرجند اولین شهر دارای آب شرب بهداشتی باشد و… مرور داشته های ذهنی اش، زمانی بیش از آن چیزی را می طلبید که همراهش بودم. بست شیرازی و گنبد و گلدسته ها و سلامی از دور و پیاده شدم، پیرمرد را برای یک سفر دیگر و تجدید خاطرات آن سال هایی که بیرجند هنوز ابتدای راه استقلال بود و به تازگی از زیر پرچم خراسان بزرگ درآمده بود، دعوت کردم، گفت: دِگَه نِمتَنُم با ای سن و سال بیام سفر بابا، زیارتتا قبول ان شاء الله…. از تاکسی پیاده شدم ولی مطمئنم آن پیرمرد همچنان از بیرجند، حرف های خوب برای گفتن داشت. جلسه که رأس ساعت ۱۴ و بدون هیچ تعللی شروع شد تا ساعت ۱۷ ادامه پیدا کرد. دیدن همتایان، فرصتی برای گپ و گفت بود و شنیدن از آنچه در دیگر استان ها می گذرد، اصلی ترین دغدغه در شرایط موجود، موضوع تیم های مدیریتی جدید بود به ویژه نمایندگان عالی دولت که در حوزه کاری ما تأثیر زیادی دارند، در بین این پنج شش نفری که با هم بودیم، تنها من بودم که گفتم هنوز تکلیف استان معلوم نیست، یکی شان پرسید؛ یعنی آدم ندارید، کسی نیست که توان مدیریت استان را داشته باشد که استانداران تان غیربومی انتخاب می شوند و منتظرید برای تان یک نفر را انتخاب کنند؟! حرف های راننده تاکسی در ذهنم می چرخید، گفتم خراسانجنوبی مهد بیشترین پدران علم کشور است، ما صادرات معلم داشته و داریم، الان هم آدمش را داریم ولی متأسفانه وفاقش را نداریم، همین بیرجند به تنهایی با آن همه آدم تحصیلکرده مجرب و خوش نام می تواند استانداران کل کشور را تأمین کند، کل استان که جای خود دارد….از آنها جدا شدم در حالی که تمام مسیر تا ترمینال و حتی توی اتوبوس مشهد- بیرجند ، ذهنم درگیر این سؤال بود که بزرگترها چه کرده اند و سیاست بازان چه بلایی سر استان درآورده اند که باید آن دید خوب از ۲۰ سال گذشته به آنچه تبدیل شود که امروز شاهدش هستیم؟! مردم که همان مردمند، این را آمار مشارکت استان در انتخابات می گوید و میزان کمک هایی که به اعتاب مقدسه می شود و حجم صدقات و بسته های معیشتی که برای مددجویان و نیازمندان می پردازند، مردم این دیار همچنان به تدین و پاکدستی شهره اند و نام نیکوشان هم که در همه جا ستودنی است، اما…. قطع به یقین طمع سیاست بازان و خودبینی های تصمیم گیران و خرده گیری های منفعت طلبان و جزیره ای فکر کردن سهم خواهان، استان را چنین متأثر ساخته و اجازه نمی دهد از بین این همه نام های آشنایی که هر کدام شان در خارج از مرزهای خراسان جنوبی، کیا و بیایی دارند و برایشان سر و دست می شکنند، یک نفر ساکن ساختمان استانداری شود و برای یکبار هم که شده، تجربه بومی گزینی را در این پست محقق سازد. از تأسیس خراسان جنوبی در انتهای دولت هشتم و با گذشت دوره های فعالیتی دولت های نهم، دهم، یازدهم، دوازدهم و سیزدهم- طی ۲۰ سال – ما هنوز نتوانسته ایم از بین خودمان یک نفر را به نمایندگی دولت برگزینیم و در عمل ثابت کرده ایم؛ “آب دَر خونه گِلوکِه”. و حیف آن همه خوشنامی که به همت آباء و اجدادمان انباشته شد و سال ها برای مان عزت و آبرو خرید و حالا به لطف دید بسته و اندیشه کوتاه گروه هایی! زیر سؤال رفته و دارد حاشیه ساز می شود. (لطفاً نظرات و پیشنهادات خود درباره این سرمقاله را از طریق ۰۹۹۲۲۱۳۴۲۸۷ اعلام یا ارسال بفرمایید)
دادرس مقدم – پیرمرد بشرویه ایی با بخشش فیش حج خود به جبهه مقاومت از