جامعه ی ما معلمینش را پاس می دارد؟

هرم پور – هفته بزرگداشت مقام معلم است و من با خودم فکر می کنم سالها پیش، وقتی هربار، معلمی از دهها معلم عزیزم را می دیدم، بوسه ای بر دست هایشان می زدم، با چشمانی سراسر شوق، به حضورشان افتخار می کردم و از صمیم دل آرزو می کردم سلامتی، روزیشان باشد و روزهایشان به دور از دغدغه و سرشار از آرامش بگذرد. این سالها، اما، اندوهی سخت، خجالتی غیرقابل باور و غمی نهفته در درون، همه ی وجودم را به آتش می کشد. چه رسد به اینکه معلمی از دهها معلم عزیزم را ببینم و چه اینکه خبری از وضعیت آنها و یا هر کدام از معلمین عزیز این سرزمینم بشنوم. من دانش آموز همان سالهای نه چندان دوری هستم که به جای نوشتن از افتخارها و دستاوردهای آموزگاران بی بدیلم در این شهر و دیار، اینک قطعاً و بلافاصل ترجیح می دهم از دردها و رنج هایشان بنویسم، از مشکلات معیشتیشان بنویسم، از دست های خالی و قسط وام های عقب افتاده، از اجاره خانه های سرسام آور، از هزینه های بهداشت و درمانیشان که سر به آسمان می کشد، و از تورم افسار گسیخته که مجال حرکت و تصمیم را برای آینده از آنها گرفته است بنویسم. این سالها من ترجیح می دهم از چشمان به شرم نشسته ی معلمین مرد و آموزگاران زن این سرزمین در برابر دست مطالبه ی فرزندانشان بنویسم، از حقوق های پایین، از تبعیض های بی پایان، از گسل های طبقاتی عمیق، از سالها هزینه برای رفت و آمدهای خطرآفرین به روستاهای دور و نزدیک، از دیده نشدن یا کم دیده شدن در قاموس توجه مدیران و مسئولین کشور، از فراموشی های عمدی یا سهوی در برنامه ریزی های کشوری، از سرازیر شدن بخشی از این قشر فرهیخته ی فرزانه ی بی مانند به سوی مشاغل دوم و سوم به جهت کسب درآمد و گذران امور زندگی، از افت فاحش و محسوس کیفیت نظام تعلیمی و تربیتی کشور، از آخرین نقطه بودن در قانون گذاری ها و اولین محور بودن در همه ی شعارها و وعده ها، از عهدهای وفا نشده و از قول های به عمل نرسیده، از تنگناهای جان به لب رساننده و از عقوبت های سخت برای گفتن یا نوشتنی به حق در باب مطالبه ای موزون و متعادل و قانونی از حق و حقوق لگدمال شده شان، از ناهماهنگی فاجعه بار نظام آموزشی یا نظام تربیت اجتماعی و سیاسی و اقتصادی کشور و خون دلی که به دلیل این ناهماهنگی هر روز به چشم معلمین و آموزگاران این سرزمین می رود، بنویسم. نمی دانم تاوان سنگینِ نهادن این شرم بی حساب بر چشم و دل معلمین سرزمینم را چه کسانی، چه وقت و چگونه خواهند داد؟ نمی دانم جامعه ای که ادعای فرهنگ و فرهیختگی دارد، چطور به دل و جانش می تواند قبول کند که این روزها، معلمین فرهیخته اش برای چیزی که حق آنهاست و در حالی که باید در کلاس درس، با آرامش کامل به درس و تربیت هوش و وجود نسل آینده ی این سرزمین بپردازد(دقت کنید؛ نسل آینده) مجبور به اجتماع قانونی و فریادکردن مطالباتشان در کوچه و خیابان و در مقابل مجلس و دولت و آن وزارتخانه و این وزارتخانه ببیند؟ ما در این سالها با فرهنگ و فرهنگیان این سرزمین چه کرده ایم؟ چرا؟ با چه بهانه هایی؟ به کدامین دلیل؟ به عقوبت و تاوان چه چیزی؟و تا کجا و تا کی؟ چه کسی باید خجالت بکشد؟ چه کسی باید عذرخواهی کند؟ چه کسی باید از شرم بمیرد؟ و چه کسی باید سکوتش را بشکند و فریاد بزند که این کشور، با چنین نگاهی به جامعه ی معلمین و فرهنگیان این سرزمین، هیچ عاقبتی ندارد؟ نمی دانم در این تنگنای تاریخی عجیب، آیا این تبریک های بسیار کوچک، مرهمی برای دلهای به خون نشسته فرهنگیان ما، چه آنان که شاغلند و چه آنان که بازنشسته اند، هست یا نه؟ اما اجازه بفرمایید به رسم ادب، دستهایتان را یکایک ببوسم و هفته معلم را به قلب های شما معلمین عزیزم که از قضا، نازنین ترین قلب های تاریخ بشریت است، تبریک بگویم.
(لطفاً نظرات و پیشنهادات خود درباره این سرمقاله را از طریق ۰۹۳۰۴۹۴۳۸۳۱ یا صفحه اینستاگرامی @s.hossein.harampoor.m  اعلام یا ارسال بفرمایید)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


برنا – مدیرکل دفتر امور شهری و شوراهای استانداری خراسان جنوبی گفت: ۱۶ دستگاه تنفسی

بیشتر

جم – امروز برای بررسی احوالات استان در سالی که گذشت سری به روزنامه های

بیشتر

چند روز پیش یکی از همکاران پزشک مطلبی برایم ارسال کرد که گویا قرار است

بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


فرم

فرم گزارش اشکال در سایت