غم غسال ها در این روزهای غریب آرامستان

صدای فریادش گوشم را پر کرده،«تو را به خدا اجازه دهید مادرم را ببینم، این آخرین دیدار من است، آقا تو را به خدا،تو را به جان عزیزان تان قسم،بگذارید صورتش را ببینم، او ۱۴ روز در بیمارستان بستری بوده و من او را ندیده ام، می فهمی؟ من ۱۴ روز است مادرم را ندیده ام!!! و حالا او را می خواهند سرازیر قبر کنند» ماه بانو هاله اشکش را با پشت دست می گیرد و با لبخندی رو به من می گوید. می فهمی مادر؟ این شغل من است.
«تاریک بود،چشم چشم را نمی دید اما صدای نفس نفس زدن را حس می کردم، فانوسی برداشتم تا اگر سگ های وحشی به جنازه ها نزدیک شده باشند دورشان کنم،لابه لای جنازه ها گام بر می داشتم که ناگهان احساس کردم پای راستم خیس شده فانوس را پایین گرفتم، پایم در روده های یک جنازه فرو رفته بود . . . » بخشی از کتاب «دا» خاطرات واقعی دختری را روایت می کند که در زمان جنگ تصمیم می گیرد به غسال های شهر کمک کند تا جنازه ها زودتر دفن شوند. شما هم تایید می کنید کارش از سربازی که خط مقدم جبهه بود ،کمتر نبوده ؟ حالا هم مدام رئیس جمهور و کادر درمانی اسم از جنگ می آورند، اما این بار جنگی بدون فشنگ و خمپاره، جنگ با دشمنی که فشنگ های نامرئی اش را طوری شلیک می کند که در آن واحد می تواند سه تا هشت نفر را زمین بزند. حالا پزشکان و پرستاران لباس رزم پوشیده اند تا با کمترین امکانات زخمی های کرونا را نجات دهند. اما در این بین، زخم بعضی ها چنان کاری می شود که حتی بعد از ۱۴ روز مداوا نفس را از آنها می گیرد. اما بعد از قطع نفس سربازان دیگری به میدان می آیند که کمتر نامی از آنها برده می شود، کمتر کسی از آنها حمایت می کند،کمتر برای حق و حقوق قانونی شان بحث می کنند و اصلا به دنبال معرفی خود در شبکه های مجازی نیستند. غسال ها و تمام کارکنان سازمان آرامستان ها که در این بحران کرونا کمتر کسی نام و نشانی از آنها گرفته است.

روزهای غمگین تر سازمان آرامستان ها

«محیط کار ما آن قدر حزن آلود است که همیشه ناخود آگاه چهره ما غمگین است، همیشه آماده ایم برای آرام صحبت کردن، بیشتر ما سابقه یک دهه کار در آرامستان بیرجند را داریم اما خدا شاهد است که هیچ روزی ملاقات با داغداران برایمان عادی نبوده است، وقتی بیماری در بیمارستان بستری است، همراهانش امید دارند که شاید روزی شفا بگیرد و از جا برخیزد اما اینجا انگار ایستگاه آخر است، اینجا بی امید ترین مکان زندگی است، اینجا اندوه زندگی به یک باره بر سرت خراب شده است، می خواهی تمام دارایی ات را بدهی تا یک بار دیگر عزیزت نگاهت کند و این ماجرا هر روز اینجا در آرامستان برای من و همکارانم تکرار می شود». «قلی زاده» یکی از پرسنل آرامستان بیرجند است، سازمانی که در این روزهای سخت کرونایی شرایط سختی را می گذراند اما کمتر مسئولی سری به آن می زند و حتی شاید هیچ مسئولی تا به حال به ذهنش نرسیده باشد که کارکنان آرامستان ها امروز چه شرایط سختی را پشت سر می گذارند تا سری به آنها بزند و خدا قوتی بگوید. از او می پرسم در این مدتی که اینجا خدمت می کنید با چنین شرایطی مواجه شده بودید؟ بله یک سری تب کریمه کنگو شایع شده بود که یادم هست تمهیدات ویژه ای برای غسل و دفن اتخاذ شد اما باید اعتراف کنم مثل شرایط حالا نبود. امروز خیلی شرایط سخت تر است اما جالب است بگویم همین آرامشی که در قبل داشته ایم باز هم با همان آرامش کار می کنیم ، هیچ کدام از همکارانم ترک کار نکرده اند. هیچ کدام نگفته اند چرا همان یکی دو نفر از بستگان فوت شده بیمار کرونایی وارد دفتر آرامستان شده است،هیچ کدام خود را دور نگرفته ایم. به راستی که ملاقات با داغداران بیماران کرونا به مراتب سخت تر از ملاقات با بستگان بیمار کرونایی است، می پرسم در برخی از استان ها میت کرونایی را در همان بیمارستان تیمم می دهند و بعد دفن می کنند. آیا در بیرجند هم همین طور است؟ «قلی زاده با اشاره به احترامی که خراسانی ها برای اموات قائل هستند می گوید: خیر در بیرجند ماشین حمل متوفی میت را از بیمارستان می آورد، اینجا در اتاقی ویژه میت را تیمم و البته حالا چند روزی است که به فتوای جدید غسل می دهیم و کفن می کنیم و با احترام دفن می شود.

نگاه سرد مردم

وی انتشار برخی تصاویر در فضای مجازی را نسبت به آنچه در بیرجند رخ می دهد بسیار متفاوت اعلام کرده و می گوید: اینجا تمام کارها زیر نظر ناظر بهداشتی انجام می شود و هر کاری که برای میت های عادی انجام می شود برای میتی که کرونا داشته نیز انجام می شود. فلسفه این آهک ریختن چیست؟ میت که کاور می شود؟ قلی زاده تنها به این جمله اکتفا می کند تا مورچه هایی که در قبرها رفت و آمد می کنند آلودگی را جا به جا نکنند. در این بحران، بیشترین چیزی که شما و همکاران تان را آزار می دهد، چیست؟ پاسخ او تامل برانگیز است و البته کمی ناراحت کننده . می گوید: «نگاه سرد برخی از مردم» وانگار ما نجسیم خدای نکرده و با خنده ای که دندان هایش را نشان می دهد می گوید در حالی که ما دائم با کف و صابون در ارتباطیم و با انگشت اشاره رو به من می گوید پس از همه شما تمیزتریم. ماه بانو غمگین از مادری که بر اثر کرونا فوت کرده و فرزندی که باردار بوده است و به همین دلیل ناقص به دنیا آمده و فوت کرده، او از خدا می خواهد این روزها هر چه زود تر تمام شود. علی احمدی هم یکی از غسال های سازمان آرامستان حرف های مشابهی دارد و می گوید: اول برای تهیه ماسک و گان و … مشکل داشتیم الان آقای کدخدا خوب پیگیر است اما انگار باید شهرداری خودش این تجهیزات را تهیه کند. تمام تجهیزات مان بعد از اتمام کار معدوم می شود. همه یک بار مصرف است. پاسخش درباره این سوال که آیا از حقوق تان راضی هستید سرش را پایین می اندازد و می گوید: ما هم در این شهر با همین قیمت ها که پرستارها و دکترها زندگی می کنند، داریم زندگی می کنیم . خودمان را در انجام کار با هیچ احدی مقایسه نمی کنیم اما می گویم همه ما در آرامستان معتقدیم دریافتی مان به طرز نگاه مردم نمی ارزد. او ادامه می دهد: کاش حداقل حرمتی برای کارمان قائل می شدند، کاش نگاه مردم این قدر سرد نبود. می دانید هر شغلی یک جایگاهی در جامعه دارد اما شغل ما انگار طوری جا افتاده است که همیشه باید پنهان باشد. من و همکارانم در تماس با میت کرونایی و در ارتباط با خانواده داغداری که مراسم شان قرار است در تنهایی انجام شود انگار گم شده ایم. اصلا انگار نیستیم و این خیلی دردناک است. احمدی در حالی که لباس پوشیده تا به اتاق تغسیل برود قبل از اینکه عینکش را بزند به دوردست ها خیره می شود و در حالی که نگاهش خیره در افق آرامستان و قارقار کلاغ های روی درختان کاج گم شده است، می گوید: چه می شود کرد؟ یکی پرستار می شود و در ارتباط با بیمار کرونایی رقص و شادی می کند تا به بیمار روحیه بدهد و بعد هم اگر کرونا بگیرد و فوت کند من یک شهید را می شویم، یکی هم غسال می شود و کرونایی بی نفس را می شوید و اگر احیانا کرونا بگیرد غسال دیگری او را در خاموشی می شوید و در حالی که به سمت اتاق غسل می رود می گوید میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


نصرآبادی- رئیس جمعیت هلال احمر شهرستان بیرجند از ارائه آموزش‌های امدادی به بیش از ۱۱

بیشتر

اویس- کارشناس ادبی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان خراسان جنوبی گفت: در جشنواره نیایش

بیشتر

قاسمی – انتخابات مجلس دوازدهم در ۱۱ اسفند ۱۴۰۲ برگزار شد که در نتیجه آن

بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


فرم

فرم گزارش اشکال در سایت