کاری – در روزهایی که صدای انفجار، جای آواز پرندگان را گرفته و آسمان برخی شهرها از نور موشکها روشنتر از خورشید شده، دل ایرانیان زخمیتر از همیشه است. این بار هم جنگ، بیدعوت وارد خانهها شده، و کودکان ما دوباره در تاریکی پناه گرفتهاند؛ نه از ترس شب، که از سایه جنگ. در این میان، از دل کویر، از جایی که شاید روی نقشه چندان دیده نشود اما در حافظه تاریخی این ملت همیشه پابرجاست، صدایی آرام اما عمیق به گوش میرسد. خراسان جنوبی، خطهای که سکوتش همیشه پر از معنا بوده، حالا بیدارتر از همیشه در کنار ایران ایستاده است. اینجا مردمانی زندگی میکنند که جنگ را تنها در تیتر اخبار دنبال نمیکنند، بلکه طعم آن را با استخوانهایشان چشیدهاند. در سالهای دفاع مقدس، جوانانی از این دیار راهی جبهه شدند، در غربت شهید شدند، و مادرانی در شهرهای جنوب خراسان بزرگ ، با چشمان خشکشده از اشک، پیکرهایی را که هرگز بازنگشتند، هر شب در خواب در آغوش کشیدند. مردم خراسان جنوبی، مردمی سختکوش، نجیب و صبورند. با کویر زیستهاند، با خشکسالی ساختهاند، با کمبرخورداری کنار آمدهاند، اما هیچگاه در برابر ظلم، در برابر تحقیر، در برابر تهدید، ساکت ننشستهاند. این مردم نه فریاد میزنند و نه نمایش میدهند، اما وقتی پای وطن به میان میآید، جانشان را در کف دست میگذارند و بیادعا به میدان میآیند. در دل همین روزهای پرتنش، وقتی حملههای دشمن قلب ایران را نشانه گرفته، مردم این دیار بیآنکه از آنان خواسته شود، داوطلبانه به میدان آمدهاند. مردم روستاهای دورافتاده، معلمان مرزی، کشاورزان و دامداران، دختران جوان و پیرزنانی که هنوز رد جنگهای قدیم بر دل و صورتشان مانده، همه در کنار مردم ایراناند. دعا میخوانند، دلنوشته میفرستند، پستهایشان پر است از واژههای مهر و مقاومت. برخی میگویند: «مگر ما در جنگ هشتساله نبودیم؟ مگر پدرم شهید نشد؟ مگر مادرم لباس برای رزمندهها ندوخت؟» و برخی مینویسند: «ما جنگ نمیخواهیم، اما اگر جنگ باشد، ما نیز هستیم.» از دل خوسف، از سنگهای داغ نهبندان، از کوچههای بیرجند، از سایهسار نخلهای طبس، نغمهای شنیده میشود که پر از غیرت است، پر از ایمان، پر از وطندوستی. ایران، اگر در این روزها زخمیست، باید بداند که تنها نیست. ستونهایی دارد که بیصدا ایستادهاند؛ ستونهایی همچون مردم خراسان جنوبی. آنان که حتی در بیآبی، مهربانی را فراموش نکردند. آنان که حتی در تنگدستی، سفرهشان را با همسایه قسمت کردند. همانهایی که هنوز هم وقتی پای خطر برای وطن در میان است، کودکانشان را به دعا و مردانشان را به صبوری میسپارند. در این روزها، وقتی برخی لب به تردید میزنند، وقتی بعضی ذهنها گرفتار هیاهوی رسانههاست، خراسان جنوبی آرام و محکم، کنار ایران ایستاده است. نه برای شهرت، نه برای شعار، که از سر عشق. عشقی که از نسلها پیش به آنها ارث رسیده. عشقی که با خون شهید، با اشک مادر، و با دعای پیرمردی در گوشه مسجد، زنده مانده است. و شاید، سهم این مردم از جنگ نه تفنگ باشد، نه جبهه، بلکه همدلی، دعا، و استواری در دل بحران است. شاید سهمشان، بیدار ماندن در شبهایی باشد که آسمان دیگر شهرها، روشن از انفجار است. شاید سهمشان، آرام کردن دل کسانی باشد که پسرشان در خط مقدم است. و چه سهم بزرگی است این همدلی. ایران، هرجا لرزیدی، به شرق نگاه کن. به جایی که دلهای صبور، لبریز از ایماناند. به خراسان جنوبی که مثل همیشه، کنارت ایستاده؛ بیادعا، بیتکلف، و بیهیاهو. باشد که روزی برسد که دیگر هیچ کودکی از خواب با صدای جنگ نپرد. باشد که لالایی مادران، به جای آژیر خطر، دوباره در خانهها بپیچد. باشد که جنگها تمام شوند، و فقط روایت شوند؛ نه تکرار. (لطفاً نظرات و پیشنهادات خود درباره این سرمقاله را از طریق 09155665782 ارسال بفرمایید)

کاری – در نشست خبری هفته قوه قضاییه، دکتر عباس عزیزی، مدیرکل پزشکی قانونی خراسان