کاری- در خراسان جنوبی، بانوان خبرنگار با حضور پررنگ و نقشآفرینی ویژه، علیرغم محدودیتها و دشواریهای فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی، همچنان پایفشاری میکنند تا صدای مردم، محرومان و توسعه استان باشند. این گزارش روایت چالشها، دغدغهها، خاطرات تلخ و شیرین و امیدهای زنان خبرنگار این خطه است؛ زنانی که هر روز با عشق و تعهد پای کار میمانند و از زبان خودشان میشنویم.
تلاش برای توسعه استان؛
وجدان کاری بالای خبرنگاران
عصمت برزجی، خبرنگار ایرنا، از مهمترین دغدغه خبرنگاران استان میگوید :ما همه به دنبال این هستیم که کاری موثر و مثمر ثمر برای استان انجام دهیم. وی خاطر نشان می کند: وجدان کاری خبرنگاران استان بالاست و همه از عشق و علاقه برای اطلاعرسانی وارد این حرفه شدهاند. وی ادامه می دهد: با این حال، مشکلاتی چون بنیه مالی ضعیف رسانههای محلی، حقوق پایین و فقدان بیمه مناسب، کار را سخت کرده است.برزجی به خاطرهای زیبا از پوشش جشن آشتی زوجی اشاره میکند که به همت خادمیاران رضوی، زندگی دوباره یافته بودند. این گزارش با بازتاب گسترده و تأثیرگذار، لبخند امید را به جامعه بازگرداند.
امنیت شغلی ضعیف و ناهماهنگی در اطلاعرسانی؛ بزرگترین چالشها
حکیمه مصطفایی، خبرنگار ایرنا، بزرگترین مشکل خبرنگاران استان را ضعف امنیت شغلی
معرفی میکند که باعث شده سطح حرفهای
بودن کار کاهش یابد و بسیاری مجبور به ترک حرفه شوند وی همچنین به عدم پاسخگویی مسئولان اشاره میکند که روند خبررسانی و پیگیری مسائل را دشوار میکند. به گفته این خبرنگار از دیگر مشکلات، نبود بیمه مناسب، ضعف معیشتی و آشنایی ناکافی روابط عمومیها با اصول خبررسانی است.خاطره بهیادماندنی مصطفایی دیدار با مقام معظم رهبری است که نقطه عطفی در انگیزه و مسئولیتپذیری او بود.
خبرنگاری؛ فراتر از نوشتن خبر
زهرا حمیدی، فعال رسانه و بازرس خانه مطبوعات خراسان جنوبی می گوید: خبرنگار بودن فقط نوشتن چند سطر خبر نیست؛ روایت نبض زمان است. هر روز در این مسیر حکایتی بود از دویدن، شنیدن و نوشتن؛ گاه در زیر آفتاب تند میدان و گاه در سکوت سرد تحریریه. وی می افزاید: دغدغه من فراتر از انتقال خبر بود؛ باور داشتم هر تیتر میتواند ذهنی را بیدار کند و هر گزارش پلی باشد میان مردم و حقیقت. سختیها کم نبودند؛ از دسترسی سخت به منابع موثق تا روزهایی که خستگی قلم را میلرزاند. اما خاطراتی هست که مثل چراغی هنوز در دلم روشناند.
صدای خاموشان؛ رسالتی
برای شنیده شدن
حمیدی در خاطرهای از میانه یک بحران طبیعی
ادامه می دهد: وقتی همه در رفتوآمد بودند، من و دوربینم به دل حادثه زدیم. میخواستم تصویرگر صدای افراد حادثهدیده باشم. وقتی گزارش منتشر شد، یکی از آن صداهای خاموش با چشمانی اشکآلود گفت: «صدای ما را رساندی». همین جمله کافی بود تا بفهمم خبرنگاری فقط شغل نیست؛ مسئولیتی است که باید با دل، قلم و وجدان انجام داد.
تجربه و تعهد در عرصه خبر
هاجر فرخنژاد، خبرنگار پیشکسوت و اکنون فعال در خبرگزاری تسنیم، با بیش از دو دهه فعالیت، به خبرنگاری بهعنوان رسالتی پایبند است که نمیتوان آن را صرفا یک شغل دانست.وی با بیان اینکه همراه با رشد خراسان جنوبی، من هم در این مسیر بالیدهام. ادامه می دهد: هر وجب از این خاک را میشناسم و با تمام داشتهها، توانمندیها، اما همچنین مطالبهها و نداشتهها آشنا هستم.فرخنژاد به سختیهای این مسیر اشاره می کند: بارها دیدهام قولها و وعدههای زیادی داده شده اما برخی عملی نشدهاند. وقتی پروژهای افتتاح میشود خوشحال میشوم اما وقتی وعدهای محقق نمیشود، قلمم شرمنده مردم میشود.
صداقت و شجاعت؛
راهنمای خبرنگار نسلهای آینده
او توصیهاش به نسل جوان خبرنگاران این است:خبرنگاری فقط خبررسانی نیست؛ سفیر مردم بودن است. باید با تعهد و دلسوزی در این راه قدم بردارند و همیشه بدانند که صدای مردم سرمایه اصلیشان است.فرخنژاد در پایان با ابراز دغدغه از پاسخ داده نشدن برخی مطالبات، می گوید:امیدوارم مسئولان با نگاه جدیتر، شرایطی فراهم کنند که خبرنگاران بتوانند با آرامش و امید به وظیفهشان عمل کنند.
چالشهای زنان خبرنگار؛ فشارهای اجتماعی و اقتصادی
رقیه محمدی، خبرنگار ایرنا، تاکید دارد که زنان بیش از ۸۰ درصد خبرنگاران استان را تشکیل میدهند، اما با محدودیتهای فرهنگی و اجتماعی، به ویژه در مناطق محروم مواجهاند. او میگوید: نبود امکانات، بیمه، حقوق کافی و امنیت شغلی، فشار مضاعفی بر زنان خبرنگار وارد کرده است و این موضوع انگیزهها را تحت تأثیر قرار داده است. از خاطرات تلخ او پوشش حوادثی همچون شهادت رئیس جمهور و حادثه معدن طبس است که بار روانی زیادی داشتند، اما در مقابل، پیگیری موفق مطالبات مردمی از شیرینیهای کارش بوده است.دیدار با مقام معظم رهبری از نقاط عطف زندگی حرفهای او بوده است.
فشارهای سیاسی و اقتصادی؛
موانعی بر سر راه خبرنگاران
یگانه رمضانی، خبرنگار روزنامه آوای خراسان جنوبی، از فشارهای سیاسی و اقتصادی یاد میکند که گاه مانع پوشش موضوعات مهم میشود. وی به مشکلات مالی رسانهها و نیاز به فعالیتهای جانبی برای تأمین هزینهها اشاره میکند، اما عشق به نوشتن و گزارشنویسی را انگیزه اصلی خود میداند.رمضانی میگوید:دوستی و همبستگی میان خبرنگاران، رمز ماندگاری ماست و اگر حمایتها بیشتر شود، آینده حرفه روشنتر خواهد بود.
از سردرگمیهای روزهای اول
تا دلزدگیهای امروز
۱۵ سال ایستادن در مسیر اطلاعرسانی و روایت دغدغههای مردم، حکیمه بهمنزاده را تبدیل به یکی از خبرنگاران پرتلاش استان کرده است؛ کسی که بهرغم تمام چالشها و سختیهای مسیر، هنوز با علاقه پای این حرفه ایستاده است. بهمنزاده درباره بخشی از دلزدگیهای خود در مسیر خبرنگاری، با اشاره به یکی از موضوعات تکراری و حلنشده استان، یعنی وضعیت پروازهای فرودگاه بیرجند، میگوید:در این سالها بارها پیش آمده که من و همکارانم یک موضوع را با تمام توان پیگیری کردیم، گزارش نوشتیم، اطلاعرسانی کردیم، اما هیچ نتیجهای حاصل نشد. یکی از این موارد، بحث فرودگاه بیرجند است. درباره مشکلات آن، از جمله کمبود پروازها و لغوهای مکرر، بارها گزارش تهیه کردیم اما نه تنها بهبودی ایجاد نشد، بلکه اخیراً شنیدیم که پروازهای مشهد هم فعلاً لغو شده. اینها واقعاً آدم را دلزده میکند. وی البته تأکید میکند که با وجود تمام این خستگیها، عشق به کار و تعهد به رسالت خبرنگاری، اجازه نداده که دست از تلاش بردارد:در جا نمیزنیم، چون خبرنگاری برای ما فقط یک شغل نیست، یک مسئولیت اجتماعیست.
وضعیت اقتصادی خبرنگاران؛
زخمی کهنه
وی در ادامه از مشکلات اقتصادی خبرنگاران
هم میگوید؛ مشکلی که ریشهدار است و بسیاری را از این مسیر جدا کرده:واقعیت این است که درآمد خبرنگار با حجم کاری که انجام میدهد، همخوانی ندارد. بسیاری از خبرنگاران باتجربهای که قبلاً در این حرفه بودند، حالا به خاطر نبود امنیت مالی و حقوق ناکافی، حرفه را کنار گذاشتهاند. مشکل بیمه و مسائل رفاهی هم همیشه بوده و هست.اما در میان تمام سختیها، شیرینیهایی هم هست. بهمنزاده با لبخند از روزهای آغازین فعالیتش میگوید:یادم هست هفتههای اول ورودم به حرفه خبرنگاری، حتی آدرس بسیاری از ادارات را بلد نبودم. گاهی اوقات سردرگم میشدم. حالا همان ادارهها برایم مثل خانه دوم شدهاند! وقتی به آن روزها فکر میکنم، واقعاً خندهام میگیرد. چقدر از آن موقع تا حالا آموختم و پیشرفت کردم..
سهم من از خانواده فقط
چهل دقیقه شام بود
زینب رمضانی با سابقه چندین سال سردبیری در شبستان، میگوید:خبرنگاری مرز شب و روز نمیشناسد. بسیاری از ما مادران خبرنگار ناچاریم بیشتر از زمان معمول کار کنیم؛ در مأموریت، سفر یا شیفت شب. یادم هست در یکی از سفرهای دو روزه کاری، دخترم هنگام اذان مغرب تماس گرفت و گفت: مامان فقط چهل دقیقه کنارمان باش. فقط برای شام… بغض کردم، اما نمیتوانستم رها کنم. آن لحظه برای همیشه در ذهنم ماند.رمضانی از تجربه گرهگشایی از زندگی یک خانواده حاشیهنشین در روستا هم میگوید که با پیگیریهای رسانهای او، خانهشان سنددار شد و از آب و برق و گاز بهرهمند شدند.
همان لبخند مادر خانواده،
پاداش تمام سختیهایم بود
سپیده قلندری اسفندن که سالهاست در دو خبرگزاری فعال است، خبرنگاری را صرفاً یک شغل نمیداند:خبرنگاری برای من یک مسئولیت است. حتی حالا که یک ماه است دست راستم شکسته، نتوانستم از خبر فاصله بگیرم. شاید دیگر عکاسی نکنم، اما قلمم هنوز تصویر میسازد.او میگوید:در میان تلخیها، همیشه جرقههای کوچکی از امید هست. دیدن تأثیر یک گزارش در زندگی مردم، شوق پیگیری، و ایستادگی برای حقیقت… اینهاست که ادامه دادن را ممکن میکند.قلندری تأکید میکند که خبرنگاری بدون همدلی دوام نمیآورد و آینده این حرفه نیازمند مطالبهگری حرفهای، آموزش تخصصی و حفظ اخلاق رسانهای است.
از حادثه معدن تا زیارت با مادرم
بهار انصاری خبرنگار خبرگزاری تسنیم که فعالیت خود را از سال ۱۳۹۴ آغاز کرده، میگوید:خبرنگاران در روزهای کرونایی، وقتی بیشتر ادارات تعطیل بودند، هنوز سر کار بودند. ما با عشق به کار ادامه دادیم؛ چه در گرمای تابستان، چه در سرمای کوهستان. او سختیهای این شغل را هم اینگونه برمیشمرد: هماهنگی مصاحبه، رفتن به مناطق صعبالعبور، تهیه گزارش، تدوین، و گاهی حتی گذشتن از روزهای تعطیل… خبرنگاری یعنی دل کندن از زندگی برای روایت واقعیت
.با این حال، انصاری خاطرهای شیرین از دوران کاریاش دارد: در جشن روز خبرنگار اعلام شد یک قرعهکشی زیارتی برای سفر به کربلا انجام میشود. همان لحظه دعا کردم که برنده شوم تا مادرم را هم که همیشه آرزوی این سفر را داشت، همراه خود ببرم. وقتی اسمم را خواندند، اشک شوق ریختم. با مادرم و سه نفر از دوستانم به کربلا رفتیم؛ این بهترین خاطره کاری من است. هنوز هم مادرم بابت آن سفر برایم دعا میکند. اما تلخترین خاطرهاش، مربوط به حادثه معدن جوی طبس در مهرماه ۱۴۰۳ است:بزرگترین حادثه معدنی جهان رخ داد و ۵۰ کارگر جان باختند. یکی از کارگران، همان روز همسرش در زایشگاه بود و نوزادش را ندید… من و دوستانم هنگام نوشتن گزارش، فقط دعا میکردیم آمار فوتیها از همان عدد اولیه فراتر نرود. هر لحظهاش غم بود، یک غم واقعی.
بانوان خبرنگار، صدای بیصداها
زنان خبرنگار در خراسان جنوبی، باوجود چالشهای فرهنگی، مالی، امنیتی و خانوادگی، همچنان با تعهدی عمیق به رسالت خود ادامه میدهند. این بانوان، چشمانتظار حمایتهایی جدی در زمینه بیمه، امنیت شغلی، آموزشهای تخصصی و همچنین دیدهشدن در سطوح تصمیمگیری رسانهایاند.آنها نشان دادند که خبرنگاری فقط روایت وقایع نیست؛ بلکه گاهی روایت خود زندگیست. زندگیای که در آن گاهی سهم مادر، فقط چهل دقیقه شام است… یا دعایی از دل مادر، یا حسرت نوزادی ندیده…
