خانه پدری

خبر تلخی است، قلب آدم را فشار می دهد. به جایی می رساندت که در چشم باورهایت زل بزنی و چندی بعد اشک از دیدگان جانت سرازیر شود.کاش کر بودم و نمی شنیدم، کاش دیوانه بودم و نمی فهمیدم. زندگی با این همه تضاد، فرسایش روح است و تمنای مرگ وقتی دنیا آن قدر سرد و بی رحم می شود که در خانه پدری هم از نوازش که خبری نیست هیچ واهمه از جان داری. پدر ، پدر این واژه ریشه دار و استوار . این کوه امن، آغوش قدرتمندی که دلواپسی ها و نگرانی های دخترکش را درخود ذوب می کند،این روزها اما چه به چالش کشیده شده است. جامعه در تب و تاب این چالش است، فریادی که از هنجره بریده شده رومینا ها گوش جان را می خراشد. رنج سابقه داری است که زخم های کاری بسیاری بر پیکر نه فقط دخترتان که فرزندان جامعه زده و حالا با ماجرای رومینا بوی گند تعفنش غیر قابل تحمل است.
این طور که معلوم است کم نیست تعداد خانه های پدری ، که می تواند قتلگاه یک کودک باشد. خانه هایی که در آن شمیر را برای دخترکان نوجوان از رو بسته اند. یک روز با داس گلوی نازک یکی را می درند و یک روز داغ بر دست و جان لطیف یکی می گذارند.
آه خدای من ، شاید باید دخترکی اینگونه به خطایی مبتلا می شد و سپس چنین جانش گرفته تا صدای در گلو مانده اش فریادی برای حفاظت از دیگران شود ، در خانه پدری . این خانه پدری چه هشدار ها که پیش ازاین به برخی نداده بود. اما باز برخی دیگرتصمیم بر آن گرفتند که چشم ها را ببندند.
باید کسی اینگونه فدا می شد تا گروهی به خود آیند و ابزار هایی برای نباید های بعدی بتراشند. در کشور ما خیلی وقت ها همین است، باید رخدادی رقت بار رخ دهد تا ظرفیتی شود برای گذاشتن موانعی که از آینده مراقب کند.
می گویند نباید از دخترکانی که اینگونه با آبروی خود و خانواده بازی می کنند، فرشته ساخت. دخترکانی که دل بر نباید ها می بندند و شرمساری بار می آورند. اما ایا ریشه این رفتار ها باز به خانه پدری باز نمی گردد؟ پدری که می تواند فرزند خود را بکشد پیش از این با دخترش چه رابطه ای داشته است؟ آیا کل خاطرات بعضی دخترکان را که بجوری اثری ازمحبت و نوازش پدری میابی ؟ دختری که به فردی هم سن پدرش دل می بندد و می لغزد، آیا در این دلبستگی جز پدری مهربان می جوید؟ آنکه از داشتنش محروم بوده است.انکه بارها و بارها با دیدن خوشبختی دوستان و رهگذاران ، حسرتش را کشیده است.
جامعه ما مبتلا است به بی محبتی ، فرزند دختر ما در چارجوب سنتی بسیاری از خانواده ها دور از نوازش پدر است. پدرانی که در همین خانواده ها رشد کرده اند و نیاموخته اند که چگونه باید به دختران محبت کرد ، اصلا می شود به دختران محبت کرد ؟ مردانی که هیچ تصوری از برقراری روابط دوستانه و عمیق با دختران خود ندارند. دوری گزینی عجیبی در درونشان مانع می شود دستی را به نشانه محبت بر موی لطیف دخترشان بکشند. در این وضعیت ، دختری که سراسر لطافت است و وجودش تشنه محبت با چنین تضادی در خانه پدری روح می فرساید ، جان می بازد و اگر خویشتن دار و سالم از لحاظ جسمی پرورش یابد ، جوانی می شود با خنجری در روحش، با عقده های بسیار با رنج های بیشمار چون ازکسی که باید پناه و تکیه گاهش باشد نمی تواند انتظار محبت و لطف داشته باشد . او باید به کجا پناه ببرد ، زخم های روحش کجا التیام خواهد یافت ؟ کاش دیوارهای این خانه پدری سرد و تاریک بر سر تاریخ برسر سنت ها غلط و باور های جاهلانه آن ها که از برخی مردهایمان چنین پدرانی دگم ساخته اند آوار شود.

رجب زاده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


دادرس مقدم – نوروز ۱۴۰۳ در حالی آغاز شد که میهمان سفره برکت خداوند و روزه

بیشتر

سلام وقت بخیر. معضل سوخت در استان خیلی جدی شده و شما هم می دانید

بیشتر

اصغری – مدیر کل آموزش و پرورش خراسان جنوبی، با اشاره به فعالیت بیش از

بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


فرم

فرم گزارش اشکال در سایت