شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳

ازدواج با اتباع غیرمجاز، پیوندی شوم!!

بهروزی فر – هیچ وقت فکر نمی کرد، عشق آتشین روزهای جوانی اش به این فرجام تلخ دو فرزند دلبندش ختم شود و روزی فرا برسد که مدام خود را به واسطه آن دلدادگی و تن دادن به وعده های تهی مردی غریبه لعن و نفرین کند. جریان زندگی اش از آن روز از مسیر اصلی خارج شد که عاطف به همراه سه کارگر افغانستانی دیگر برای لایروبی قنات، پا به آبادی گذاشتند و از قضا در اتاق های خالی بخش بیرونی خانه آنها مستقر شدند. هزینه های کارکرد این چهار عَملَه بین مردم روستا تقسیم شده بود و پدرش که به خاطر کهولت سن یارای کار نداشت و بضاعتش هم اجازه پرداخت حق العمل کارگران را نمی داد، متقبل شد مابه ازای پولی که باید بپردازد، فضای اسکان کارگران را تأمین نماید. آمدن عاطف و دیگر همقطارانش به خانه کربلایی همان و دلدادگی او و دختر صاحبخانه همان! راز سر به مُهر این عشق اما در چهار دیواری خانه پنهان نماند و سر به کوچه ها گذاشت و نقل محافل شد تا اینکه بناچار پدر علیرغم میل باطنی، دست دخترش را در دستان عاطف گذاشت و به آنها در همان خانه خودش سرپناهی داد تا زندگی مشترک شان را شروع کنند. مریم خیلی زود مادر شد و هنوز ارسلان، سه سالگی اش را تمام نکرده بود که اردلان به جمع شان اضافه شد، عاطف ناچار بود برای پیدا کردن کار به شهر برود و گاه ناگزیر چند ماهی به خانه نمی آمد تا اینکه خیلی اتفاقی یکی از هم ولایتی ها او را با خانمی دیده بود و خبر آورد که سر عاطف جای دیگری گرم است، دست عاطف که رو شد، کربلایی این خطا را برنتافت و کار دو عاشق دلداده به جدایی رسید، آن هم در شرایطی که نه تنها ازدواج شان، که حتی تولد دو فرزندش هم جایی ثبت نبود. عاطف برای همیشه رفت و حالا مریم مانده و دو پسر بچه ای که به سن مدرسه رسیده اند و چون شناسنامه ندارند از درس و تحصیل محرومند و از طرفی در تأمین نیازهای شان فرومانده است. ماجرای مریم و دو پسرش اردلان و ارسلان، یک اتفاق تکراری در جای جای خراسان جنوبی و دیگر استان های شرقی کشور است. ماجرای دخترانی که به هر دلیل به عقد پسران افغان درمی آیند، بدون اینکه به عواقب این کار غیرقانونی، بیندیشند. براساس آمارهای رسمی – منهای آمار غیر رسمی – در این مدت طولانی اقامت اتباع افغان در ایران، بیش از ۳۰ هزار نفر از زنان ایرانی با مردان افغانستانی ازدواج کرده اند که بخش عمده ای از این پیوندها در استان های شرقی رخ داده و این واقعیت زمانی به بحران تبدیل شد که ۹۸ درصد این ازدواج ها با شکست مواجه شدند و زنان ایرانی به واسطه ازدواج غیر قانونی با اتباع غیر مجاز و بدون کارت تردد، با مشکلات عدیده تحصیل فرزندان و معیشت خانوار و محروم ماندن از امکانات مختلف بهداشتی، درمانی، نداشتن منزل و… ناشی از نداشتن سند ازدواج و شناسنامه فرزندان مواجه گشتند و گاه بناچار برای رهایی از منجلاب گرفتاری ها، تن به مرهم ازدواج موقت داده و آسیب هایی مضاعف را متحمل شدند. بچه های حاصل از این ازدواج ها هم هر چه بزرگتر می شوند، به جهت نداشتن شناسنامه، مشکلات شان بزرگتر می شود و علاوه بر بی بهره ماندن از نعمت سواد، برای یافتن کار و سر و سامان دادن زندگی شان هر روز با معضلات تازه ای دست و پنجه نرم می کنند، و این همه در حالی است که عواقب تلخ این پیوندها همواره تذکر داده شده و خانواده ها به ویژه در مناطق مرزی و روستاها هشدارهای لازم را دریافت کرده اند و تبعات ناشی از آن را به عینه در اطراف خود مشاهده نموده اند. برخی از زنان و دختران ایرانی به ویژه در شهرهای مهاجرپذیر و مرزی به دلیل عواملی مانند فقر، ناآگاهی یا فریب به ازدواج مردان افغان در می آیند، آنها نه تنها از فقر رهایی نمی یابند بلکه آینده ای مبهم برای خود و کودکان حاصل از این ازدواج ترسیم می کنند، مشکلی که سال‌هاست در فهرست آسیب های اجتماعی استان خراسان جنوبی لحاظ شده و همچنان لاینحل مانده است. تکرار این پدیده شوم، راهکارهایی جدی تر و تصمیماتی منطقی تر را می طلبد که می بایست به طور ویژه در دستور کار تصمیم گیران و برنامه ریزان قرار گیرد.
(لطفاً نظرات و پیشنهادات خود درباره این سرمقاله را از طریق ۰۹۹۲۲۱۳۴۲۸۷ اعلام یا ارسال بفرمایید)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کاری – ثروت های یک منطقه، همیشه معادن و گنجینه و دفینه هایش نیستند، گاهی

بیشتر

سلام و عرض خسته نباشید. چند وقتی است که برنامه ها و پروژه های شهری

بیشتر

هدیه ویژه دولت رئیس جمهور شهید به اهالی بخش دستگردان با ابلاغ عشق آباد به

بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فرم

فرم گزارش اشکال در سایت