اندر احوالات گواهینامه ای که به سختی گرفتم

بهروزی فر – گفت: لطفاً چند عدد تا میگم، اینارو با هم جمع بزنید. گفتم: بفرمایید. گفت: اول که ۷۹۲ هزار و ۸۰۰ برای ثبت نام اولیه، بعد ۵۲ هزار و ۵۰۰ برای معاینه چشم، یه ۳۸ هزار، بعد ۹۷ هزار، حالا یک ۱۴ هزار، دوباره ۱۴ هزار و البته ۷۴ هزار و ۹۰۰ و بالاخره ۱۷ هزار. گفتم: میشه به عبارتی یک میلیون و ۶۲ هزار و ۲۰۰. گفت: البته یک ۷۵ هزار دیگه هم باید اضافه بشه. گفتم: خوب یک میلیون و ۱۷۵ هزار و ۲۰۰، برای گواهینامه اقدام کردین؟ گفت: بله، البته این همه هزینه ای نیست که برای گرفتن گواهینامه پرداختم. یه بخشی از هزینه ها معنوی بود که اصلاً نمیشه با عدد و رقم محاسبه شون کرد، مثلاً کلاس ها مردادماه برگزار شد، همون موقعی که پیک پنجم رو داشتیم و محدودیت ها هم اعمال می شد. اونموقع و توی اون شرایط سخت کلاس های ما حضوری بود و یک هفته هر روز ظهر رو و البته دو جلسه فنی هم صبح رو رفتیم سر کلاس، اون هم با این دغدغه که توی اون محیط کوچیک هر آن، ممکنه کرونا بگیریم. گفتم: اعتراضی نکردین؟ گفت: چرا، من خودم پیشنهاد دادم لنگه های در رو بردارن تا هوا بهتر جابه جا بشه، ولی مسئول آموزشگاه نپذیرفت و گفت، آقا اینجا رو ناظران بهداشتی کنترل می کنن، خیلی نگرانی، برو مهر و آبان بیا که تعداد هنرآموزها خیلی کمه، ناچار بودم کنار بیام ولی واقعاً نفهمیدم بازرس های بهداشت، به چه چیز این آموزشگاه نمره تأیید داده بودن؟! بعد ادامه داد: کلاس ها که تموم شد اون ۹۷ هزار تومان رو پرداخت کردیم و قرار شد یه روز….. ساعت ۹ و نیم بریم برای آیین نامه، بهمون تأکید شد رأس ساعت اونجا- سایت اداری، جنب ساختمون راهنمایی و رانندگی – باشین. با کلی منت کشی از صاحب کارم، و با احتساب زمان آزمون و رفت و برگشت، دو ساعت مرخصی گرفتم و رفتم امتحان، جلوی در ورودی جمعیت زیادی بود. یه کم دورتر توی جمع بر و بچه هایی که باهاشون توی یه کلاس بودم، ایستادم و منتظر موندیم، یه کمی که گذشت، در باز شد و یه آقای افسری با کلی برگه اومد بیرون و یه تعداد اسم رو خوند و برگه ها رو بهشون داد و به بقیه گفت؛ بیاین توی سالن، یه بخشی از جمعیت که بعداً معلوم شد، قبول شده های آزمون ساعت قبل بودن، رفتن داخل و یه بیست دقیقه نیم ساعتی که گذشت، با برگه هایی که دست شون بود، اومدن بیرون. باز هم منتظر موندیم تا این که بالاخره حدود ساعت ۱۰ و ربع اجازه ورود گرفتیم و رفتیم داخل. یکی درمیون نشستیم و برگه ها رو گرفتیم، امتحان رو که دادیم، آمدیم بیرون، آفتاب حسابی داغ بود، اونجا هم نه درختی، نه سایه ای، خلاصه با شرایط دشوار آب و هوایی، زمان به سختی می گذشت تا این که فراخوان شدیم و یه عده برگه های مردودی رو گرفتن تا برن آموزشگاه و هزینه ای بپردازن و برای آزمون بعدی ثبت نام کنن. ماها که قبول شده بودیم رفتیم داخل و حدود ۲۰ دقیقه ای بعد پرونده به دست رفتیم آموزشگاه تا برای آزمون افسر ثبت نام کنیم و باصطلاح وقت بگیریم. خلاصه اون روز رو که به کار نرسیدم و ناچار به عذرخواهی شدم. گفتم: عجب ماجرایی شد؟ گفت: هنوز ادامه داره، روز موعود رسید و باز هم همون روال گردن کج پیش صاحب کار و به این امید که دیگه آخرشه، رفتم محل آزمون. جمعیت زیادی آمده بودن و موندم تو صف انتظار، تا اینکه یکی از اون دو افسر بزرگوار، اسمم رو خوندن و بالاخره نوبتم شد ولی در عین ناباوری رد شدم و با مهر و امضای جناب سرهنگ…برای گرفتن وقت یک جلسه آموزشی به آموزشگاه برگشتم. بعد ادامه داد: خلاصه کنم که مبلغی رو پرداختم و یک ساعت آموزشی رو رفتم و دوباره وقت گرفتم و باز هم یک روز مرخصی و دوباره آزمون، که از قضا یک روز بارونی هم بود، اگر چه ماشین های آزمون، دو تا بود ولی کلی کنار خیابون موندیم تا نوبت مون شد. حالا دیگه خیس شدن توی بارون هم به دغدغه‌های قبلی اضافه شد، یکی مثل من نگران دیر رسیدن به محل کار بود، یکی دل نگران بچه کوچیکش بود، اون یکی چون سه مرتبه رد شده بود، از این می ترسید که برای چهارمین بار هم ناچار بشه هزینه آزمون بده، اون یکی هم… خلاصه اون روز به خیر گذشت و با مهر و امضا و دست نوشت قبول جناب سرهنگ، خوشحال و خندون راهی آموزشگاه شدم و یه ۱۷ هزار تومنی کارت کشیدم و حالا موندم منتظر که گواهینامه ام بیاد در خونه.گفتم: ان شاء الله به سلامتی گفت: ممنونم، من همه این ها رو گفتم تا بگم گرفتن گواهینامه این قدر دردسر داره و به این سختی میشه اجازه ماشین سواری بگیریم، البته اگه یه کم برنامه ریزی ها دقیق تر باشه، بعضی از این تبعات، کمتر و حتی حذف میشه، من که با خودم عهد کردم اینقدر خوب و دقیق و با رعایت قانون، رانندگی کنم که هیچ خطی رو مدرکی که به این سختی گرفتم، نیفته یا باطل نشه تا مجبور بشم دوباره این مراحل رو طی کنم. گفتم: کاش همه به این نتیجه برسن، اونوقت دیگه اینقدر از آمار تصادفات و تلفات جاده ای و شهری نمیشنویم و نمی نویسیم.
(لطفاً نظرات و پیشنهادات خود درباره این سرمقاله را از طریق ۰۹۹۲۲۱۳۴۲۸۷  اعلام یا ارسال بفرمایید)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


بهروزی فر- عصر شنبه ۳۰ اردیبهشت ماه خبری تلخ، مردم ایران و جهان را در

بیشتر

خبر شهادت آیت الله رئیسی همه ما را شوکه کرد.رئیس جمهوری که الحق مردمی بود

بیشتر

در پی حادثه برای بالگرد حامل رئیس جمهور، آیت الله رئیسی به شهادت رسید.بالگرد حامل

بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


فرم

فرم گزارش اشکال در سایت